یک کرم کوچک و زرد
یک دانه آلبالو
من از درخت چیدم
آن وقت روی آن یک
سوراخ ریز دیدم
دیدم که توی آن بود
یک لحظه کله اش را
از توی آن درآورد
در خانه قشنگش
خوابیده بود انگار
وقتی که کندم آن را
از خواب گشت بیدار
آن را گذاشتم من
آرام بین گلها
آن کرم صاحبش بود
پس من نخوردم آن را
رابعه راد