كاملاً سينما از آن روزى كه ايجاد شد سياسى بود و بايد مىبود و اين پتانسيل چيزى نبود كه بتوان آن را نديده گرفت. اين را اگر بپذيريم چون بعضىها اصلاً اصل اين قضيه را نمىپذيرند، الف را نمىگويند كه تا »يا« را نگويند! و اينكه سينما صرفاً هنر است و حديث نفس شخص هنرمند است. اصلاً اين حرفها نيست. اصلاً سينما را اينجور نبايد ديد و كلاً اين نوع نگاه را تكفير مىكنند. من اين مقدمه را گفتم كه اين نگاه را به رسميت بشناسيم و اينكه سياسى نديدن سينما خلاف عقل است. حالا چه اهدافى را دنبال مىكنند؟ طبيعتاً اهدافى كه نظام استكبارى غرب دنبال مىكند در سينماى او نيز منعكس مىشود؛ يعنى در آن نظام ديوان سالارى كه ما مىشناسيم و نظامى كه همه چيز حتى دين را در خدمت مطامع و منافع كلى آن نظام تعريف و تفسير مىكند، طبيعتاً سينما هم خالى از اين معنى و خارج از اين قاعده نخواهد بود. لذا موظف است همان اهداف را دنبال كند. فرهنگ غرب در ذات خود كاملاً مهاجم و سلطهگر است و سينما هم در همين راستا تعريف مىشود. فرهنگ غرب در عين اينكه بيش از همه بر طينت ليبرال - دموكراسى مىتند و به آن مىبالد، به شدت در ذات خود مهاجم است. فرهنگ غرب رقيب را برنمىتابد و اصولاً فلسفهاى كه بعد از رنسانس در مغرب زمين شكل گرفت و (به زعم خودشان) به عصر روشنگرى معروف شد و فلاسفه آن يكى در پى ديگرى آمدند و اصولى را عرضه داشتند؛ در واقع حاصل يك جهانبينى و فرهنگ يكسويه و ذاتاً مهاجمى بود كه رقيب را تحمل نمىكرد. هيچ از خود پرسيدهايم: چرا اصول و قواعد متعارف مغرب زمين اين همه تماميت گراست؟ نظام جهانى حقوق بشر، اعلاميههاى جهانى...؟ قواعد جهانى، قوانين جهانى، جامعه جهانى، دهكده جهانى، چون اين نظام نمىتواند رقيب يا تالىتلو ديگرى را تحمل كند. طبيعتاً در همه امور نگاهى يكسويه و تماميت خواهانه دارد و سينما نيز بايد مطابق اين قواعد و داخل اين اركستر بنوازد. پس طبيعتاً همان اهداف را دنبال مىكند و در ذات خود مهاجم است، ذاتاً تماميت گراست، و تمامى ارزشها و ضد ارزشهاى اعتبارى و جعلى خود را در خدمت مطامع و منافع غرب سالاران تعريف مىكند. سينما تمام مقولات: فكرى، حسى، عاطفى و تاريخى و... را در اين راستا مىنگرد. از نگاهى ديگر، سينما ضمن اينكه تجارت بسيار سودمندى است هر زمانى ممكن است فيلمهايى ساخته شوند كه تجارى نيستند و فروش اندكى دارند ولى انديشه و هدفمندى مستتر در آن باعث شده آن فيلم توليد بشود. بنابراين به نظر مىرسد كه اهداف هاليوود چندان از غايات نظام غرب دور نيستند، هدف همان است: كندن بشر از آسمان و وابسته كردن او به زمين، زمينى كردن بشر به نوعى، تصويرى كردن بشر و او را از باطن امور به ظاهر امور درآوردن، انسان درونگرا را به برونگرا تبديل كردن، انسان معطوف به فطرت را به عقل جزوى و جزئى مشغول داشتن، انسان ارزشگرا را به انسان ماديگرا تبديل كردن، انسان معنوى را به موجودى مادى تبديل كردن، تفسير مادى ارائه دادن از حوزههاى ارزشى و همه اين پروسه »زمينى شدن انسان« را به نوعى مديريت كردن. اگر، همه آنچه گفتيم در فرهنگ و فلسفه مغرب زمين ريشه دارد، طبيعتاً در سينماى آن سامان هم لحاظ شده است؛ يعنى مشغول كردن انسان به اصول بسيار ساده و پيش پا افتاده اصالت منفعت و اصالت لذت و تربيت آوردن مخاطب بر اين اساس و اينكه اين لذت گاهى از طريق خشم، زمانى از طريق شهوت، وقتى از طريق وهم و گاهى هم از طريق ترس قابل تأمين است. پس فرهنگ اصالت لذت اقتضا مىكند كه سينما به همه اين حوزهها بپردازد و سينما هم در همان راستا طبيعتاً اهداف فرهنگ مهاجم سكولار زمينى انسان غربى را دنبال مىكند.