0

تفسیر سوره دخان، قسمت چهارم

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

تفسیر سوره دخان، قسمت چهارم

 

 

22- فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ

23- فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ

24-وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ

25-کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنّات وَ عُیُون

26- وَ زُرُوع وَ مَقام کَرِیم

27-وَ نَعْمَة کانُوا فِیها فاکِهِینَ

28-کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ

29-فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ

 

ترجمه:

22 ـ (و موسى) به پیشگاه پروردگارش عرضه داشت; اینها قومى مجرمند!

23 ـ (فرمود:) بندگان مرا شبانه حرکت ده که شما تعقیب مى شوید!

24 ـ (هنگامى که از دریا گذشتید) دریا را آرام و گشاده بگذار (و بگذر) که آنها لشکرى غرق شده خواهند بود!

25 ـ (و) چه بسیار باغ ها و چشمه ها که از خود به جاى گذاشتند،

26 ـ و زراعت ها و قصرهاى زیبا و گران قیمت،

27 ـ و نعمت هاى فراوان دیگر که در آن (غرق) بودند!

28 ـ این چنین بود (ماجراى آنان!) و ما (اموال و حکومت) اینها را میراث براى اقوام دیگرى قرار دادیم!

29 ـ نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین، و نه به آنها مهلتى داده شد!

 

تفسیر:

کاخ ها و باغ ها و گنج ها را گذاردند و رفتند!

موسى(علیه السلام)، از تمام وسائل هدایت، براى نفوذ در دل هاى تاریک این مجرمان استفاده کرد، ولى هیچ اثرى در فرعونیان نبخشید، هر درى را مى توانست کوبید، ولى عاقبت زانْ دَر برون نامدْ سرى!

لذا، مأیوس شد و چاره اى جز نفرین ندید; چراکه قوم فاسدى که هیچ امیدى به هدای تشان نباشد، حق حیات از نظر نظام آفرینش را ندارند، باید عذاب الهى فرود آید، آنها را درو کند، و صفحه زمین را از لوث وجودشان پاک سازد.

نخستین آیه مورد بحث مى گوید: موسى به پیشگاه پروردگارش عرضه داشت: اینها قومى مجرم و گنهکارند (فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ).

چه نفرینِ مؤدبانه اى؟! نمى گوید: خداوندا ! آنها را چنین و چنان کن! بلکه همین اندازه مى گوید: خداوندا ! اینها گروهى مجرمند که امیدى به هدایتشان باقى نمانده.

**********

خداوند نیز دعاى او را اجابت کرد، و به عنوان مقدمه نزول عذاب بر فرعونیان و نجات بنى اسرائیل، به موسى(علیهالسلام) چنین دستور داد: بندگانِ مرا شبانه حرکت ده، که فرعون و لشکریانش به تعقیب شما خواهند پرداخت (فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ)

اما نگران نباش، لازم است آنها شما را تعقیب کنند تا به سرنوشتى که در انتظارِ آنهاست، گرفتار آیند.

موسى(علیه السلام) مأمور است شبانه بندگانِ مؤمن خدا، یعنى بنى اسرائیل را که به او ایمان آورده بودند، و جمعى از مردم مصر را که قلب هائى آماده تر داشته و دعوت او را لبیک گفته اند، با خود حرکت دهد، به ساحل نیل آید، و به طرز اعجازآمیزى از نیل بگذرد، و راهىِ سرزمین موعود یعنى فلسطین گردد.

درست است که حرکت موسى و پیروانش، شبانه صورت گرفت، اما مسلماً حرکت جمعیت عظیمى مانند آنها، نمى توانست براى مدتى طولانى از نظر فرعونیان مخفى بماند، شاید چند ساعتى بیشتر نگذشته بود که جاسوسان فرعون، خبرِ این حادثه عظیم و به اصطلاح فرار دسته جمعى بردگان را به گوش او رساندند، فرعون دستور داد، با لشکرى عظیم آنها را تعقیب کنند، و جالب اینکه، همه این مطالب با یک اشاره کوتاه و موجز در آیات فوق آمده است إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ (شما تعقیب خواهید شد)

**********

آنچه در اینجا، به عنوان اختصار حذف شده، در آیات دیگرى از قرآن، در عباراتى کوتاه بیان شده است، در آیه 77 طه مى خوانیم: وَ لَقَدْ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِى الْبَحْرِ یَبَساً لاتَخافُ دَرَکاً وَ لاتَخْشى: ما به موسى وحى فرستادیم که: شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر، و براى آنها راهى خشک در دریا بگشا; که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهى ترسید، و نه از غرق شدن در دریا!.

سپس، در آیات مورد بحث مى افزاید: هنگامى که از دریا همگى به سلامت گذشتید، دریا را در آرامش و گشاده بگذار(وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً).

منظور از دریا در این آیات، همان رود عظیم نیلاست.

مفسران و ارباب لغت براى رَهْو (بر وزن سهو) دو معنى ذکر کرده اند: آرام بودن و گشاده و باز بودن، و جمع هر دو معنى در اینجا نیز بى مانع است.

اما چرا چنین دستورى به موسى(علیه السلام) داده شد؟ طبیعى است که موسى(علیه السلام) و بنى اسرائیل مایل بودند هنگامى که خود از دریا گذشتند، بارِ دیگر آب ها سر بر سر هم بگذارند و این فاصله عظیم را پر کنند، تا آنها با سرعت و به سلامت دور شوند و به سرزمین موعود روى آورند، ولى به آنها دستور داده شد به هنگام

گذشتن از دریاى نیل، عجله نکنید، بگذارید فرعون و لشکریانش تا آخرین نفر وارد شوند، چرا که فرمان مرگ و نابودى آنها به امواج خروشان نیلداده شده است!.

لذا در پایان آیه مى افزاید: آنها لشکرى هستند که غرق خواهند شد(إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ).

این فرمانِ حتمى خدا در مورد این گروه مغرور و طغیانگر است، که باید همگى در همان رود عظیم نیل، که تمام ثروت و قدرتشان از آن سرچشمه مى گرفت، دفن شوند، و عامل حیاتشان، با یک فرمان الهى، تبدیل به عامل مرگشان گردد.

آرى، هنگامى که فرعون و لشکریانش به ساحل نیل رسیدند، بنى اسرائیل از سوى دیگر بیرون آمده بودند، با این که پیدایشِ چنین جاده اى، در وسط دریاى نیل کافى بود که هر کودک ابجد خوانى را متوجه تحقق یک اعجاز بزرگ الهى سازد، ولى کبر و غرور، به آن خیره سران اجازه در کاین واقعیت آشکار را نداد، تابه اشتباهات خویش واقف گردند و روبه درگاه خدا آورند، شاید گمان مى کردند تغییرِ شکلِ نیل هم به فرمان فرعون است! و شاید همین سخن را به پیروانش نیز گفت، و شخصاً وارد جاده شد و پیروانش تا آخرین نفر، به دنبال او آمدند، ولى ناگهان امواج نیل همانند ساختمان فرسوده اى که پایه هاى آن بشکند، یکباره فروریخت و همگى غرق شدند.

نکته اى که در این آیات به خوبى جلب توجه مى کند، اختصار فوق العاده آن در عین گویا بودن است، که با حذفِ جمله هاى اضافى، که از قرائن یا جمله هاى دیگر فهمید همى شود، داستان مشروحى را درسه آیه یا سه جمله کوتاه بازگو کرده است، همین اندازه مى گوید: موسى به درگاه پروردگار عرضه داشت اینها مجرمند، به او گفته شد: بندگان مرا شبانه حرکت ده و شما تعقیب خواهید شد، دریا را گشاده و آرام رها کن، که آنها لشکرى غرق شده هستند!

تعبیر به غرق شده، با این که هنوز غرق نشده بودند، اشاره به قطعى و حتمى بودن این فرمان الهى است.

**********

اکنون ببینیم بعد از غرق فرعون و فرعونیان، چه ماجراهاى عبرت انگیزى تحقق یافت. قرآن،درآیاتِ بعد، میراثِ عظیم آنها را که به بنى اسرائیل رسید، طى پنج موضوع، که فهرستِ تمام زندگى آنهاست بیان کرده:

نخست مى فرماید: چه بسیار باغ ها و چشمه ها، که از خود به جا گذاشتند و رفتند! (کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنّات وَ عُیُون)

باغ ها، و چشمه ها، دو سرمایه از جالب ترین و ارزنده ترین اموال آنها بود، چراکه مصر، به برکت نیل، سرزمینى حاصل خیز و پر باغ بود، این چشمه ها ممکن است اشاره به چشمه هائى باشد که از دامن بعضى از کوه ها سرازیر مى شد، و یا شعبه هائى باشد که از نیل سرچشمه مى گرفت و از باغ هاى سرسبز و خرم آنها مى گذشت. واطلاق چشمه(عین) بر این شعبه ها بعید نیست.

**********

و مى افزاید: و زراعت ها، و قصرهاى جالب و زیبا و پرارزش(وَ زُرُوع وَ مَقام کَرِیم)

و این، دو سرمایه مهم دیگر آنها بود، زراعت هاى عظیمى که در بستر نیل، در سرتاسر مصر، از انواع و اقسام مواد خوراکى و غیر خوراکى و محصولاتى که هم خود از آن استفاده مى کردند، و هم به خارج صادر مى کردند، و اقتصاد آنها بر محور آن مى چرخید،  و همچنین قصرها و مساکن آباد، که یکى از مهمترین وسائل زندگى انسان، مسکن مناسب است.

البته کریم و پر ارزش بودن این قصرها، از نظر ظاهرى و از دیدگاه خود آنها بود، و گرنه در منطق قرآن، این گونه مسکن هاى پر زرق و برق طاغوتى و غفلت زا، کرامتى ندارد.

بعضى نیز احتمال داده اند: منظور از مقام کریم، مجالسِ جشن و شادمانى، و یا منابرى باشد که مداحان و شعرا، بالاى آن مى رفتند و فرعون را ستایش مى کردند، ولى معنىِ اول از همه مناسب تر به نظر مى رسد.

**********

و از آنجا که غیر از امورِ مهمِ چهارگانه فوق، وسائل تنعم فراوان دیگرى داشتند، به همه آنها نیز در یک جمله کوتاه اشاره کرده، مى گوید: و نعمت هاى فراوان دیگرى که در آن متنعم بودند و در ناز و نعمت زندگى مى کردند (وَ نَعْمَة کانُوا فِیها فاکِهِینَ).(1)ـ(2)

**********

سپس مى فرماید: آرى، اینچنین بود ماجراى آنها، و ما همه این سرمایه ها و ماترک فرعونیان را میراث براى اقوام دیگرى قراردادیم! (کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ.(3)

منظور از قَوْماً آخَرِینبنى اسرائیل است; چراکه در آیه 59 سوره شعراءبه آن تصریح شده است، و تعبیر به ارث، اشاره به این است که آنها بدونِ دردسر و خون جگر، این همه اموال و ثروت ها را به چنگ آوردند، همان گونه که انسان، ارث را بى زحمت به چنگ مى آورد.

قابل توجه این که، آیه فوق و آیه همانند آن در سوره شعراء، نشان مى دهد که بنى اسرائیل بعد از غرقِ فرعونیان، به سرزمین مصر باز گشتند، و وارثِ میراث فراعنه شدند و در آنجا حکومت کردند، و مسیرِ حوادث نیز همین را اقتضاء مى کند، که بعد از فروریختن پایه هاى قدرتِ فرعونیان در مصر، موسى(علیه السلام) هرگز اجازه نمى داد آن کشور، گرفتارِ خلأ سیاسى گردد.

این سخن، با آنچه در آیات قرآن آمده است که بنى اسرائیل، بعد از نجات از چنگال فرعونیان، به سوى سرزمین موعود، سرزمینِ فلسطینى حرکت کردند که حوادث آن در قرآن مشروحاً آمده، منافات ندارد، ممکن است گروهى از آنها در سرزمین مصر که به دست آنها افتاده بود، به عنوانِ نمایندگانى از سوى موسى(علیه السلام) اقامت کرده باشند، و گروه بیشترى راهى دیار فلسطین شده اند.

(توضیح بیشتر پیرامونِ این سخن را در جلد 15، صفحه 239، ذیل آیه 59 شعراء، مطالعه فرمائید)

**********

در آخرین آیه مورد بحث، مى فرماید: نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین، و نه به هنگام نزول بلا به آنها مهلتى داده شد! (فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ)

گریه نکردن آسمان و زمین بر آنها، ممکن است کنایه از حقارت آنها و عدم وجود یار و یاور و دلسوز براى آنها باشد; زیرا در میان عرب معمول  است، هنگامى که مى خواهند اهمیتِ مقام کسى را که مورد مصیبتى واقع شده بیان کنند، مى گویند: آسمان و زمین بر او گریه کردند، و خورشید و ماه براى فقدان او تاریک شدند.

این احتمال نیز داده شده که منظور، گریستن اهل آسمان ها و زمین است; زیرا آنها براىِ مؤمنان و مقربان درگاه خداوند گریه مى کنند، نه براى جبّارانى همچون فرعونیان.

بعضى نیز گفته اند: گریه آسمان وزمین، یک  گریه حقیقى است که به صورت نوعى دگرگونى و سرخى مخصوص علاوه بر سرخىِ همیشگى به هنگام طلوع و غروب خودنمائى مى کند.

چنان که در روایتى مى خوانیم: لَمّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طالِب(علیه السلام)بَکَتِ السَّماءُ عَلَیْهِ وَ بُکائُها حُمْرَةُ أَطْرافِها: هنگامى که حسین بن على(علیه السلام) شهید شد، آسمان بر او گریه کرد، و گریه او سرخىِ مخصوصى بود که در اطراف آسمان نمایان شد!.(4)

در روایت دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: بَکَتِ السَّماءُ عَلى یَحْیَى بْنِ زَکَرِیّا، وَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىِّ(علیهما السلام) أَرْبَعِیْنَ صَباحاً، وَ لَمْ تَبْکِإِلاّعَلَیْهِما،قُلْتُوَمابُکائُها،قالَکانِتْتَطْلُعُحَمْراءَ; وَتَغِیْبُحَمْراءَ: آسمان، بر یحیى بن زکریا (که از سوىِ طاغوتِ زمان خود به طرز بسیار رقت بارى شهید شد) و بر حسین بن على(علیهما السلام)، چهل روز گریه کرد، و بر کس دیگرى جز آن دو گریه نکرده است، راوى مى گوید: سؤال کردم، گریه آسمان چه بود؟ فرمود: به هنگامِ طلوع و غروب، سرخىِ مخصوصى در آسمان ظاهر مى شد.(5)

اما در حدیثى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده مى خوانیم: ما مِنْ مُؤْمِن إِلاّ وَ لَهُ بابٌ یَصْعَدُ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ بابٌ یَنْزِلُ مِنْهُ رِزْقُهُ فَإِذا ماتَ بَکَیا عَلَیْهِ: هیچ مؤمنى نیست، مگر این که درى در آسمان دارد که عملش از آن بالا مى رود، و درى که روزیش از آن نازل مى شود، هنگامى که مى میرد، این دو بر او گریه مى کنند!.(6)

در میان این روایات منافاتى نیست; زیرا در موردِ شهادت امام حسین(علیه السلام)و یحیى بن زکریا(علیه السلام)، مسأله، جنبه عمومى در تمام آسمان داشته، و آنچه در روایت اخیر ذکر شد، جنبه موضعى دارد.(7)

به هر حال، میانِ این تفسیرها تضادى نیست، و مى تواند همه در مفهوم آیه جمع باشد.

آرى، براى مرگ تبهکاران، نه چشم فلک گریان و نى خاطر خورشید پژمان گشت، آنها موجوداتِ خبیثى بودند که گوئى هیچ ارتباطى با عالم هستى و جهان بشریت نداشته اند، هنگامى که این بیگانگان از عالم طرد شدند، کسى جاى خالى آنها را احساس نکرد، نه در صحنه زمین، نه بر پهنه آسمان، و نه در اعماق قلوب انسان ها، و به همین دلیل، هیچکس قطره اشکى بر مرگ آنها فرو نریخت.

سخن را در این آیات، با نقلِ روایتى از امیر مؤمنان على(علیه السلام)، پایان مى دهیم:

در روایتى آمده است، هنگامى که امیر مؤمنان على(علیه السلام) بر مدائن گذشت، و آثار کسرى (انوشیروان و شاهان ساسانى) را مشاهده کرد که نزدیک به فروریختن است، یکى از کسانى که در خدمتش بود این شعر را به عنوان عبرت قرائت کرد:

جَرَتِ الرِّیاحُ عَلى رُسُومِ دِیارِهِمْ *** فَکَأَنَّهُمْ کانُوا عَلى مِیْعادِ!

: بادها بر آثار باقیمانده سرزمینشان وزیدن گرفت، (و چیزى جز صداى باد در میانِ قصر آنها به گوش نمى رسد) گوئى آنها همگى وعده گاهى داشتند و به سوى وعده گاهشان شتافتند!.

امیر مؤمنان على(علیه السلام) فرمود: چرا این آیه را نخواندى؟: کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنّات وَ عُیُون * وَ زُرُوع وَ مَقام کَرِیم * وَ نَعْمَة کانُوا فِیها فاکِهِینَ... * فَمابَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ.(8)

**********


1 ـ نعمة، (به فتح نون) به معنى تنعّم و (به کسر نون) به معنى انعام است، جمعى از مفسرین و ارباب لغت، به این معنى تصریح کرده اند، در حالى که جمعى دیگر معتقدند هر دو یک معنى دارد، و هر گونه منافع قابل توجهى را شامل مى شود.

2 ـ فاکهین، گاه، به معنى استفاده کردن از فواکه و میوه ها، و گاه، به معنى گفتگوهاى فکاهى و سرورانگیز، و گاه، به معنى هرگونه تنعم و تلذذ تفسیر شده است، و معنى اخیر از همه جامع تر است.

3 ـ کذلک، خبرِ مبتداى محذوف است و در تقدیر الامرُ کذلک مى باشد، و این تعبیر، براىِ تأکید گفته مى شود،بعضى،احتمالات دیگرى نیز در ترکیب آن داده اند.

4 ـ مجمع البیان، جلد 9، صفحه 65 (ذیل آیات مورد بحث)

5 ـ مجمع البیان، جلد 9، صفحه 65 (ذیل آیات مورد بحث).

6 ـ همان مدرک.

7 ـ در درّ المنثور نیز، حدیثى در زمینه جمعِ میان این روایات نقل شده است (درّ المنثور، مطابقِ نقل المیزان، جلد 18، صفحه 151).

8 ـ سفینة البحار، جلد 2، صفحه 531 (ماده مدن)

 

30-وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بنى اسرائیل مِنَ الْعَذابِ الْمُهِینِ

31- مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ

32- وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْم عَلَى الْعالَمِینَ

33- وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ

ترجمه:

30 ـ ما بنى اسرائیل را از عذاب ذلت بار رهائى بخشیدیم.

31 ـ از فرعون، که مردى متکبر و از اسرافکاران بود!

32 ـ ما آنها را با علم (خویش) بر جهانیان برگزیدیم و برترى دادیم.

33 ـ و آیاتى (از قدرت خویش) را به آنها دادیم که آزمایش آشکارى در آن بود (ولى آنها کفران کردند و مجازات شدند).

 **********

تفسیر:

بنى اسرائیل در بوته آزمایش

در آیات گذشته، سخن از غرق و هلاکت فرعونیان و نابودى قدرت و شوکت آنها و انتقال آن به دیگران بود، آیات مورد بحث، از نقطه مقابل آن، از نجات و رهائى بنى اسرائیل،چنین سخن مى گوید:

ما بنى اسرائیل را از عذاب خوارکننده رهائى بخشیدیم (وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بنى اسرائیلمِنَالْعَذابِالْمُهِینِ).

از شکنجه هاى سخت و طاقت فرساى جسمى و روحى، که تا اعماق جان آنها نفوذ مى کرد، از سر بریدن نوزادان پسر، و زنده نگه داشتن دختران، براى خدمتکارى و هوسرانى، از بیگارى و کارهاى بسیار سنگین و مانند آن، و چه دردناک است سرنوشتِ قوم و ملتى که در چنگال چنین دشمن خونخوار و دیو سیرتى گرفتار شوند!

**********

آرى، خداوند این قوم مظلوم را در پرتوِ قیام الهى موسى بن عمران(علیهما السلام)از چنگال این ظالمانِ سفاکِ تاریخ رهائى بخشید، لذا به دنبال آن مى افزاید: از چنگال فرعون(مِنْ فِرْعَوْنَ)

چرا که او مردى متکبر و از اسرافکاران و متجاوزان بود! (إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ).

منظور از عالِى در اینجا علوِّ مقام نیست، بلکه اشاره به برترى جوئى او، و علو در اسراف و تجاوز است،چنانکه در آیه 4 سوره قصص نیز آمده: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ: فرعون در زمین برترى جوئى کرد (تاآنجاکه حتى دعوى خدائى نمود و خویشتن را ربّ اعلى نامید)

مُسْرِف، از ماده اسراف، به معنىِ هر گونه تجاوز از حد در اعمال و گفتار است، و به همین دلیل، در آیات مختلف قرآن، در موردِ تبهکارانى که ظلم و فساد را از حد مى گذراندند، واژه مُسْرِفبه کار رفته است، و نیز به مطلقِ گناهان، اسراف گفته شده، چنان که در آیه 53 سوره زمرمى خوانیم: قُلْ یا عِبادِىَ الَّذِیْنَ أَسرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ: بگو: اى بندگانِ من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید!.

**********

در آیه بعد، به یکى دیگر از مواهبِ خداوند بر بنى اسرائیل اشاره کرده، مى گوید: ما آنها را با علم خویش بر جهانیان، در آن عصر و زمان برترى دادیم و برگزیدیم(وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْم عَلَى الْعالَمِینَ).

ولى آنها قدرِ این نعمت ها را ندانستند، و کفران کردند و مجازات شدند.

و به این ترتیب، آنها امت برگزیده عصر خویش بودند; زیرا منظور از عالَمِین، مردم جهان در آن عصر و زمان است، نه در تمامِ قرون و اعصار; چرا که قرآن صریحاً در سوره آل عمران، آیه 110، خطاب به امت اسلامى مى فرماید: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ...: شما بهترین امتى بودید که به سود انسان ها آفریده شده اید.

همان گونه که در مورد سرزمین هائى که بنى اسرائیلوارث آن شدند در آیه 137 سوره اعراف مى فرماید: وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِی بارَکْنا فِیها: و مشرق ها و مغرب هاى پربرکت زمین را به آن قوم به ضعف کشانده شده (زیرزنجیرظلموستم) واگذار کردیم.

روشن است بنى اسرائیل در آن زمان، وارثِ تمام جهان نشدند، بلکه منظور، شرق و غرب منطقه خودشان است.

البته، بعضى از مفسران معتقدند بنى اسرائیل، مزایائى داشتند که در طول تاریخ، منحصر به خودشان بوده، از جمله کثرت انبیاء; چرا که از هیچ قومى، این قدر پیامبر برنخاسته است.

ولى، این سخن، علاوه بر این که مزیت مطلق آنها را ثابت نمى کند، نمى تواند امتیازى باشد; چرا که ممکن است کثرتِ قیام انبیاء از میان آنها، دلیلِ بر نهایت سرکشى و تمرد این قوم بدانیم، همان گونه که حوادثِ مختلف بعد از قیام موسى(علیه السلام) نشان مى دهد که با این پیامبر بزرگ چه اذیتى که روا نداشتند؟!.

به هر حال، آنچه در بالا در تفسیر آیه آوردیم، چیزى است که از سوى بسیارى از مفسران، در مورد شایستگى نسبى بنى اسرائیل پذیرفته شده است.

اما با توجه به این که، این جمعیتِ لجوج، طبق گفته قرآن، همواره پیامبران خود را آزار مى دادند، و با سرسختى و تعصبِ خاصى در برابر احکام الهى مى ایستادند، و حتى زمانى که تازه از نیل رهائى یافته بودند، پیشنهادِ بت سازى به موسى(علیهالسلام) کردند!،ممکن است گفته شود، منظور از آیه فوق، بیان امتیاز نیست، بلکه بیانِ حقیقت دیگرى است، و معنى آیه چنین است: با وجود این که ما علم داشتیم که آنها از مواهب الهى سوء استفاده مى کنند،به آنها برترى دادیم تا آنان را بیازمائیم چنان که از آیه بعد نیز، استفاده مى شود که خداوند،مواهب دیگرى نیز به آنها داد تا آنها را بیازماید.

به این ترتیب، این گزینش الهى، نه تنها دلیل بر مزیت آنها نیست، بلکه یک مذمتِ ضمنى نیز در آن درج است; چرا که حق این نعمت را اداء نکردند و از عهده امتحان برنیامدند.

**********

در آخرین آیه مورد بحث، به بعضى از مواهب دیگر که خدا به آنها داده بود، اشاره کرده، مى فرماید: ما آیا تو نشانه هائى از عظمت و قدرت خویش به آنان دادیم، که در آن، آزمایش آشکارى بود(وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ)

گاه در بیابان سینا و در وادى تیه، ابرها را بر سر آنها سایه افکن ساختیم، گاه مائده مخصوص منّ و سلوى را بر آنها نازل کردیم، گاه از دل سنگ سخت، چشمه آب براى آنها جارى نمودیم، و گاه نعمت هاى معنوى و مادى دیگرى نصیبشان کردیم.

اما همه اینها براى آزمایش و امتحان بود; زیرا خداوند گروهى را با مصیبت آزمایش مى کند، و گروهى را با نعمت، چنانکه درآیه 168 سوره اعراف مى خوانیم: وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ: ما بنى اسرائیل را با نیکى ها و بدى ها آزمودیم،شاید باز گردند.

شاید هدف از ذکر سرگذشت بنى اسرائیل براى مسلمانان نخستین، این است که آنها از انبوه دشمنان و قدرت عظیمشان نهراسند، و مطمئن باشند خداوندى که فراعنه قدرتمند را درهم کوبید، و بنى اسرائیل را وارث ملک و حکومت آنها ساخت، در آینده اى نه چندان دور، چنین پیروزى را نصیب شما خواهد کرد، ولى همان گونه که آنها با این مواهب آزمایش شدند، شما نیز سخت در کوره امتحان قرار خواهید گرفت، تا روشن شود بعد از قدرت و پیروزى، شما چه خواهید کرد؟!

و این اخطارى است به همه امت ها و ملت ها در مورد پیروزى ها و مواهبى که از لطف الهى به دست مى آورند، که دام امتحان دراین هنگام سخت است.

 

 

یک شنبه 15 اردیبهشت 1398  9:15 AM
تشکرات از این پست
farnaz_s aliada iustminers unknown
habibi30
habibi30
کاربر جدید
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1398 
تعداد پست ها : 5
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:تفسیر سوره دخان، قسمت چهارم

سوال10:ج

سوال11:ب

سوال12:الف

شنبه 21 اردیبهشت 1398  12:36 PM
تشکرات از این پست
iustminers
iustminers
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 360
محل سکونت : لرستان
دوشنبه 23 اردیبهشت 1398  11:22 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها