0

مگر مرا نداری ؟

 
oskoui
oskoui
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1394 
تعداد پست ها : 2920
محل سکونت : آذربایجان شرقی

مگر مرا نداری ؟

مگر مرا نداری ؟

گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود
خدا گفت: چیزی بگو
گنجشک گفت: خسته ام
خدا گفت: از چه ؟
گنجشک گفت: تنهایی، بی همدمی. کسی تا به خاطرش بپری، بخوانی، او را داشته باشی.

خدا گفت: مگر مرا نداری ؟

چهارشنبه 9 مرداد 1398  5:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها