هرجا که هستیم، خادم تو هستیم
اسم من امین است ما در روستا زندگی میکنیم روستای ما از شهر مشهد خیلی دور است من همیشه آرزو دارم به زیارتامامرضاعلیهالسلام بروم چند وقت پیش، یکی از اهالیِ ده به مشهد رفت وقتی برگشت، خیلی خوشحال بود؛ چون خادمامامرضاعلیهالسلام شده بود از آن روز به بعد، من هم آرزو داشتم خادم آقا بشوم
روزی با پدر به مسجد رفتیم قرار بود با همت مردم ده، یک هیئت مذهبی تشکیل شود گوشهای از مسجد نشسته بودم که حاجتقی صدایم زد و گفت «اگر کاری نداری، این سینی چای را بین مهمانها تعارف کن» چشم گفتم و چایها را دور دادم وقتی برگشتم، حاجتقی گفت «امین جان اگر زحمتی نیست، استکانها را هم جمع کن» با خوشحالی این کار را هم کردم وقتی جلسه تمام شد و میخواستیم از مسجد بیرون بیاییم، حاجتقی جلو آمد و گفت«ببینم پسرم، دوست داری خادم آقا شوی؟»
![داستان : هر جا که هستیم ، خادم تو هستیم. 5d299f9c4ed8b.png](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw==)
با تعجب گفتم«خادم آقا؟ کدام آقا؟» حاجتقی گفت«پسرم این هیئت رضوی است و قرار است همۀ کارهایش بهنیّت شادی دل آقا امامرضاعلیهالسلام انجام شود؛ خُب پس با این حساب، هرکس در انجام کارها کمک کند، خادم امامرضاعلیهالسلام بهشمار میرود» با شنیدن نام امامرضاعلیهالسلام فوری گفتم «بله، بله، حتماً من خیلی دوست دارم خادم آقا باشم »
![داستان : هر جا که هستیم ، خادم تو هستیم. 5d299fb7b5943.png](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw==)
از آن روز به بعد، در جلسۀ هفتگی هیئت حاضر میشوم و در کارها به بزرگترها کمک میکنم حالا دیگر خوب میدانم که حتماً لازم نیست در حرم امامرضاعلیهالسلام خادم باشیم من سعی میکنم هرجا که هستم، خادم حضرت باشم؛ چون هرجا که باشیم، اگر کاری انجام دهیم که باعث شادی دل امامرضاعلیهالسلام شود، از راه دور هم خادم آقا هستیم