0

کوری-ساراماگو

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

کوری-ساراماگو

کتاب کوری نوشته ساراماگو که برنده ی جایزه ی نوبل سال 98 هم شده و بعدشم کتاب بینایی رو که یه جورایی مکمل این کتاب حساب میشه رو معرفی میکنم:

 

 

کوری

نویسنده : ژوزه ساراماگو

مترجم : اسد الله امرایی

ناشر: نشر مروارید

قیمت: 5000 تومان

تیراژ: 2200

 

خلاصه ی کتاب:

 

در اين رمان ، شخصيت هاي داستان نام ندارد و عنوان هاي آنها رمز گونه است و به نقش اجتماعي هر يك اكتفا مي شود . خلاصه ي رمان كوري چنين است :‌در پشت چراغ قرمز ، راننده  ي اتومبيلي ناگهان كور مي شود . اين مرد به كوري عجيبي دچار شده ،‌يعني همه چيز را سفيد مي بيند و گويي در درياي شير فرو رفته است . مرد ديگري او را به خانه اش مي رساند ، اما اتومبيل اين كور را مي دزدد . همسرش او را به چشم پزشكي مي رساند ، اما علت كوري كشف نمي شود . چشم پزشك و دزد اتومبيل هم به همين ترتيب كور مي شوند ، چشم پزشك مسئولين بهداشت را با خبر مي سازد . اين فاجعه را هيولاي سفيد مي گويند . مسئولين براي جلوگيري از سرايت آن، كورها و نزديكانشان را در ساختمان تيمارستاني قرنطينه مي كنند ، اما روز به روز تعداد كورها بيشتر مي شود . همسر چشم پزشك كور نمي شود ، اما خودش را به كوري مي زند تا از همسرش جدا نشود ، او تنها كسي است كه تا پايان داستان بيناست . در قرنطينه چه بلاهايي كه بر سر كورها نمي آيد . همسر چشم پزشك از رفتارها و مصيبت هاي آن ها گزارش عبرت‌انگيزي مي دهد . بسياري از كورها به دست سربازان و نگهبانان قرنطينه كشته مي شوند . اما سربازها هم كم كم  كور مي شوند .
بزرگ ترين مشكل براي كورها برآوردن نيازهاي اوليه يعني خوراك و مستراح است و با اين كه دولت به آن ها غذا تحويل مي دهد ، اما تقسيم كردن و استفاده از آن بسيار دشوار مي شود . آن دزد اتومبيل به دليل دست درازي به دختر عينكي زخمي و به دست سربازان كشته مي شود . دولت و رسانه ها وعده هاي دروغين مي دهند كه كوري در حال كنترل است .  نظم و ترتيب شهر از بين مي رود و كساني كه يك باره كور مي شوند ، همه چيز را از بين مي برند ، اتوبوس ها و هواپيماها ،‌سقوط مي كنند و حوادثي مانند اين ها .
در قرنطينه كه كشوري مستقل است ، دسته يي از كورها اوباش و مسلح ،‌كنترل  غذا را به دست مي گيرند . از بقيه كورها مي خواهند كه به خواسته هاي آنها تن دهند و گرنه غذاي هر بخش را قطع مي كنند ، كورها هم براي زنده ماندن تن به همه چيز مي دهند ، ابتدا پول و جواهرات و وسايل آن ها را مي گيرند و در مرحله بعد زن هاي هر بخش را مي خواهند .
 همسر چشم پزشك كه بيناست ، قهرمانانه سر دسته اوباش را از پا درمي آورد و لشگري درست مي كند تا با اوباش بجنگند . با چند كشته ، بالاخره بخشي كه اوباش در آن هستند به وسيله همين زن به آتش كشيده مي شود ،‌اما آتش قرنطينه را فرا مي گيرد . كورها فرار مي كنند ، اما از سربازهاي نگهبان اثري نمي بينند . گروه گروه به شهر مي آيند ، اما شهر را زباله داني متروك ، ويرانه ، بدون آب ، برق ،‌ گاز و ديگر امكانات مي يايبند . همه كور شده‌اند و كورها كه خانه هايشان را گم كرده اند ، گروه گروه با هم به حركت در آمده و به دنبال غذا همه جا را خراب مي كنند .
 آن زن كه همسرچشم پزشك است گروه خود را راهنمايي  ميكند و به خانه خود مي برد و برايشان غذا تهيه مي كند . با هم به عشق و محبت مي رسند ، كودكي و سگي نيز با آنهاست. بالاخره همان كسي كه نخستين بار كور شده بود و در اين گروه بود بود به طور ناگهاني بينا مي شود و ديگران نيز يكي يكي با شادي فرياد مي زنند كه مي بينند و در شهر اين فريادها شنيده مي شود

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
پنج شنبه 23 دی 1389  10:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها