آیا سبک زندگی در تربیت فرزند تأثیر دارد؟
سبک زندگی یکی از اصلی ترین عوامل تأثیرگذار بر تربیت است. ما در این یکی دو دهۀ اخیر شاهد تغییر دمادم و سریع شیوۀ زندگی هستیم؛ اما روش تربیت را...
![آیا سبک زندگی در تربیت فرزند تأثیر دارد؟ آیا سبک زندگی در تربیت فرزند تأثیر دارد؟](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw==)
آیا سبک زندگی در تربیت فرزند تأثیر دارد؟
سبک زندگی یکی از اصلی ترین عوامل تأثیرگذار بر تربیت است. ما در این یکی دو دهۀ اخیر شاهد تغییر دمادم و سریع شیوۀ زندگی هستیم؛ اما روش تربیت را متناسب با تغییر زندگی نه تنها تغییر نداده ایم؛ بلکه به گونه ای با آن برخورد کرده ایم که سبک جدید زندگی، فرزندادن ما را از مسیر تربیت دینی به شدت دور کرده است.
برای اینکه بتوانیم نقش تغییر شیوۀ زندگی را در تربیت فرزندانلمس کنیم، به برخی از تغییرات ملموس و اساسی در سبک زندگی اشاره می کنیم:
الف) خانه ها
در گذشته های نه چندان دور، خانه ها به گونه ای بود که خودبه خود برخی از مسائل تربیتی در آن رعایت می شد. برای اینکه بتوانید این تفاوت را حس کنید، کافی است یک خانۀ قدیمی را با خانۀ جدید مقایسه کنید. بیش تر خانه های قدیمی حیاط داشتند و شما در شهرها؛ حتی شهرهای بزرگ خیلی کم تر از امروز آپارتمان می دیدید.
اگر چند دهه ای عقب تر بروید که اصلاً آپارتمان در زندگی ما معنا و مفهومی نداشت. مساحت خانه ها با خانه های امروز قابل مقایسه نبود؛ مثلاً یک خناۀ دویست متری که شصت یا هفتاد متری حیاط داشت و چند اتاق کوچک و بزرگ هم در آن بود، در بسیاری از شهرها خانۀ اعیانی محسوب نمی شد. شاید بسیاری از مردم در همین چهل پنجاه سال پیش تصور زندگی در یک واحد آپارتمانی پنجاه شصت متری را هم نمی :ردند. همین مسئله، تغییرات زیادی در مسیر تربیت ایجاد می کند.
آپارتمان به خودی خود تربیت را سخت می کند. فکر می کنم این سختی به قدری واضح هست که نیازی به توضیح نباشد؛ اما همین قدر تصور کنید که بچه ها در خانه های وسیع تاچه اندازه آزادی عمل داشتند و بی دغدغه می توانستند بچگی کنند؛ اما امروزه در خانه های آپارتمانی از هر طرف که می روند، به دیوار می خورند و همین که می خواهند بچگی کنند، پدر و مادر نگران همسایۀ بالایی و پایینی و بغلی می شوند؛ ازهمین رو مجبورند که همین طور به بچه امر و نهی کنند.
ب) مدیریت خانه با رسانه
یکی دیگر از ابعاد تفاوت در سبک زندگی، تأثیری است که رسانه در رابطه ها ایجاد کرده است. در گذشته، رسانه دخالت چندانی در کیفیت و کمّیت رابطه ها نداشت؛ اما امروز رسانه مدیر بسیاری از زندگی ها است. این رسانه است که مشخص می کند کی و تا چه اندازه برای فرزندمان وقت بگذاریم. در بسیاری از خانه ها، رسانه تعیین کنندۀ وقت خواب و بیداری است. بسیاری از سفره ها در مقابل رسانه پهن می شود. رسانه گرمای عاطفی روابط را به شدت کم کرده است. ذهن بسیاری از بچه ها به قدری گرم رسانه شده که از واقعیت های اطراف و حتی نیازهای حقیقی خود غافل شده اند.
ج) دوری از طبیعت
در گذشته، انسان با طبیعت رفیق بود و در نزدیکی طبیعت زندگی می کرد. ما در بحث بازی های طبیعی، دربارۀ نقش «رفاقت با طبیعت و سهولت تربیت» سخن خواهیم گفت؛ اما همین قدر باید دانست که بسیاری از مشکلات تربیتی بشر، امروز ریشه در دوری او از طبیعت دارد.
د) اشتغال مادران
ما در اینجا نمی خواهیم دربارۀ این مسئلۀ حساسیت زا حرف بزنیم که آیا زن باید بیرون از خانه کار کند یا نه؟ اگر نه، چرا؟ اگر آری، تا چه اندازه ؟ اما فکر نمی کنم کسی در این مسئله تردید داشته باشد که مادر در مدیریت اجرایی تربیت نقش ویژه ای دارد و هیچ کس دیگری هم جز او نمی تواند از عهدۀ ایفای این نقش برآید.
یکی از نتایج محوریت یافتن اقتصاد در خانواده که پیش از این درباره اش سخن گفتیم، ضرورت یافتنِ اشتغال مادر بیرون از خانه به هدف کسب درآمد بیش تر برای خانواده است. ناگفته پیدا است که اشتغال مادر چه اندازه او را در ایفای نقش مدیریتی خود دچار مشکل می کند.
ه) تنظیم خانواده
ما بنا نداریم بدون هیچ ملاحظه ای به همۀ باورهای انسان های امروز بتازیم؛ اما دوست داریم شما دربارۀ تک تک حرف هایی که می زنیم، به صورت منطقی تأمل کنید.
تنظیم خانواده در دنیای امروز دو تغییر اساسی کرده است؛ اول آنکه تعداد فرزندان به دو نفر کاهش پیدا کرده و خانواده های کمی هستند که بیش از دو فرزند داشته باشند، دوم آنکه فاصلۀ سنی میان فرزندان هم به شدت افزایش یافته و گاهی حتی به ده سال هم می رسد.
در گذشته، بسیاری از نیازهای فرزندان در تعامل با یکدیگر پاسخ داده می شد؛ اما امروز به جهت این دو تغییر اساسی فرزندان نمی توانند پاسخ گوی نیازهای هم باشند.
و) رقابت های اقتصادی
باید پذیرفت که در برخی از زندگی ها، قناعت مفهوم غریبه ای شده و در برخی از زندگی ها هم توقعات به قدری بالا رفته که قناعت گنج تمام ناشدنی است، از معنای حقیقی خود فاصله گرفته است.۲
نیازهای کاذب در زندگی ها رسوخ کرده؛ نیازهایی که عدم پاسخ گویی به آن ها هیچ اتفاقی را در زندگی تولید نمی کند:
امسال مبلمان خانه ام را نو کنم. پردۀ ان چنانی باید در خانه نصب کنم. تلویزیون LCD باید در خانه بیاورم. تلفن همراهم باید آن چنان باشد. در مهمانی های ویژه، مثل عروسی نباید لباس تکراری بپوشم. مدل ماشینم را باید بالا ببرم. در مهمانی هایم باید چند نوع غذا باشد. دکوراسیون خانه ام باید به روز باشد و... .
این ها همه نیازهای کاذبی است که اگر در خانه نباشد، هیچ اتفاق خاصی نمی افتد و در شب اول قبر هم کسی نخواهد پرسید که چرا دنبال این ها نرفتی؛ اما حالا که تبدیل شده به نیاز، من برای به دست آوردن آن دیگر شب و روز نمی شناسم و اگر آن را به دست نیاورم، احساس کمبود می کنم. وقتی این نیازها در عرصۀ چشم وهم چشمی بیفتند، عطش انسان برای به دست آوردن آن دوصد چندان می شود. تأمین پول برای پاسخ گویی به این نیازها لازمه هایی دارد، مثل اینکه پدر باید دو شیفته کار کند و مادر هم باید شاغل شود. این هم یعنی کم گذاشتن از وقت تربیت فرزند و پرداختن به نیازهای کاذب.
نتیجه
توجه به نکات هشت گانه ای که بیان شد، ما را به این نتایج می رساند:
الف) تربیت فرزند در دنیای امروز از حساسیت بیش تری نسبت به نسل های گذشته برخوردار است؛
ب) سه عنصر وقت، حوصله (انگیزه) و آگاهی سه پایۀ اصلی تربیت در دنیای امروز است.
ج) تربیت باید براساس مبانی و روش های دینی انجام بگیرد تا به اهداف دینی برسد.
د) بی توجهی به رقبای تربیتی، یکی از خطرات اصلی در مسیر تربیت دینی در دنیای امروز است.
ه) باتوجه به تغییر در سبک زندگی و ناهم گونی این سبک با روش های صحیح تربیتی، نیاز به وقت و حوصله و اگاهی ضرورتی دوصد چندان می یابد.
منبع : من دیگر ما - محسن عباسی ولدی
------------------
پی نوشت :
۱. در مجموعۀ «تا ساحل آرامش»، ج۱، ص۷۳، گام پنجم از گام های موفقیت در زندگی مشتر، در این باره سخن گفته ایم.
۲. رسول خداJ فرمود: «الْقَنَاعَةُ کَنْزٌ لَا یَفْنَى» قناعت، گنجی تمام ناشدنی است. مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۲۶.