0

مظلوميت امير المؤمنين (ع)

 
sabamm
sabamm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 248
محل سکونت : اصفهان

مظلوميت امير المؤمنين (ع)

مظلوميت امير المؤمنين (ع) ايام و تاريخ زندگى امير مؤمنان على عليه السلام بر چهار بخش متصور است:

1-دوران كودكى و چند ساله آغاز عمرش كه در دامان پدر و مادر زندگى مى‏كرد.

2-عصر پيامبر خدا،كه به وسيله او به كمال رسيده و تربيت گرديد.

3-دوران خلفاى سه گانه كه در بحران مظلوميت‏بسر برد.

4-و بالاخره ايام خلافت و زمامدارى مسلمانان جهان.

اينك بطور فشرده به هر يك مى‏پردازيم.

تصور مظلوميت در دوران كودكى؟ كسى كه زمان امور مردم را به عهده گيرد،و جنبه رهبرى داشته باشد،و در انظار مردم الگو و اسوه شناخته شود،بايد در عالم خلقت طورى زندگى او ترسيم گردد،كه تحمل و بردبارى وى از همه افزونتر باشد،و در برابر مشكلات گوناگون و طوفانهاى سهمگين نلرزد...

اگر زندگى مولاى متقيان‏«على بن ابى طالب عليه السلام‏»درست مورد توجه واقع شود،و نظرى گذرا به دورانها مختلف آن حضرت اعم از كودكى و جوانى و بزرگسالى واقع گردد،آن بزرگوار هميشه در فشار زندگى،و حسادت حسودان،و مظلوم ستمگران،و مورد هجوم دشمنان...بوده است!!

على در اين مورد خودش مى‏فرمايند:«ما زلت مظلوما منذ ولدتنى امى،حتى ان عقيلا كان يصيبه رمد فيقول:لا تذرونى حتى تذروا عليا،فيذرونى و ما بى رمد!!» (1) من از آن زمانى كه از مادرم متولد شدم، پيوسته مورد ستم واقع گرديده‏ام،حتى چون چشم برادرم‏«عقيل‏»درد مى‏كرد،و مى‏خواستند دوا به چشمش بريزند،مى‏گفت:نخست‏به چشم على دوا بريزند،سپس به چشم من،لذا بدون اين كه چشم من درد كند،دوا مى‏ريختند!!

اين قضيه طور ديگرى نيز نقل شده كه على عليه السلام مى‏فرمايند:«ما زلت مظلوما منذ كنت!قيل له:عرفنا ظلمك فى كبرك فما ظلمك فى صغرك؟فذكر ان عقيلا كان به رمد،فكان لا يذر هما حتى يبدئوا بى‏» (2)

من پيوسته مظلوم زيسته‏ام!سؤال شد:مظلوميت دوران بزرگسالى‏ات را مى‏دانيم،در كودكى چگونه مظلوم بودى؟جواب دادند:هنگامى كه چشمان‏«عقيل‏»درد مى‏كرد،نمى‏گذاشت‏به آنها دوا بريزند، مادامى كه به چشمان من بريزند!!

و بالاخره در حديث‏سومى از آن حضرت آمده است:«ما زلت مظلوما منذ قبض الله نبيه حتى يوم الناس هذا،و لقد كنت اظلم قبل ظهور الاسلام،و لقد كان اخى عقيل يذنب اخى جعفر فيضربنى‏» (3) من از آن روزى كه رسول خدا از دنيا رفته است،هميشه مورد ستم بوده‏ام،تا امروزى كه در آن زندگى مى‏كنيم،حتى قبل از ظهور اسلام نيز من مورد ستم برادرم‏«عقيل‏»واقع مى‏شدم،زيرا برادرم‏«جعفر»هر گاه خطا مى‏كرد او مرا مى‏زد!!

اين احاديث‏حاكى است كه امير المؤمنين على عليه السلام هميشه و به ويژه در دوران كودكى مورد ظلم و ستم واقع مى‏گرديد،و برادرش‏«عقيل‏»او را اذيت مى‏كرد،و حسادت و يا عوامل ديگرى باعث مى‏شد كه او برادر كوچكترش را آزار دهد حتى در دوران بزرگسالى و زمامدارى آن حضرت نيز آزار«عقيل‏»ادامه داشت،زيرا وى گرفتارمسائل دنيا بود،و صبر و شكيبايى لازم را نداشت،و سر از دربار«بنى اميه‏»و دشمن در مى‏آورد،و از اين جهت امير المؤمنين را فوق العاده ناراحت مى‏ساخت!و حتى در جنگ‏هاى امير المؤمنين با منافقين در«جمل‏»و«نهروان‏»و«صفين‏»شركت نكرد!! (4)

و در حضور حضرت امام باقر عليه السلام سخن از عوامل تضعيف‏«امير المؤمنين‏»و نقش‏«بنى هاشم‏»از آن حضرت پيش آمد،آن بزرگوار فرمودند:اگر حمزه سيد الشهداء«و جعفر طيار»زنده بودند،دشمنان ما نمى‏توانستند على عليه السلام را مظلوم كنند،ولى چه كنم آنان شهيد شدند،و به جاى آنها دو نفر باقى ماندند كه ضعيف و ذليل و پست‏بودند،از نظر ايمانى جديد الاسلام بوده،و جزو«طلقا»و آزاد شدگان به حساب مى‏آمدند،آنان:«عباس بن عبد المطلب‏»عموى على عليه السلام و«عقيل‏»برادر آن حضرت بودند!!

در اين حديث‏شريف به همان اندازه‏اى كه از«حمزه و جعفر»مدح و ستايش گرديده،به همان مقياس نيز از بى تفاوتى و ذلالت‏«عباس و عقيل‏»انتقاد گرديده است. (5)

رسول خدا و تصوير مظلوميت على امير مؤمنان على عليه السلام اگر چه در دوران رسول خدا مورد حسادت و كينه افرادى قرار مى‏گرفت، و حتى بعضى از همسران آن حضرت از ورود على عليه السلام و ديدارش با پيامبر رنج مى‏برد!!ولى نبى اعظم با تمام وجود طبق دستور الهى از شخصيت و عظمت مولاى متقيان دفاع كرده،و فضائل و مناقب او را به اطلاع مردم مى‏رسانيد.

على عليه السلام در عصر رسول خدا مظلوم نبود،ولى مورد كينه و بغض منافقان قرار داشت،و پيامبر اسلام نيز مى‏دانست روزى اين كينه‏ها بروز خواهد كرد،و به مرحله عمل خواهد رسيد،و در نتيجه چه ظلمها و ستم‏ها به على وارد خواهد شد،و لذا پيوسته در فكر و انديشه بود،و اشك‏هايش به صورتش جارى مى‏گشت و در برخى مواقع آينده على عليه السلام را به خودش تصوير مى‏فرمود،و اظهار مى‏داشت كه غاصبان ولايت و بد انديشان منافق چه خواهند كرد،و چگونه به خانه او هجوم مى‏آورند؟و چه سان فرق مباركش را با شمشير مسموم مى‏شكافند،و او چه وظيفه‏اى دارد،و چگونه بايد عكس العمل نشان دهد...ما در اين زمينه به دو مورد از سخنان رسول خدا اشاره‏مى‏نمائيم.

الف:روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله به همراهى على عليه السلام و غلامش‏«انس بن مالك‏»به گردش رفتند،و در باغهاى مدينه قدم مى‏زدند،و به گلها و شكوفه‏ها و فضاى سبز طبيعت مى‏نگريستند،على عليه السلام اظهار داشت:يا رسول الله!اين باغ (اشاره كرد به يكى از باغها) چقدر زيبا و با طراوت است؟

پيامبر خدا فرمودند:يا على!باغ تو در بهشت‏خيلى زيباتر است،و اين باغ در نزد آن هيچ است.

«انس بن مالك‏»كه يكى از دشمنان و بدخواها امير المؤمنين بود،مى‏گويد:به همين ترتيب قدم زنان و گردش كنان هفت‏باغ را تماشا كرديم،و امير المؤمنين على عليه السلام به هر باغى ميرسيد همان جمله را اظهار مى‏داشت،و رسول خدا نيز جوابش همان بود كه در آغاز فرموده بود.سر انجام پيامبر عزيز اسلام در محل مناسبى توقف كرد،«انس‏»ميگويد:ما نيز در محضر او توقف نموديم ناگاه آن حضرت دگرگون گرديده و چهره‏اش متغير شد،و به فكر اخبار و وقايع پس از خود افتاد،و چنين كرد: «فوضع راسه على راس على و بكى،فقال على:ما يبكيك يا رسول الله؟!قال (ص) :صغائن فى صدور قوم لا يبدونها لك حتى يفقدونى‏»پيامبر سرش را بر سر امير المؤمنين گذاشت و شروع به گريه نمود!!على عليه السلام پرسيد اى پيامبر خدا چه عاملى باعث گريه شما گرديده است؟حضرت فرمودند:تصور آن كينه‏ها و بغض‏ها و دشمنى‏هايى كه در دل كينه توز منافقين براى تو فراهم شده است،آنان آن دشمنى‏ها را به مرحله عمل نمى‏آورند مگر اين كه من از دنيا بروم.

اين حديث مى‏رساند كه با بودن پيامبر صلى الله عليه و آله على عليه السلام در برابر كينه‏هاى منافقان و ستم‏هاى ستمگران بيمه گرديده،ولى پس از وى آنچنان مورد يورش وحشيانه قرار خواهد گرفت،كه تصورش دل پيامبر را مى‏سوزاند و اشك‏هايش را جارى مى‏سازد. (6)

ب:قضيه دوم،واقعه اى است كه در«خطبه شعبانيه‏»اتفاق افتاد،و آن در آخرين جمعه ماه‏«شعبان‏»بود،و رسول خدا در مورد عظمت و ارزش ماه مبارك رمضان وتكليف روزه داران سخن مى‏گفت.

على عليه السلام از جايش برخاست و سؤال كرد:يا رسول الله!بهترين اعمال در اين ماه چيست؟!

پيامبر فرمود:اجتناب از كارهاى حرام،سپس شروع به گريه كرد!!على عليه السلام عرض كرد:يا رسول الله!چرا گريه مى‏كنيد؟

پيامبر خدا فرمود:«كانى بك و انت تصلى لربك و قد انبعث اشقى الاولين شقيق عاقر ناقة ثمود، فضربك ضربة على قرنك فخضب منها لحيتك...» (7) گويا مى‏بينم تو را در حال نماز بدترين و شقى‏ترين اشخاص (ابن ملجم مرادى لعنة الله عليه) از پى كننده‏«شتر صالح‏»بر فرق مباركت‏شمشيرى مى‏زند،و با خون آن محاسن سفيدت را رنگين مى‏سازد.

على عليه السلام پرسيد يا رسول الله!آيا دينم سالم مى‏ماند،و ضررى از اين جهت از شمشير او نمى‏بينم؟

اين حديث اخلاص و عظمت على،و شرارت و بد انديشى دشمنان آن حضرت را در بردارد.

پى‏نوشتها:

1) بحار ج 27 ص 62

2) مناقب آل ابى طالب ج 1 ص 320،بحار الانوار ج 41 ص 5

3) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 20 ص 283 ش 241

4) سفينة البحار ج 2 ص 215 ماده عقل

5) سفينة البحار ج 1 ص 338 حالات حضرت حمزه سيد الشهداء

6) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4 ص 107،فرائد السمطين ج 1 ص 152 ح 115

7) بحار الانوار ج 96 ص 358 از فرازهاى خطبه شعبانيه

آفتاب ولايت ص 265

 

 

منجی عالم میاید

پنج شنبه 23 دی 1389  9:43 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها