شعر کودکانه سوزن
بچه های عزیز هر کسی یک شغلی داره و همه شغل ها بسیار مهم ولازمه. بعضی ها هم مثل همین شعر ما خیاط هستند...
دوباه مادر آورد نخ و سنجاق و سوزن که یک دامن بدوزد برای خواهر من ولی سوزن نوکش را به دست او فرو کرد نوک انگشت او را کمی رنگ لبو کرد بدون گریه، مادر لباس تازه را دوخت تمام شب دل ما بری دست او سوخت
پاسخ به:شعر کودکانه سوزن
مادر مهربونم
قدر تورا می دونم
صفای خانه ی ما
دوستت داریم با صفا
ازصیح زود تا غروب
دائم فکر رفت و روب
خانه شده گلستان
از زحمتت مادر جان
خداکنه به مونی
مادر مهربونی
فی البداهه کودکانه منصور مقدم 6/4/1398