گرچه رهبری سازمان و بخصوص رجوی کاملآ به این قضیه اشراف داشتند که اینگونه حرکتها، به هیچوجه نمی تواند زمینه ساز یک قیام عمومی باشد، لیکن این تحلیل را برای مصارف داخلی و کشاندن نیرو به پای عملیات خرج می کردند.
1/الف )، طراحی عملیات:
برنامه ریزی زمان عملیات و تحلیلهای مجاهدین پیرامون این زمانبندی
سازمان بعد از عملیاتهای پراکنده و با جمع بندی که از آن عملیاتها داشت ( خصوصاً عملیاتهای فکه و مهران ) به این نتیجه رسید که در سیر حرکت این مرحله سرعت داشته و زمان، زمانی است که زمینه برای قیام عمومی و تسلیح تودهها در جهت جنگ مسلحانه علیه نظام و تصرف قدرت نزدیک است.
و از طرف دیگر با تهیه و تدارک عملیات بزرگ،زمینه عملی را برای انجام این عملیات آماده می کرد، به عنوان نمونه اقدام به شناساییها و جمع آوری اطلاعات از مراکزی که در طول مسیر عملیاتشان قرار داشتند، نشانگر این واقعیت است که سازمان از مدتها قبل چنین عملیاتی را برنامه ریزی کرده بود، منتهی مترصد فرصت و شرایط مناسبی بود که بتواند با استفاده از آن شرایط این عملیات را انجام دهد.
* شواهد:
_ مریم رجوی بعد از عملیات مهران گفت:
"..... عملیات آینده ما از هر نظر هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی با عملیاتهای قبل فرق دارد که در آینده متوجه خواهید شد و......"
_ اظهارات صدام در مراسم تشویق خلبانان بعثی در بعد از عملیات مجاهدین در مهران:
"..... و مدتی دیگر می بینید که مجاهدین خلق به عمق بیشتری در داخل ایران نفوذ می کنند و مردمی از ملل ایران به آنها ملحق می شوند تا با رژیم در ایران بجنگند."
_ رجوی در نشست مجاهدین در سه روز قبل از عملیات گفت:
" در عملیات فکه مقر گردان را گرفتیم، در مهران از مقر گردان گذشتیم و یک خیز برداشتیم و مقرتیپ و لشکر را گرفتیم، این کار ما در جنگهای کلاسیک جور در نمی آید، رشد ما جهشی بوده است، لذا سوژه آینده ما تهران است."
_ گفتههای یکی از کادرهای سازمان پیرامون اهداف ارتش و زمینههای ایدئولوژیکی آن در اوایل سال 67
" در جوهر جنگ نوین آزادیبخش ما درست حلقه ای را چنگ زده ایم که قبلاً درست یا به غلط از دست در رفته بود و آن جنگ ایران و عراق است."
" در چشم انداز نوین آزادیبخش این هست که ما دستگاه نظامی رژیم را بلرزانیم، این از تأثیرات مقدماتی جنگی که آغاز کرده ایم مشخص می شود."
" تفاوت طلسم شکنی در جنگ شهری ( پاسدار کشی ) و جنگ نوین آزادیبخش این است که اولی فقط به اختناق ضربه می زند و دومی هم به اختناق و هم به سرپوش اختناق."
" دستگاه پاسدار کشی و دستگاه جنگ آزادیبخش نوین تقاوتش این است که این بار رژیم خودش آمده است پای مرز و ما باید کمرش را پای مرز بشکنیم."
" وقتی کسی پاسدار کشی را دستگاه ذهنی خود می کند، یعنی این رژیم را ثبات دار می انگارد و خلاصه یعنی این رژیم حالا حالاها هست."
" هر بار می رویم و بر می گردیم، یک موقع می زنیم و یک موقع می خوریم، ولی کمر رژیم را یکبار می شکنیم و می رویم که می رویم، بنابراین برای این تصویر چشم انداز سرنگونی وجود دارد."
" وقتی می گوییم کمر رژیم می شکند یعنی طلسم شکسته می شود، طلسم شکن، سقوط رژیم متفاوت است."
" در چشم انداز فعلی جنگ آزادیبخش نوین ما که تجربه جدیدی در تاریخ معاصر است از توقف و سکون خبری نیست، یعنی خیز اول برای تهران، خیز آخر هم هست به این معنی که یا رژیم کمر ما را می شکند و یا ما کمر رژیم را می شکنیم، یعنی در هر حال از سکون و استقرار خبری نیست، یعنی مرکز فرماندهی ارتش آزادیبخش یا در خاک تحت حاکمیت عراق است و یا در تهران."
" وقتی پروسه 9 ماه گذشته ارتش آزادیبخش را نگاه می کنیم و حالا که محتوای خط را می بینیم مهمترین انتقادی که به پروسه قبلی می توانیم بکنیم، تمام عیار نجنگیدن است."
ثانیاً با توجه به اظهارات فوق ( صدام و رجوی ) می توان نتیجه گرفت که برنامه ریزی شروع عملیاتهای ارتش مزدور صدام از فروردین سال 67 و در راستای آن طرح خط فوق به این سرعت در سازمان، یک برنامه هماهنگ با صدام بوده که صدام با ارتش منظم خود و مجاهدین نیز با راه اندازی جنگ داخلی، حکومت ایران را ساقط نمایند.
آنچه مسلم است این است که مجاهدین طبق برنامه ریزی خود، بنا بود تا یکی دو ماه بعد دست به این عملیات بزند لیکن عوامل زیر باعث تسریع در تصمیم گیری برای شروع عملیات شد:
• سرعت تغییر و تحولات در جبهههای جنگ ایران و عراق ( از زمان مسئله فاو تا بعد از آن.....)
• قبول قطعنامه 598 از طرف جمهوری اسلامی.
بنا به تحلیلی که گروه از عوامل ذکر شده داشت به این نتیجه رسید که سیستم نظامی جمهوری اسلامی ( ارتش و سپاه ) از هم پاشیده و قبول قطعنامه از طرف ایران نیز به دلیل اوج درماندگی و استیصال می باشد، لذا زمان و شرایط مناسب است و بایستی ضربه نهایی را وارد کرد.
بر حسب این تحلیل و نتیجه گیری و این که اگر الان اقدام نکنیم ممکن است با پذیرش قطعنامه و اعلام آتش بس بین طرفین جنگ، دیگر فرصتی پیش نیاید، به طور عجولانه و در کوتاهترین زمان دست به کار شدند و علیرغم نقص شناساییها، سازماندهی، تدارک و پشتیبانی، هماهنگی عوامل خارجی، به مدت یک هفته بعد از قبول قطعنامه دست به عملیات احمقانه زدند.
* شواهد:
_ رهبری مجاهدین می گوید:
" علت تسریع عملیات قبول قطعنامه 598 توسط ایران بود، طلسم جنگ در حال شکستن است و ما باید طلسم اختناق را بشکنیم و باید آماده باشیم که به محض اعلام، اقدام نماییم. رژیم شل شده و برای حفظ خودش و با توجه به انزوای بین المللی و فشارهای خارجی قطعنامه را قبول کرده است."
" پذیرش قطعنامه مژده بزرگی است برای خلق و ارتش آزادیبخش که سرنگونی رژیم صد در صد قریب الوقوع است، رژیم زمانی صلح را می پذیرد که در اوج درماندگی باشد و حالا که این شرایط فراهم شده پس باید سریع حرکت کرد و ضربه نهایی را بر فرق رژیم فرود آورد."
" ما این طرح و برنامه را از قبل داشتیم و همه چیز آماده بود، اما واقعیت این است که نمی خواستیم به این سرعت انجام دهیم، لیکن جریان قطعنامه این جریان را تسریع کرد."
_ یکی از مسئولین مجاهدین می گوید:
این موضوع که سرنگونی رژیم در کوتاه مدت ممکن است باز هم برایم مشخص نبود، ولی با عملیات مهران آن قدر چشم انداز پیروزی برایم نزدیک قرار گرفت که نسبت به قبل قابل مقایسه نیست، به امید روزی که از مرزهای رژیم در طول نوار مرز عبور کنیم و با تسلیح تودهها میهن عزیزمان را برای فتح تهران در نوردیم.
2/الف )، اهداف مجاهدین از عملیات:
اهداف اصلی گروه در این عملیات به صورت محوری عبارت بودند از:
• تصرف تهران و سقوط جمهوری اسلامی!!
• شکستن طلسم اختناق در ایران
• امضاء پیمان صلح میان ایران و عراق توسط خودشان
• اعلام دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی در باختران، پس از فتح کرمانشاه و نهایتاً در تهران، پس از فتح تهران
* شواهد:
_ گفتههای رجوی در نشست:
"..... وقتی کرمانشاه را گرفتیم اعلام حکومت موقت می کنیم تا آنها به تهران برسند و بعد هم در تهران نیز.... "
" پس از فتح تهران چند نفر از رهبران با مردم صحبت می کنند و به مردم اسلحه می دهند و ما صلح با عراق را امضاء می کنیم و.... "
".... طلسم جنگ که شکست، ما هم طلسم اختناق را می شکنیم و مردم هم ما را یاری می کنند و به ما می پیوندند و پس از آن کشورها ما را به رسمیت می شناسند و.... "
3/الف )، سازماندهی:
در مقدمه این بحث بایستی، ذکر شود که سازماندهی مجاهدین تا زمان عملیات در مهران ( 5/1 ماه پیش ) حدود پانزده تیپ بود که استعداد هر تیپ حدود 250 نفر می شد.
در بعد از عملیات مهران به دنبال تصمیم گیری که برای عملیات فتح تهران تا چند ماه آینده داشت، اقدام به جذب نیرو از اسرا در اردوگاههای عراق نمود.
و نیز اقدام به جذب نیرو از اردوگاههای خودشان و فرا خوانی هواداران خارجی خود (حتی افراد منفعل و مسئله دار ) نمود، یعنی کلیه توان سازمان در بعد از عملیات مهران صرفاً در جهت جذب نیرو و تکمیل شناساییها برای عملیات بود.
آنچه در تحلیلهای سازمان به وضوح دیده می شود، کمبود نیرو است، در عراق مطرح بود " امروز مشکل اساسی ما نیرو است، نیرو، نیرو "
مجاهدین جهت رفع این مشکل و با توجه به این که خط خروج از داخل به بن بست رسیده بود سعی وافر داشته تا اسرای نظامی را از روشهای مختلف جذب و در تیپهای خود سازماندهی و آماده عملیات بزرگ نماید.
_ یکی از اسرای ایرانی که جذب مجاهدین شده و در عملیات شرکت داشته و هم اکنون از این گروه جدا شده می گوید:
"..... بعد از اسارت ما در دست مجاهدین در اردوگاه برنامههای رفاهی و تبلیغی خیلی زیادی را برای جذب اسرا ترتیب داده بودند و از طرف دیگر اکثراً اسرا منتظر آزاد شدن بودند، ولی یک روز از طرف مسئول اردوگاه اعلام شد که هر کس در یک عملیات شرکت کند آزاد خواهد شد، که با این تبلیغات در مرحله اول حدود 600 نفر به صورت داوطلب به مجاهدین پیوستند."
_ یکی از مسئولین سابق مجاهدین در آمریکامی گوید:
"..... ابتدا مرا به عنوان نیروی پشت جبهه و بهره برداری از تخصصم به منطقه آوردند، ولی وقتی وارد منطقه شدم فهمیدم که پشت جبهه ای وجود ندارد و همه اش خط مقدم است، من نیز از خارج کشور آمدم و در عملیات به عنوان راننده ایفا از من استفاده می شد."
"..... در رابطه با تربیت سرباز که پایه نیرویی ارتش آزادیبخش است، اگر به شیوههای میکرو ( یعنی تبدیل به مجاهد خلق ) استفاده کنیم، جواب ندارد، چون اشل جذب نیرو ماکرو است.
بنابراین باید به شیوههای ماکرو متوسل شد، یعنی این نیروها عنصر خود آگاه و روشنفکر ( مثل ما ) نیستند که انتخاب کرده باشند و شیب را سر بالایی آمده باشند اینها نیروهایی هستند که شیب را سرپایینی آمده اند."
نهایتاً با پیش آمدن مسئله قطعنامه 598 تسریعی در کار برنامه ریزی و سازماندهی مجاهدین پیش آمد که جزئیات آن به شرح زیر می باشد:
• سازماندهی سابق ارتش که شامل 15 تیپ می شد، کلاً به هم خورد.
• حدود 5 روز قبل از عملیات از تعداد 700 نفر اسیر داوطلب ایرانی که از قبل کار فکری بر روی آنها شده بود، ثبت نام به عمل آمد و پس از سازماندهی و آموزش یک روزه در دستههای 30 _ 20 نفره در کلیه تیپهای مجاهدین ادغام شدند.
• خطی به مراکز دفاتر سازمان در کشورهای خارج داده شد که حدود % 50 از نیروهای سازمان، اعم از هوادار و عضو به عراق فراخوانی شدند، که بعضی از این نیروها هنگام حرکت ستونهای نظامی برای عملیات به یگانها پیوستند.
• تیپهای مستقل امداد، زرهی، توپخانه، پشتیبانی، تیپهای اسرا و زنان منحل و در سایر تیپها ادغام شدند.
که نهایتاً و در مجموع حدود 25 تیپ و واحدهای ستادی بنامهای تسلیحات، هوا نیروز، ترابری، مخابرات، امداد، اردوگاه و دفتر ستاد سازماندهی شد که با توجه به استعداد نیرو و تجهیزات هر تیپ، کل استعداد به کار گرفته شده، اعم از نیرویی و تجهیزات به قرار زیر بوده است:
* تجهیزات:
• انواع خودروهای زرهی ( تانک و.... ) حدود 70 دستگاه
• تفنگ 106 حدود 100 قبضه
• موشک سام 7 ( سهند ) حدود 50 قبضه
• پدافند هوایی یک، دو و چهار لول حدود 100 قبضه
• انواع خمپاره 81 _ 60 کماندویی حدود 300 قبضه
• سلاح دوشکا حدود 60 قبضه
• انواع خودرو ( هینو، ایفا، لندکروز، تویوتا و... ) حدود 1000 دستگاه
نیرو:
بر اساس اظهارات فرماندهان ارتش توان نیرویی که در عملیات به کار گرفته شد نزدیک به 5000 نفر بوده است.
مجاهدین در سازماندهی جدید ارتش خود به دلیل کمبود نیرو و شتاب در تصمیم گیری به عملیات، استعداد و نفرات هر تیپ را از 250 نفر به 152 نفر و حداکثر 180 نفر تقلیل داده و نیروهای جدید الورود را نیز بدون آموزش کافی بعضاً در حد یک روز یا دو ساعت، در تیپها سازماندهی نمود.
ضمناً به دلیل کمبود کادر فرماندهی نیز مجبور شد که از اکثرمسئولین خود که فاقد تخصص در زمینه فرماندهی نظامی بودند استفاده نماید، نهایتاً با بسیج کلیه نفرات و امکانات واردجنگ با جمهوری اسلامی شدند.
4/الف )، نحوه عملیات:
یک روز بعد از مطرح شدن قطعنامه 598 توسط ایران یعنی در مورخ 28/4/67 از طرف رهبری مجاهدین به کلیه نیروها آماده باش داده شد و کلیه مسافرتها و ترددها نیز قطع شد و پیام رجوی جهت نیروها قرائت شد.
" طلسم در حال شکستن است و رژیم شل شده و باید ضربه کاری را بزنیم، آماده باشید و.... " و فرمانده و تیپها نیز برای افراد خودشان سخنرانی نموده و آنها را به انجام یک عملیات بزرگ که شکست جمهوری اسلامی را در پی دارد، نوید می دادند!!!
یکی از اعضای جداشده مجاهدین در این رابطه می گوید:
" برنامههای سازمان تا 4 روز قبل از عملیات تقریباً در ردههای پایین عادی بود و افراد کارهای عادی و روزمره خود را انجام می دادند، به طور مثال یکسری از بچههای محمود قائم شهر کار ساختمان سازی می کردند و فقط یک نصف روز باقی مانده بود تا ساختمان را تحویل دهند، بدون مقدمه به آنها گفته شد:
" دیگر کارگر نگیرید، ( از کارگران عرب و سودانی استفاده می کردند ) و کار را تعطیل کنید." در این رابطه اعتراضاتی شد که به آنها گفته شد شما نمی فهمید، دیگر این کارها به درد نمی خورد و بعداً می فهمید.
" شکل کار و صحبتها طوری بود که معلوم بود با عجله کار شده است، مثلاً افرادی را که با تانکهای جدید آشنایی نداشتند و وارد نبودند را آموزش فوری می دادند، ماشینهای نو و دست دوم می آوردند و.....
یا این که گفته بودند که هر کس نیاز و کمبودی دارد خودش از انبار تدارکات بگیرد و کمبودهای تجهیزاتی را جبران می کردند و ماشینهای خراب را به سرعت تعمیر می کردند و.... "
" در رابطه با شناساییها به طور مشخص از جایی کمک گرفته بودند و احتمالاً عناصری را نیز قبلاً برای تخلیه آماده کرده بودند. ( اسرا ) "
" تا قبل از نشست رجوی در سه روز قبل از عملیات هیچ گونه آموزش توجیهی به نیروها داده نشد و کسی مطلع نبود و.... "
" فضای عجله کاری خیلی بالا بود و تا آن شب که صبح حرکت کردیم، نیروها تا ساعت 10 شب کار می کردند، بعضی سلاحهایشان کامل نبود، کلاش به آنها نرسیده بود و کلت داده می شد، مسئولین مرتب می گفتند که عجله کنید و ساعت را مشخص می کردند و..... "
برنامه ریزی زمان شروع عملیات تا...
هماهنگی با عراق:
در ابتدا لازم به ذکر است که از ابتدای استقرار مجاهدین در کردستان عراق و مراحل طی شده،گروه کلاً با مساعدت و همکاری عراق هرگونه حرکتی را انجام می داد.
از زمانی که مجاهدین عملیاتهای لب مرز خود را شروع کرد، از اولین عملیاتش تا عملیات فروغ با هماهنگی عراق و با پشتیبانی تدارکاتی، اطلاعاتی، آشتباری و.... عراق بوده است. آنچه در صحنه جنگ مشخص گردید این بود که یک تیپ به هیچ وجه قادر به خط شکنی و عملیات منظم بر علیه یک خط پدافندی نبوده است.
تجهیزاتی که در اختیار این تیپها قرار داشت،عمدتاً سوار بر خودروهای چرخ لاستیکی بوده و فاقد آتش توپخانه متحرک و حجم آتش نزدیک ( مینی کاتیوشا ) صرفاً قادر به جنگ در شهر و یا ایجاد آشوب در شهرها می باشد.
این تحلیلی بود که پس از فروغ، رجوی در سال 1369 در جمع فرماندهان آن را به زبان آورد، امری که در هنگام عملیات فروغ از آن اطلاع داشت و به همین خاطرسازماندهی یکسره به سوی آموزش زرهی رفت.
لذا اگر عراق به دنبال پذیرش قطعنامه 598 از جانب ایران عملیات خود را که با استفاده از لشکرهای گارد و نیروی مخصوص در غرب کشور انجام داده و منجر به سقوط قصر شیرین و گیلان غرب و پیشروی وی تا سر پل ذهاب گردید، انجام نمی داد و مجاهدین اگر از درگیری جدی با نیروی نظامی ایران با ارتش عراق مطمئن نمی گردیدند، قطعاً قادر به طرح ریزی و انجام این عملیات نبودند.
در حقیقت عملیات مجاهدین سه مرحله داشته، که دو مرحله آن توسط عراق و مرحله سوم آن توسط سازمان انجام پذیرفت، مرحله اول یورش وسیع عراق به غرب کشور و ساقط کردن خطوط دفاعی ایران تا سرپل ذهاب و مرحله دوم آن حمله عراق به جنوب با هدف خرمشهر و زمین گیر کردن سپاه در جنوب و مرحله سوم ستون شکنی و در حقیقت راهپیمایی مجاهدین با سرعت به سمت تهران.
سایر همکاریها و پشتیبانیهای عراق عبارت بودند از:
• پشتیبانی هوایی اعم از هلیکوپترهای توپدار و هواپیماهای جنگنده جهت بمباران کردن مراکز تجمع و مواضع دفاعی نیروهای ایران.
• حمله هوایی به پایگاههای هوایی نوژه و دزفول جهت از کار انداختن این دو پایگاه.
• واگذاری اطلاعت مسیر و ترتیب نیرو و.....
در این باره جداشدگان از مجاهدین می گویند:
رجوی در رابطه با عراق گفت: " صاحبخانه از عملیات هوایی برای ما دریغ ندارد و ما را پشتیبانی هوایی می کند، در پشتیبانی هوایی قرار است که مراکز نظامی را مورد هدف قرار بدهد و..... قرار است که در تخلیه مجروحین توسط هلیکوپتر به ما کمک کند."
همچنین در نشست بزرگ که سه روز قبل از عملیات بود، نادر ( حسن نظام الملکی،مسئول هوانیروز ) در پاسخ سؤال رجوی، اظهار می دارد: " خیالتان راحت باشد، مسئله هوانیروز و هواپیمایی تا خود تهران تأمین است."
زمانبندی حرکت نیروها::
برنامه ای که جهت حرکت ستونهای نظامی به قصد عملیات و تصرف تهران تنظیم شده بود بیشترشبیه به برنامه راهپیمایی سواره بود تا یک طرح نظامی.
• حرکت از قرارگاه، ساعت 3 بعدازظهر مورخ 3/5/67
• عبور از مرز، ساعت 4 بعدازظهر مورخ 3/5/67
• رسیدن به قصر شیرین، ساعت 5 بعدازظهر مورخ 3/5/67
• رسیدن به سرپل ذهاب، ساعت 6 بعدازظهر مورخ 3/5/67
• رسیدن به کرند، ساعت 8 بعدازظهر مورخ 3/5/67
• رسیدن به اسلام آباد، ساعت 10 شب مورخ 3/5/67
• رسیدن به باختران، ساعت 12 شب مورخ 3/5/67
• رسیدن به همدان، ساعت 5 صبح مورخ 4/5/67
• رسیدن به قزوین، ساعت 11 صبح مورخ 4/5/67
• رسیدن به تهران، ساعت 4 بعدازظهر مورخ 4/5/67
البته قرار بوده که در قزوین یک مرحله از عملیات تمام شود و پس از یک توقف کوتاه در قزوین مرحله دوم عملیات برای تصرف تهران شروع شود.
دستور العملها و ابلاغیهها برای نیروها:
• حرکت تیپها به صورت ستونی باشد.
• سرعت خودروها در روز حداکثر 70 کیلومتر در ساعت و در شب 50 کیلومتر در ساعت باشد.
• فاصله دو تیپ در روز حداکثر 150 متر و در شب حداکثر 100 متر باشد.
• فاصله هر دو خودرو 35 الی 50 متر باشد.
• به محض رسیدن به شهرها عناصر سپاه و حزب اللهی اعدام شوند و با مردم خوش رفتاری شود.
• عکس خمینی پایین کشیده شود.
• اسناد و مدارک ادارات حفظ شود.
تقسیم بندی تیپها و محورهای عملیاتی مجاهدین و وظایف هر یک:
مجاهدین بعد از سازماندهی جدید در ارتش که با شتاب انجام داد، جهت دستیابی به اهداف خود در این عملیات کلیه تیپها را بنا به نوع مأموریتی که داشتند در محورهای مختلف تقسیم بندی نمود:
• محور اول عملیاتی بر عهده مهدی برائی ( احمد واقف) بود، وی تیپهای منصور، حجت و جهانگیر را در اختیار داشت. مأموریت وی نیز تصرف کرند و اسلام آباد بود که عمل کرد.
• محور دوم عملیاتی بر عهده ابراهیم ذاکری (صالح) بود. وی تیپهای جعفر، شهره، جلیل، رحیم و سوسن را در اختیار داشت. مأموریت این محور پیشروی از اسلام آباد به طرف باختران و تصرف شهر کرمانشاه بود، که در 35 کیلومتری کرمانشاه کلیه تیپها زمین گیر شده و منهدم شدند.
• محور سوم عملیاتی بر عهده محمود مهدوی ( محمود قائم شهر) بود. وی تیپهای بهمن و جواد را در اختیار داشت و مأموریت وی نیز پیشروی از کرمانشاه به طرف همدان و تصرف شهر همدان بود.
ضمناً فرماندهی تیپ بهمن نیز با خود محمود مهدوی بود ( البته تعداد تیپهای محمود قائم شهر 3 تیپ بود که بنا به اظهارات رجوی، می بایست یکی از تیپها پس از انجام مأموریت به کمک محمود عطائی جهت تصرف تهران! اعزام شود.)
• محور چهارم عملیاتی بر عهده مهدی افتخاری ( ناصر) بود. وی تیپهای ادیب و حمید رادیو را در اختیار داشت، مأموریت وی پیشروی از همدان به طرف قزوین و تصرف شهر قزوین بود.
• محور پنجم عملیاتی بر عهده محمود عطائی رئیس ستاد ارتش مجاهدین بود. معاونت عملیاتی وی در این محور نیز با مهدی ابریشمچی بود. این محور تیپهای آذر، حبیب، سعید، سیاوش، منوچهر، فائزه، افسانه، فضلی، کاظم سرور، فرشید، مسلم و لیلا را در اختیار داشتند و مأموریت این محور پیشروی از قزوین به طرف تهران و تصرف تهران بود.
نهایتاً مجاهدین در مورخ 3/5/67 ساعت 3 بعدازظهر عملیات خود را به نام فروغ جاویدان شروع نمود. در لحظه حرکت تیپها رجوی برای بدرقه در محل حاضر شده و اظهارات مختصری برای نیروها می کند، از جمله:
" مریم گفته است در اوین را که باز کردید اول سلام مرا برسانید و.... "
ساعت 4 بعدازظهر از مرزهای بین المللی عبور کرده و وارد خاک ایران می شوند، از آنجایی که رژیم عراق نیز تجاوز خود را تا شهرهای قصر شیرین و سرپل ذهاب گسترش داده بود،مجاهدین نیز بدون درگیری و عبور از خط وارد شهرهای قصر شیرین و سرپل ذهاب شده و پس از عبور از کرند به طرف اسلام آباد پیشروی کردند و حدود ساعت 30/9 شب به اسلام آباد رسیده و شهر را تصرف کردند.
و پس از عبور از شهر تا 35 کیلومتری کرمانشاه یعنی تا ارتفاعات حسن آباد پیش رفته بودند که حوالی ساعت 30/11 همان شب توسط نیروهای ایران از پیشروی آنان جلوگیری به عمل آمد.
و نهایتاً تیپهای پیشروی!!! سازمان در این گردنه متوقف و زمین گیر شده و با تمام تلاش و کوششی که به عمل آوردند با کمی پیشروی تا گردنه چهار زبر نتوانستند ادامه دهند و منطقه تبدیل به گورستانی برای آنان شد.
ب )، تلفات وارده برمجاهدین:
به دلیل زمانبندی عملیات مجاهدین در دسترسی به اهداف خود که قرار بود یک روزه به تهران برسند، سازمان کلیه تیپهای خود را وارد منطقه نمود ؛
و پس از تصرف اسلام آباد در ساعت 30/9 شب به غیر از آن تیپهایی که مأموریت حفظ اسلام آباد را به عهده داشتند، بقیه تیپها ( حدود 22 تیپ ) از شهر اسلام آباد گذشته و به طرف باختران در طول مسیر جاده در حرکت بوده اند ؛ که با ایجاد درگیری در گردنه حسن آباد و پس از مدتی در چهار زبر این تیپها در کنار جاده گسترش پیدا کرده و در ارتفاعات اطراف جاده مستقر شدند و در طول عملیات نیز در محورهای مختلف با نیروهای ایران درگیر بوده اند.
در مجموع با توجه به ضربات وارده بر مجاهدین در دو روز درگیری مشخص شد اکثر تیپهایی که از مجاهدین وارد منطقه شدند متحمل خسارات سنگینی شده اند که در ارقام زیر آورده شده است:
• تعداد کشتهها نزدیک به دو هزار نفر ( مجاهدین در آخرین آمار خود 1600 نفر اعلام کرده است.)
• تعداد مجروحین نزدیک به دو هزار نفر
• ادوات و تجهیزات از بین رفته، حدود 300 دستگاه انواع خودرو و حدود 80% از تجیهزات انفرادی و جمعی و ادوات.
• ادوات و تجهیزات به جای گذاشته شده، حدود 500 دستگاه تانک و خودرو، مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات انفرادی و وسائل شخصی.