مونالیزای منتشر
شاهرخ مرزوقی ( گیوا )
انتشارات ققنوس
قیونلوها خاندانی هستند که در سال های متوالی از زمان قاجار تا کنون زندگی می کرده اند و دارای بیماری موروثی هستند که اگر عاشق شوند دیوانه هم می شود . داستان فصل های مختلفی داره و هر فصل داستان جنون یکی از افراد فامیل است و اینم بگم در کنار مسائل عاشقانه تغییر تحولات مهم سیاسی و جامع بر حاکمه را توی دوره های مختلف مرور می کنیم .
خوب این قدر هر جا توی نت می رفتم اسم این کتاب را می شنیدم که تصمیم گرفتم حتما بخوننمش . کتاب قشنگی بود . زبان داستان زیباست و خیلی قشنگ از زبان سخت قجری به زبان ساده امروزی حرکت می کنه . اتفاقات هر دوره زمانی را هم خوب درآورده و کل ایده خلاقانه و ناب هست . اسامی انتخابی کتاب هم با سلیقه و مطابق روز و احوال هستند . در ضمن توی این روزها که اکثر تازه های کتاب ایرانی داستان کوتاه هستند واقعا رمان جلب توجه می کنه !
قسمت های زیبایی از کتاب
بیخود فرار می کنی ! بیخود فرار می کنی ... آن قدر دنبالم می آید تا جیغ بکشم و او هم پس پس برود . گوش های دیوارها و آجرهای عمارت ، به جیغ های نیمه شبانه ام رام شده اند . اما من هنوز می ترسم . انگار تا به ابد ، انگار ...
تلخی ماجرا درست همین جاست . این که دردی مخصوص به خودت داشته باشی و حتی نتوانی به دیگران ابراز کنی این رنجی که می کشی از کجاست و چیست ؟
همه دارن دروغ می گن . می خوان گولم بزنن که خیال خودشون را باور کنم . اما مگه می شه کار دلت رو بدی دست حرف این و اون .
وقت هایی هست که تا یک چیزهایی را با چشم و گوش لمس نکنی ، باور نمی کنی چنین اتفاقاتی هم ممکن است رخ بدهند !
نگاهت که قهوه ای تر از قهوه ای است
حتی اگر نبودن تر از نبودن باشی
نمی گذارد باور کنم کنارم نیستی ...
منبع:http://bestbooks.blogfa.com/