چرا این قدر کم قرآن می خوانبم ؟
- چرا اینقدر کم قرآن می خوانیم
محمود یزدانی محقق و پژوهشگر قرآنی با طرح این سوال که چرا بعضی از مردم اینقدر کم قرآن میخوانند، گفت: افرادی همچون امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) و خیلی از...
چرا اینقدر کم قرآن می خوانیم
محمود یزدانی محقق و پژوهشگر قرآنی با طرح این سوال که چرا بعضی از مردم اینقدر کم قرآن میخوانند، گفت: افرادی همچون امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) و خیلی از متقین، یکسره با قرآن مانوس بودند چون تصمیم داشتند به سمت خدا بروند یکی از دوستان من استاد فیزیک دانشگاه است و یکسره فیزیک میخواند. اما من اصلا به کتابهای فیزیک علاقهای ندارم، در عوض او هم به کتابهای رشته من که روانشناسی است علاقهای ندارد. همسر من معلم است و برخی روزها برای تدریس مسیر خاصی را در شهر طی میکند، اما من به مسیری که او میرود نمیروم چون محل کار من در جای دیگری است، در عوض او هم مسیر محل کار من را طی نمیکند. پسرم یک شب در میان باشگاه میرود اما من نمیروم، چون او دوست دارد ورزشکار شود اما من دوست ندارم ورزشکار بشوم، در عوض او هم به برخی چیزهایی که من علاقه دارم، بی علاقه است.
همه تفاوتهای ما آدمها با هم، از تفاوت در قصدها و تفاوت در هدفها شروع میشود.
چرا افرادی همچون امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) و خیلی از متقین، یکسره با قرآن مانوس بودند، اما من و خیلیهای دیگر مثل من، این همه مطالعه و انس با قرآن را نداریم. پاسخ به تفاوت در قصد و هدف برمیگردد.
آنها تصمیم داشتند به سمت خدا بروند و قصد ملاقات با خدا را داشتند. اما من این چنین قصدی ندارم و با خودم میگویم فعلا که جایم خوب است. من از این جایی که هستم و از این وضعیتی که دارم راضی هستم و به همین مقدار رشدی که رسیدهام راضی هستم، اما آنها بر خلاف من در رسیدن به مقامات معنوی حریص بودند و برای تقرب و ملاقات الهی سر از پا نمی شناختند.
من فعلا هیچ برنامهای برای مقامات معنوی و قرب الهی ندارم. فعلا مهمترین اولویت من این است که در آزمون دکترا قبول شوم. سپس تا چند سال تلاش کنم که مدرک دکترایم را بگیرم و بعد اگر بتوانم در جایی مدرس دانشگاه شوم. سپس روی تالیف چند تا کتاب کار کنم و بتوانم یک مشاور موفق شوم. وقتی من به برنامههای کوتاه مدت و بلند مدت خود نگاه میکنم، میبینم هیج جایی برای تقرب الهی و ملاقات الهی در نظر نگرفتهام. بنابراین طبیعی است که قرآن به درد من نمیخورد، چون قرآن کتابی است که به درد کسانی میخورد که بخواهند از اهداف افقی و زمینی فراتر روند و به اهداف معنوی فکر کنند و جزو «یرجون لقاء الله» باشند. من به همین حداقل مسلمانی اکتفا کردهام و بیشتر از این را نمیخواهم و در یک کلام، قرآن برای من خیلی زیادی است. و مثل فیزیک و ورزش برای من می ماند که جزو اهداف اصلی من نیستند. بنابراین خیلی طبیعی است که هفتهها و یا شاید هم ماهها به سراغ قرآن نروم.
قرآن رسانه فعالساز است، اما اغلب رسانههای دیگر منفعلساز هستند و ما از رسانههای منفعلساز بیشتر خوشمان میآید تا از رسانههای فعالساز.
داستانی که در ادامه میخوانید، واقعی و مربوط به خودم است.
امروز تصمیم گرفتم خودم را بپایم. یعنی خودم از خودم جاسوسی کنم. یک قرآن در اتاق بود. میخواستم ببینم امروز وقتم را چطور میگذرانم و چه چیزی باعث میشود که سراغ قرآن نروم؟
از صبح چند تماس تلفنی داشتم که آنها را انجام دادم. چند بار سراغ تلگرام رفتم و به کانالها و گروهها سر زدم. یک جستجوی اینترنتی داشتم که حدود یک ساعتی طول کشید. به برخی کارهای دیگر پرداختم تا اینکه حدود ظهر شد و من به سراغ قرآن نرفتم. اما چون امروز خودم جاسوسی خودم را میکردم و میخواستم بدانم چرا سراغ قرآن نمیروم، لذا طبیعی بود که به یاد قرآن بیفتم(برخلاف روزهای دیگر که اصلا به یاد قرآن نمیافتادم)، لذا به سمت قرآن رفتم و به طور اتفاقی یک صفحه از آن را باز کردم، سوره فاطر آمد؛ دو آیه اول را خواندم، آیه سوم را که خواندم رفتم تو فکر و چند دقیقهای فکرم مشغول بود. آیه این بود: «یا ایها الناس اذکرو نعمت الله علیکم، هل من خالق غیر الله یرزقکم من السماء و الارض، لا اله الا هو، فانی توفکون، ای مردم، نعمت خداوند را بر خودتان یاد کنید، آیا غیر از خداوند آفریدگار دیگری هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟ خدایی جز او نیست، پس چگونه است که منحرف(برگردانده) میشوید؟(یا چگونه است که فریب میخورید؟)».
من دیدم این آیه نمیگذارد جلوتر رفته و به آیه چهارم بروم. بایستی به یک خواسته(اذکروا نعمت الله) و دو سئوال (۱- هل من خالق غیر الله یرزقکم ۲- فانی توفکون) خداوند جواب بدهم و رفتم تو فکر.
اما فکر کردن سخت است و حوصله میخواهد، واقعا خداوند چه کارهای سختی از ما میخواهد که انجام دهیم.
من در طول روز ممکن است ساعتها تو اینترنت و شبکههای مجازی و پای تلویزیون و گفتوگو با این و آن و یا انجام کارهای مختلف باشم، اما اینقدر که همین دو خط آیه من را تو فکر میاندازد، اون کارهای دیگر من را به فکر فرو نمیبرد. ساعتها پای خندوانه و دورهمی و خیلی فیلمهای دیگر بودن، حتی مطالعه کتاب هم اینقدر که این دو خط قرآن، انسان را به فکر فرو میبرد، آنها این کار را نمیکنند. و همین به فکر فرو بردن قرآن که یکی از محسنات قرآن است، یکی از دلایل دوری از آن نیز هست، چرا که تقریبا همه رسانههای دیگر صرفا من را بمباران اطلاعاتی میکنند و فقط از من میخواهند که تماشاگر باشم، و مجموعا همگیشان من را منفعل بار میآورند، اما قرآن یک تفاوت بارز دارد و آن این است که میخواهد با پرسشهایش، داستانهایش، هشدارهایش و اخبارش، من را فعال کند، عقلم را فعال کند و من را به فکر فرو ببرد.
اما من حوصله فکر کردن را ندارم، بنابراین من یک راز دیگر از خودم را که چرا اینقدر کم قرآن میخوانم شناسایی کردم و آن این است که قرآن میخواهد من را از این تنبلی فکری و از این انفعال نجات دهد، اما من دوست دارم منفعل باشم، دوست دارم ببینم، بشنوم، بخونم، بخوابم، اما فکر نکنم، چرا که خیلی سخت است. من از رسانههای منفعل ساز که به جای من فکر کنند و تحلیل کنند و به صورت صوتی و تصویری، من را تحت تاثیر خود قرار دهند بیشتر خوشم میآید تا قرآنی که از من میخواهد که خودم بنشینم و فکر کنم.
من دیدم حوصله سئوالات چالشی قرآن را ندارم، لذا قرآن را بستم و رفتم سراغ تلگرام.
محمود یزدانی
شنبه 12 مرداد 1398 7:16 AM
تشکرات از این پست
khaliln
victoryone