چال مورچه
دوریس می لسینگ
ضیاء الدین طباطبایی
انتشارات سوره مهر
چال مورچه یک داستان 100 صفحه ای از خانم لسینگ است . داستان در مورد دوستی دو پسر بچه یکی سفید پوست به نام تامی و یکی دو رگه به نام دیرک است . آقای مکین تاش مرد بسیار ثروتمندی است که در آفریقا به دنبال طلا می گردد . او معدن بزرگی دارد و سیاه پوستان را با حقوق کم در معدن به کار وا می دارد . پدر و مادر تامی مشاوران او و تنها ساکنان سفید آن معدن هستند . اریک نیز در اصل پسر خود مکین تاش است که بنا بر رسوم و عرف جامعه مکین تاش او را پس زده ....
کتاب خوبی بود البته نه اون قدر زیاد . خیلی خوب و روان نوشته شده و توصیفات زیبا و به جایی هم داره . محیط رو خوب توصیف کرده . موضوعش شدید تکراری هست هر چند از یک سری مسائل کلیشه ای این جور داستان ها پرهیز کرده و تقابل رفتاری دو تا پسر بچه رو هم دور از کلیشه و زیبا درآورده . عملکرد مکین تاش هم زیاد ملموس و قابل قبول نیست . نظرم اینه کتاب با قلمی خوب ولی بدون خلاقیت نوشته شده .
خانم دوریس لسینگ انگلیسی هستند ولی متولد ایرانند . ایشون توی آفریقا بزرگ شدند و به همین جهت اشراف خوبی به محیط اونجا دارند و توی داستانهاشون زیاد به این مسائل می پردازند .
قسمت های زیبایی از کتاب
دردی کشید که قبل از آن هرگز چنان دردی نکشیده بود . قطره های اشک مدام روی صورتش جاری شد و آرزو کرد ای کاش او هم می توانست بمیرد .
به روایتی در روز رستاخیز به طور بی طرفانه ای مرده های سیاه ، سفید ، برنزه و زرد در یک گردهم آیی شاد از گورهایشان بیرون می آیند و یکی از لذت های این گردهم آیی این است که تمام کسانی که در طول تمام دوران زندگی شان در یک جریب یا خیابان با هم می زیسته اند با شناسایی دیرباورانه ای به همدیگر نگاه می کنند و می گویند : آیا تو این شکلی بوده ای ؟
منبع:http://bestbooks.blogfa.com/