«ما همه با هم هستیم» از نامگذاری تا شکل روایتش نمادین و استعارهای است، بماند که در یک اجماع نظر کمنظیر همه پذیرفتهاند که کیفیت فیلم آن قدر نازل هست که حرفی دربارهی فیلم به مثابه یک اثر هنری نمیماند
«ما همه با هم هستیم» هجو و حتی کمدی نیست، این سرکوب و تحقیر است
گاهی اوقات درباره برخی آثار هنری نمیشود از کیفیت اثر حرف زد، چون اساسا حیات آن اثر از چیزهای بیرون از دنیای هنر نفس میگیرد، «ما همه با هم هستیم» تازهترین ساختهی کمال تبریزی از آن دست آثار است، بی جهت نیست که این همه حرف و حدیثی که درباره فیلم این و آن طرف خواندهایم عموما به چیزهایی بیارتباط با کیفیت فنی فیلم اشاره دارد، چون «ما همه با هم هستیم» از نامگذاری تا شکل روایتش نمادین و استعارهای است، بماند که در یک اجماع نظر کمنظیر همه پذیرفتهاند که کیفیت فیلم آن قدر نازل هست که حرفی دربارهی فیلم به مثابه یک اثر هنری نمیماند.
بهتر است از پرسش تماشاگران شروع کنم؛ غالبا میپرسند فیلم میخواهد چه بگوید؟ این که عدهی زیادی ازتماشاچیان یک فیلم متوجه حرف فیلم نمیشوند، نشان از آن دارد که یا داستانی این وسط نبوده و یا داستانی بوده و خوب تعریف نشده، ما فرض میگیریم که آن ایدهی یک خودکشی خود خواستهی جمعی، قرار بوده داستان فیلم باشد.
یک آژانسدار میخواهد آژانس هواییاش را از ورشکستگی نجات دهد، با یک جمع سی نفره تبانی میکند که وارد یک پروسهی سقوط عمدی و جمعی شوند، پس با سی نفر آدم به ته خط رسیده مواجهیم. طبیعتا اگر هستهی اصلی داستان آدمهایی خاص از این سی نفر نباشد، و سوژه خودِ خودکشی جمعی باشد با توجه به تعداد زیاد (۳۰ نفر) زمان و عرصهی یک فیلم نهایتا دو ساعته (استاندارد فیلمهای سینمایی در ایران) اجازه پرداخت شخصیت نمیدهد، پس باید از زبان نمادین استفاده شود و تیپ ساخته شود، کاری که کمال تبریزی هم خواسته که انجام بدهد؛ نمونهاش یک فعال زیستمحیطی (هانیه توسلی)، یک کارگردان هنری (سروش صحت)، پزشک (حسن معجونی) و... تا این جای کار داستان و فرم ظاهرا در یک راستا قرار دارد، اما این زبان نمادین و این پرداخت تیپیک چه میخواهد بگوید؟ میخواهد کجای تحولات اجتماعی این چند وقت اخیر بایستد؟
شاید بگویند که روایت قرار است بیطرف باشد، اما با مرور فیلم، درمییابیم که اتفاقا فیلم بیطرف نیست، بلکه مغشوش و متناقض است، هم در موضعی که ندارد و یا بد دارد و هم در فرم، خودکشی یک مردم که همه با هم هستند! اگر قرار نیست از موضع همدلانه باشد، قرار هم نیست از موضع تمسخر و تحقیر و تخفیف باشد. با همین گزاره بیطرفیِ فیلم نقض میشود. همان کاراکتر هانیه توسلی را به خاطر بیاورید، یک فعال زیستمحیطی چرا انقدر مشنگ است؟ آیا هیچ تعریف دیگری نمیشد از این فضای پر مخاطره (فعالان محیط زیست) داد؟
پزشک فیلم که قرار است نماد ناکارآمدیها و تفرعن پزشکانی باشد که کیارستمی را به کشتن میدهند، چرا به جای هجو یک موقعیت (پزشک) انقدر کاریکاتوری درآمده؟! آن پیر و جوان معتاد داستان قرار است نماد چی باشند؟ ویشکا آسایش کجای داستان را جلو میبرد؟ مهران غفوریان چه میکند؟ از کجا آمده؟ نماد چیست؟ انگیزهاش چیست؟ چه چیزی میخواهد بگوید؟ آیا آدمهای داخل هواپیما نمونههایی از ما هستند؟ قطعا نه! این هجو و حتی کمدی نیست، این سرکوب و تحقیر است، مردمی به این حد از بلاهت حتی شعور کافی برای یک خودکشی جمعی ندارند، به هر حال خودکشی هم به رغم مکروه و ناصواب بودنش کمی تدبیر و تعقل میخواهد، آدمهای «ما همه با هم هستیم» کلا بیشعورند!
سرگیجهی محتوایی و لنگ در هوایی روایی فیلم به کنار در فرم هم تناقض از در و دیوار اثر میبارد! هجو، اسلپ استیک، فانتزی، رئال اجتماعی و... فیلم بین همهی اینها پرسه میزند، تمام سکانسهای مربوط به مدیری و گلزار متعلق به سینمای فانتزی است، آن سکانسها را انگار تیم برتون نوشته و کارگردانی کرده، سکانسهای داخل کابین خلبان مربوط به کمدی کلاسیکهاست، بخشهایی از سکانسهای هواپیما به طور خاص کاراکتر پژمان جمشیدی کلا واقعگرایانه است! فیلم کدام اینهاست؟ نقش کارگردان برای بهم چسباندن اینها چیست؟ حتی اگر گناه فیلمنامه شلخته را ببخشیم چرا کارگردان با تجربهای مثل کمال تبریزی انقدر دمدستی با کاراکترها و خرده روایتهایش برخورد کرده؟! پرسشها تمام نمیشود و این یادداشت فضای کافی برایش ندارد.
به دنیای ورای فیلم برمیگردم، به همان جا که غرولندها از پول کثیف میگویند، از پروژهای که یکماهه جمع شده و محصولش رژهی بیهدف کلی ستاره ریز و درشت جلوی دوربین تبریزی است، از این جا اگر به ماجرا نگاه کنیم میتوانیم حتی پولِ کثیف و منفعتطلبی ستارههای اپوزیسیوننما را هم ببخشیم اگر و فقط اگر کارگردان فیلم و عوامل آن در پی توجیه آن چه که کردهاند نباشند، آنها دوست داشتهاند از خوان غنیمتی به جیب بزنند، نوش جانشان، اما نباید و نمیشود به شکلهای مختلف سودای فریب داشت، کمال تبریزی روزی مارمولک میساخت و حالا به ما همه با هم هستیم رسیده، حسن معجونی در تئاتر یک وزنه هست و خواهد بود، مدیری در طنز و پلاتو نظیر ندارد، اما همهی اینها تصمیم گرفتهاند با هم باشند، همهی آنها با هم هستند، فقط اعتراف نمیکنند، مشکل ما با همین بخش ماجراست.
منبع: زندگی ایده آل