0

خطبه 1 نهج البلاغه

 
sabamm
sabamm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 248
محل سکونت : اصفهان

خطبه 1 نهج البلاغه

خطبه 1 نهج البلاغه

پس خداى سبحان آدم را در خانه‏اى آرام داد، جايگاهى در امان و بى‏بيم، با زندگى فراخ و پر نعيم، و او را از شيطان بترسانيد كه دشمنى است لئيم. اما دشمن او برنمى‏تافت كه آدم با نيكوكاران در بهشت‏به سر برد، كوشيد تا او را از راه به در برد. او را بفريفت تا يقين را به گمان فروخت و آتش دو دلى بروبار عزم او را بسوخت. شادمانى بداد و بيم خريد، فريب خورد و پشيمانى كشيد. سپس خداى سبحان در توبه را به روى او گشاد، و كلمه رحمت‏بر زبان او نهاد، بدو وعده بازگشت‏به جنت داد; و او را كلمه رحمت‏بر زبان او نهاد، و بدو وعده بازگشت‏به جنت داد; و او را بدين سراى فرود آورد كه خانه رنج و امتحان است و زادن فرزندان; و خداى سبحان از فرزندان او پيامبرانى گزيد، و از آنان بزبان وحى پيمان ستد - و هر پيامبر آنرا شنيد -، كه امانت او نگاه دارد و حكم خدا را به ديگران برساند، و اين پيامبر آنرا شنيد، كه امانت او نگاه دارد و حكم خدا را به ديگران برساند، و اين هنگامى بود كه بيشتر آفريدگان از فطرت خويش بگرديدند و طومار عهد در نورديدند، حق او را نشناختند و برابر او خدايانى ساختند.شيطانها آنان را از خدا شناسى به گمراهى كشيدند، و پيوندشان را با پرستش خدا بريدند.

پس هر چند گاه پيامبرانى فرستاد و به وسيله آنان به بندگان هشدار داد تا حق ميثاق الست‏بگزارند، و نعمت فراموش كرده را به ياد آرند. با حجت و تبليغ، چراغ معرفتشان را بيفروزند تا به آيتهاى خدا چشم دوزند. از آسمانى بالا برده و زمينى زيرشان گسترده، و آنچه بدان زنده‏اند و چسان مى‏ميرند و نا پاينده‏اند، و بيماريهاى پير كننده و بلاهاى پياپى رسنده، و هيچگاه نبود كه خدا آفريدگان را بى پيامبر بدارد، يا كتابى در دسترس آن نگذارد، يا حجتى بر آنان نگمارد، يا از نشان دادن راه راست دريغ دارد. پيامبران كه اندك بودند و مخالفشان بسيار، و در دام شيطان گرفتار، در كار خويش در نماندند و دعوت حق را به مردم رساندند -. گاه پيامبر پيشين نام پيامبر پس از خود را شنفته، و گاه وصف پيامبر پسين را به امت‏خويش گفته. زمان اينچنين گذرى شد، و روزگارى سپرى. پدران رفتند و پسران جاى آنان را گرفتند تا آنكه خداى سبحان محمد (ص) را پيامبرى داد تا دور رسالت را به پايان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مهر پيامبران ممهور، و نشانه‏هاى او در كتاب آنان مذكور، و مقدم او بر همه مبارك و موجب سرور; حالى كه مردم زمين هر دسته به كيشى گردن نهاده بودند، و هر گروه پى خواهشى افتاده، و در خدمت آيينى ايستاده; يا خدا را همانند آفريدگان دانسته، يا صفتى كه سزاى او نيست‏بدو بسته، يا به بتى پيوسته و از خدا گسسته. پروردگار آنان را بدو از گمراهى به رستگارى كشاند و از تاريكى نادانى رهاند.

سپس ديدار خود را براى محمد (ص) گزيد - و جوار خويش او را پسنديد - و از اين جهانش رهانيد. او را نزد خود برد تا در فردوس اعلى نشيند، و بيش سختى اين جهان نبيند.

پس بزرگوارانه او را ديدار ارزانى داشت و او ميراثى كه پيامبران مى‏نهند براى شما گذاشت، چه آنان امت‏خويش را وانگذارد مگر با نشان دادن راهى روشن و نشانه‏اى معين:

و ص 139

خدا پيامبرانش را برانگيخت و وحى خود را خاص ايشان فرمود; و آنان را حجت‏خود بر آفريدگانش نمود، تا برهانى يا جاى عذرى نماند براى آفريدگان. پس، آنان را به راه حق خواند به زبانى راست - زبان پيامبر -. خواست تا درون بندگان آشكار كند، و - و آنچه در دل دارند پديدار كند -. نه آنكه بر اسرار پوشيده آنان دانا نبود و بر آنچه در سينه‏هاى خود نهفته‏اند بينا نبود، بلكه خواست آنان را بيازمايد تا كدام يك از عهده تكليف، نيكوتر برآيد تا پاداش، برابر كار نيك بود; و كيفر، مكافات كار بد.

و ص 142

پس خدا، محمد (ص) را به راستى برانگيخت تا بندگانش را از پرستش بتان برون آرد، و به عبادت او وادارد، و از پيروى شيطان برهاند، و به اطاعت‏خدا كشاند; با قرآنى كه معنى آن را آشكار نمود، و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان بدانند - بزرگى پروردگار خود را كه داناى آن نبودند، و بدو اقرار كنند، از پس آنكه بر انكار مى‏فزودند، و او را نيك بشناسند، از آن پس خود را ناآشنا بدو مى‏نمودند. پس خداى سبحان، در كتاب خويش - قرآن -، بى آنكه او را ببيند خود را به ايشان آشكار گرداند، بدانچه از قدرتش به آنان نماياند، و از قهر خود ترساند. و اينكه چگونه با كيفرها، آن را كه بايد نابود گردانيد، و با داس انتقام خرمن هستى شان را درويد.

نهج البلاغه

منجی عالم میاید

پنج شنبه 23 دی 1389  9:31 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها