مردی که ساکسیفون شد
سارا آهوری
انتشارات کاروان
کتاب مجموعه 19 داستان کوتاه از خانم آهوری است . داستان ها همه خیلی کوتاه و اکثرا 4 صفحه ای هستند و شاید واسه همین اشاره کوتاه به موضوع هر کدوم جالب نباشه ولی به طوری کلی می تونم بگم همه قصه ها سورئال و پست مردن هستند . فضای اتفاقات کاملا تخیلی و در عین حال وهم انگیزه . یک جوری انگار بین کابوس و واقعیت گیر کردید . واقعیتی که هر لحظه به رویا تبدیل می شه . مجموعه خیلی جدیدی هست . من خیلی خوشم اومد . خوندنش تجربه هیجان انگیزیه . من توی کتابای ایرانی با چیز مشابهی برخورد نداشتم چیزی که تا این اندازه توی سبک سورئال پیش رفته باشه و از فضاهای توهم انگیز استفاده کرده باشه .
کتاب را لیلی عزیز معرفی کرده بود و از معرفی لیلی و عنوان کتاب خیلی وسوسه شدم که هر چه سریع تر بخونمش .
قسمت های زیبایی از کتاب
سکوت پر رنگ ترین و با ارزش ترین بخش زندگی ام بود . از نگاه همه بیزار بودم . چون می دانستم گاهی چشم ها بی پرده حرف می زنند . به همین دلیل هرگز در چشم کسی نگاه نمی کردم مبادا رازم فاش شود .
جاده برایم جذاب است و اطراف را با ولع نگاه می کنم ولی بعد از کمی ثانیه ها را می شمارم تا به مقصد برسم .
از دفتر خاطرات متنفرم . ثبت خاطرات کار احمقانه ای است . چون می خواهیم چیزهای گذرا را ثابت کنیم . اتفاق های هر روز مختص همان روز است .
منبع:http://bestbooks.blogfa.com/