0

دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليه السلام

 
sabamm
sabamm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 248
محل سکونت : اصفهان

دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليه السلام

دانستنيهايى درباره حضرت مهدى، عليهالسلام                                                                          

اشاره:
آنچه كه يك شيعه منتظر مى‏بايست درباره امام و مقتداى خويش بداند مجموعه‏اى از معارف را شامل مى‏شود، كه برخى مطالبى عمومى‏اند كه فراگيرى آنها بر همه لازم است و برخى ديگر مطالبى تخصصى كه شايد براى همگان لازم و ضرورى نباشد.
مقاله حاضر تلاشى است در جهت معرفى ابعاد مختلف شخصيت‏حضرت حجت، عليه‏السلام، به عموم دوستداران موعود.

در اينجا لازم مى‏دانيم از حضرت آية‏الله سيد على شفيعى كه زحمت نگارش اين مقاله را متحمل شدند، سپاسگزارى كنيم.
 
1-مهدويت‏شخصيه و نوعيه

در باب مهدويت عقيده مذهب شيعه اين است كه مهدويت‏خاصه صحيح و مقبول است و به تعبير ديگر آنچه مورد پذيرش است مهدويت‏شخصيه است نه مهدويت نوعيه.

لكن بعضى از صوفيه و عرفا قائل به مهدويت نوعيه بوده يا هستند. به اين معنا كه عقيده دارند در هر عصرى و دوره‏اى بايد يك مهدى وجود داشته باشد كه ويژگيها و خواص مهدويت و هادويت را داشته باشد و مى‏گويند هيچ عصرى خالى از يك مهدى هادى نيست و ضرورتى هم ندارد كه مشخص شود از نسل چه كسى است و چه خصائصى را داراست؟ (1) اين عقيده بعضى صوفيه و عرفا است كه البته از نظر ما نامفهوم بلكه مردود است. عقيده مبرهن و مستدل مذهب شيعه آن است كه مهدويت، مهدويت‏شخصيه است، يعنى يك فرد است كه مهدى اين امت است و موعود امتها و ملتها است و ابعاد و ويژگيهاى او مشخص است. خانواده‏اش، پدر و مادرش، محل ولادت و غائب شدن و نشانه‏هاى ظهورش و حتى خصوصيات جسمى او و در يك كلام همه ابعاد مربوط به او اعلام شده است و با اين مشخصات و ويژگيهاى ذكر شده، ما فقط يك مهدى را قبول داريم. آرى يك فرد به عنوان مهدى است كه واجد و جامع تمامى اين خصائص و ويژگيها و نشانه‏ها است.

براى آنكه مفهوم مهدويت نوعيه مقدارى روشنتر شود، به اشعارى از ملاى رومى درباره امام حى غائب دقت كنيد كه مى‏گويد هر دورى يك ولى دارد ولى ما معتقديم كه در تمام ادوار و اعصار تنها و تنها يك ولى هست ملاى رومى مى‏گويد:

پس به هر دورى وليى قائم است تا قيامت آزمايش دائم است هر كرا خوى نكو باشد برست هركسى كوشيشه‏دل‏باشدشكست پس امام حى قائم آن ولى است خواه‏از نسل عمر،خواه از على‏است مهدى و هادى وى است اى راه جو هم‏نهان و هم نشسته پيش رو (2)

اين كه در ابيات بالا ملاحظه مى‏نماييد مفاد مهدويت نوعيه است. ما قائل هستيم كه اين ادعا هيچ دليل و برهانى در مقام اثبات ندارد; بلكه تمامى ادله مهدويت‏شخصيه و خاصه به گونه‏اى است كه هر نوع مهدويت ديگرى را نفى مى‏كند و مهدويت‏شخصيه خاصه را با همان ابعاد و جزئيات و شرايط و صفات و علاماتى كه بيان داشتيم; اثبات مى‏نمايد. پس اگر در مطالعات و بررسيها پيرامون امام زمان، عليه‏السلام، مهدويت نوعيه به بيان فوق يا هر بيان ديگر ارايه و مطرح شد بايد توجه داشت كه اين نظر و عقيده اصيل و پذيرفته شده شيعه اماميه نيست‏بلكه ديدگاه مذهب شيعه همان هدويت‏خاصه شخصيه است كه به آن معتقديم.
 
2-سخنى درباره معناى ظهور

مطلب ديگر كه هر چند هنوز آن را مورد تحقيق تام و تتبع و كاوش قرار نداده‏ام لكن اصول و كليت آن را عرضه مى‏دارم اين است كه: كلمه «ظهور» نوعا به معناى ظهور شخص امام زمان، عليه‏السلام، مطرح مى‏شود و مثلا به همين معنى «عجل على ظهورك‏» گفته مى‏شود و البته اين مساله‏اى قطعى و غيرقابل انكار است; لكن احتمال قوى و جدى ديگرى هم وجود دارد كه ظهور به معناى ظهور امر باشد نه ظهور شخص. البته ظهور كامل و تام امر، مستلزم ظهور شخص است. يعنى تا شخص ظاهر نشود، امر امت‏به صورت تمام و كامل ظاهر نمى‏شود، ولى در عين حال ميان اين دو تفاوتهايى وجود دارد.

اصل اين تفكر و انديشه از اينجا سرچشمه مى‏گيرد كه ظهور حداقل مى‏تواند دو معنا داشته باشد. (3)

يكبار به معناى طلوع و آشكار شدن و پيدايش بعد از استتار; بدينگونه كه ظهور را نقطه مقابل خفا بگيريم كه نظارت مطلب بيشتر به ظهور شخص مى‏باشد، و البته اين قابل انكار نيست، و بار ديگر ظهور را از ماده و ريشه ظهر معنا كنيم كه عبارت از تقويت و پشتوانه يافتن چيزى باشد كه ما از آن تعبير به پيروزى و حاكميت مقتدرانه مى‏نماييم و در اين برداشت و نظر مطالب ديگرى به ذهن مى‏رسد و نتايج ديگرى به دست مى‏آيد.

در اين بحث توجه به مشتقات لفظى لغت ظهور مفيد مطالب ارزشمندى است كه مى‏توان از آن كمك گرفت. خداوند در قرآن مبارك، يك جا مى‏فرمايد:

«
و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا» 4

هيچ كس نمى‏تواند مثل اين قرآن بياورد هر چند جن و انس با هم جمع شوند و بعضى پشتوانه بعضى ديگر شوند و به تقويت همديگر برخيزند.

اين از «ظهر» به معناى كمر و پشت است كه استقامت انسان به كمر و پشت اوست و اين كاربرد در آيه شريفه كنايه از متراكم كردن نيروها است. از مشتقات ديگر هم مواردى در قرآن داريم مانند:

)«و ظهر امرالله و هم له كارهون‏» 5)

كه در اين آيه شريفه ظهور را صفت‏شخص نگرفته بلكه صفت امر گرفته است و در موارد خاصه در مورد امام زمان، عليه‏السلام، هم اين موضوع ديده مى‏شود. همچنين در آيه كريمه:

«ليظهره علی الدين كله و لو كره المشركون‏» يا «ولو كره الكافرون‏»

 

 

 

منجی عالم میاید

پنج شنبه 23 دی 1389  9:20 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها