نحس" در اصل به معنى سرخى شدیدى است كه گاه در افق ظاهر مى شود، و همچون، شعله آتش بى دودى است كه عرب آن را" نحاس" مى گوید، سپس این واژه به هر چیز" شوم" در مقابل" سعد" اطلاق شده است.[۱]
درباره خرگوش دو مطلب می توان بیان کرد، اول اینکه مطابق روایات، خرگوش یکی از انواع مسخ شده است:
على بن ابى طالب (ع) فرمود: از پیامبر خدا (ص) راجع به مسخ شده ها پرسیدم، فرمود: «آنها سیزده گروهند. فیل و خرس و خوك و میمون و مار ماهى و سوسمار و خفّاش و كرم سیاه و عقرب و عنكبوت و خرگوش و سهیل و زهره ... .»[۲]
و دوم اینکه خرگوش سمبل ترس و وحشت است:
حكماى قدیم اصطلاحى دارند به نام «استسباع». در بعضى حیوانات مانند خرگوش این گونه است كه وقتى با حیوان درنده اى كه او را شكار مىكند- مثلا با شیر- روبرو مى شود اگر شیر چشم در چشمش بیندازد این حیوان مستسبَع مى شود یعنى همه چیز خود را، اراده و فكر خود را از دست مى دهد؛ فكر فرار كردن، فكر این كه این خورنده من است و اگر من به طرف او نزدیك شوم مرا مى بلعد بكلى از ذهن این حیوان بیرون مىرود؛ سر جاى خودش مى ایستد، بلكه خودش به طرف او مى آید.[۳]
اما درباره نحوست خرگوش، مطلبی از متون دینی پیدا نشد. البته راجع به اصل نحوست باید توجه کرد که نحس بودن یا سعید بودن، مطلبی نیست که با عقل و تجربه بتوانیم آن را بیابیم:
«عوامل و عللى كه در حدوث حوادث مؤثرند، و نیز در به ثمر رساندن اعمال تاثیر دارند، از حیطه علم و اطلاع ما بیرونند، ما نمى توانیم تكه تكه زمان را با عواملى كه در آن زمان دست در كارند بسنجیم، تا بفهمیم آن عوامل در این تكه از زمان چه عملكردى دارند، و آیا عملكرد آنها طورى است كه این قسمت از زمان را سعد مى كند یا نحس، و به همین جهت است كه تجربه هم بقدر كافى نمى تواند راهگشا باشد، چون تجربه وقتى مفید است كه ما زمان را جداى از عوامل در دست داشته باشیم، و با هر عاملى هم سنجیده باشیم، تا بدانیم فلان اثر، اثر فلان عامل است، و ما زمان جداى از عوامل نداریم، و عوامل هم براى ما معلوم نیست. و به عین همین علت است كه راهى به انكار سعادت و نحوست هم نداریم، و نمى توانیم بر نبودن چنین چیزى اقامه برهان كنیم، همانطور كه نمى توانستیم بر اثبات آن اقامه برهان كنیم، هر چند كه وجود چنین چیزى بعید است، ولى بعید بودن، غیر از محال بودن است، این از نظر عقل.»[۴]
و اگر اصل نحوست نیز در دین تا حدی مورد تائید واقع شده است، باید معنای حقیقی آن را فهمید:
« قرآن در حقیقت مى گوید: فال نیك و بد، و طالع سعد و نحس، چیزى جز اعمال شما نیست كه به گردنتان آویخته است!»[۵]
و سعید بودن یا نحس بودن بعضی از روزها که در قرآن بیان شده، به دلیل اعمالی است که در آن روزها انجام شده است و الا خود زمان یا نظیر آن نمی تواند نحس یا سعید باشد.[۶]
[۱]. تفسیر نمونه، ج۲۳، ص: ۳۸.
[۲]. الخصال، ج۲، ص: ۴۹۴.
[۳]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج۲۴، ص: ۲۱۴.
[۴]. ترجمه المیزان، ج۱۹، ص: ۱۱۶.
[۵]. تفسیر نمونه، ج۱۲، ص: ۴۸.
[۶]. برای توضیح بیشتر مراجعه کنید به ترجمه المیزان، ج۱۹، ص: ۱۱۸.
(برگرفته از مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی)