0

تفسیر 30 آیه از سوره عنکوبت، قسمت سوم

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

تفسیر 30 آیه از سوره عنکوبت، قسمت سوم

 

-14وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَة إِلاّ خَمْسِینَ عاماًفَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ

-15فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَةِ وَ جَعَلْناها آیَةً لِلْعالَمِینَ

-16وَ إِبْراهِیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْتَعْلَمُونَ

-17إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَمِنْ دُونِ اللّهِ لایَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُوَ اشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

-18وَ إِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُالْمُبِینُ

-19أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللّهِ یَسِیرٌ

 

ترجمه:

14 ـ و ما نوح را به سوى قومش فرستادیم; و او در میان آنان نُه صد و پنجاه سال، درنگ کرد; اما سرانجام طوفان و سیلاب آنان را فرا گرفت در حالى که ظالم بودند.

15 ـ ما او و سرنشینان کشتى را رهائى بخشیدیم; و آن را آیتى براى جهانیان قرار دادیم.

16 ـ ما ابراهیم را (نیز) فرستادیم; هنگامى که به قومش گفت: خدا را پرستش کنید و از (عذاب) او بپرهیزید که این براى شما بهتر است اگر بدانید!

 17ـ شما غیر از خدا فقط بت هائى (از سنگ و چوب) را مى پرستید و دروغى به هم مى بافید، آنهائى را که غیر از خدا پرستش مى کنید مالک هیچ رزقى براى شما نیستند; روزى را تنها نزد خدا بطلبید و او را پرستش کنید و شکر او را به جا آورید که به سوى او بازگشت داده مى شوید!

18 ـ اگر شما (مرا) تکذیب کنید (جاى تعجب نیست)، امت هائى پیش از شما نیز (پیامبرانشان را) تکذیب کردند; وظیفه فرستاده (خدا) جز ابلاغ آشکار نیست!

19 ـ آیا آنان ندیدند چگونه خداوند آفرینش را آغاز مى کند، سپس بازمى گرداند؟! اینکار براى خداآسان است!

 تفسیر:

اشاره اى به سرگذشت نوح و ابراهیم(علیهماالسلام)

از آنجا که بحث هاى گذشته، سخن از آزمایش عمومى انسانها بود، از اینجا به بعد، بخش هائى از آزمایش هاى سخت انبیاء و اقوام پیشین را منعکس مى کند، که چگونه تحت فشار و آزار دشمنان قرار گرفتند؟ و چگونه صبر کردند و سرانجام پیروزى نصیبشان شد؟ تا هم دلدارى باشد براى یاران پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) که در آن روز سخت در فشار دشمنان نیرومند در مکّه بودند، و هم تهدیدى باشد براى دشمنان که مراقب پایان دردناک عمرشان باشند.

نخست، از اولین پیامبر اولوا العزم، یعنى نوح(علیه السلام)شروع مى کند، و در عبارتى کوتاه، آن بخش از زندگانیش را که بیشتر متناسب وضع مسلمانان آنروز بود، بازگو مى نماید.

مى گوید: ما نوح را به سوى قومش فرستادیم و او در میان آنها هزار سال به جز پنجاه سال، درنگ کرد(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَة إِلاّ  خَمْسِینَ عاماً).

شب و روز، مشغول تبلیغ و دعوت به سوى توحید بود، در خلوت و تنهائى، در میان جمعیت، و با استفاده از هر فرصت، آنها را در این مدت طولانى، یعنى 950 سال! به سوى خدا فرا خواند، و از این تلاش پى گیر، خسته نشد، و ضعف و فتورى به خود راه نداد، اما با این همه، جز گروه اندکى (حدود هشتاد نفر طبق نقل تواریخ) ایمان نیاوردند (یعنى به طور متوسط هر دوازده سال یک نفر!).

بنابراین، شما در راه دعوت به سوى حق، و مبارزه با انحرافات خسته نشوید، که برنامه شما در مقابل برنامه نوح(علیه السلام)سهل و آسان است.

ولى ببینید پایان کار این قوم ستمگر و لجوج به کجا رسید: سرانجام طوفان عظیم آنها را فرو گرفت، در حالى که ظالم و ستمگر بودند(فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ).

و به این ترتیب، طومار زندگى ننگینشان درهم پیچیده شد، و کاخ ها و قصرها و جسدهاى بى جانشان در امواج طوفان دفن گردید.

تعبیر به هزار سال الاّ پنجاه سالـ در حالى که ممکن بود از اول 950 سال بگوید ـ براى اشاره به عظمت و طول این زمان است; زیرا عدد هزار، آن هم به صورت هزار سال، براى مدت تبلیغ عدد بسیار بزرگى محسوب مى شود.

ظاهر آیه فوق این است که این مقدار، تمام عمر نوح(علیه السلام)نبود ـ هر چند تورات کنونى این عدد را براى تمام مدتِ عمر نوح(علیه السلام)ذکر کرده،(1) بلکه بعد از طوفان هم مدت دیگرى زندگى کرد که طبق گفته بعضى از مفسران، سیصد سال  بود.

البته، این عمر طولانى در مقیاس عمرهاى زمان ما بسیار زیاد است و هیچ گاه طبیعى به نظر نمى رسد، ممکن است میزان عمر در آن ایام، با امروز تفاوت داشته، اصولاً قوم نوح، چنانکه از بعضى مدارک، به دست مى آید عمر طولانى داشتند، و در این میان عمر خود نوح(علیه السلام)نیز فوق العاده بوده است، ضمناً این نشان مى دهد که ساختمان وجود انسان به او امکان عمرطولانى مى دهد.

مطالعات دانشمندان امروز، نیز نشان داده که عمر انسان حد ثابت و معینى ندارد، و این که بعضى آن را محدود به 120 سال، یا کمتر و بیشتر، دانسته اند، کاملاً بى پایه است، بلکه با تغییر شرائط ممکن است کاملاً دگرگون شود.

هم اکنون، به وسیله آزمایش هائى توانسته اند، عمر پاره اى از گیاهان و یا موجودات زنده دیگر را به دوازده برابر عمر معمولى، و حتى در بعضى از موارد، ـ اگر تعجب نکنید ـ به نهصد برابر برسانند! و اگر موفق شوند با همین معیار عمر انسان را افزایش دهند، ممکن است انسان هزاران سال عمر کند.(2)

ضمناً، باید توجه داشت: کلمه طوفان، در اصل، به معنى هر حادثه اى است که انسان را احاطه مى کند (ازماده طواف)، سپس به آب فراوان، یا سیل شدید که مساحت زیادى از زمین را فرا مى گیرد و در خود فرو مى برد، اطلاق شده است، همچنین به هر چیز شدید و فراوان که فراگیر باشد ـ اعم از باد و آتش و آب ـ نیز گفته مى شود، و گاه به معنى تاریکى شدید شب نیز آمده است.(3)

جالب این که: مى گوید: وَ هُمْ ظالِمُونَ:یعنى آنها به هنگام وقوع طوفان همچنان به ظلم و ستم خود ادامه مى دادند، اشاره به این که: اگر این کار را رها کرده و نادم مى شدند و به سوى خدا مى آمدند، هرگز گرفتار چنین سرنوشتى نمى شدند.

************

در آیه بعد، مى افزاید: ما نوح و اصحاب کشتى را رهائى بخشیدیم، و آن را آیت و نشانه اى براى جهانیان قرار دادیم(فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَةِ وَ جَعَلْناها آیَةً لِلْعالَمِینَ).(4)

************

سپس، به دنبال ماجراى فشرده نوح(علیه السلام)و قومش، به سراغ داستان ابراهیم(علیه السلام)دومین پیامبر بزرگ اولوا العزم مى رود و مى فرماید: ما ابراهیم را فرستادیم هنگامى که به قومش گفت: خداى یگانه را پرستش کنید و از (عذاب) او بپرهیزید که این براى شما بهتر است، اگر بدانید(وَ إِبْراهِیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).(5)

در اینجا دو برنامه مهم اعتقادى و عملى انبیاء را که دعوت به توحیدو تقوا بوده است، یک جا بیان کرده، و در پایان مى گوید: اگر شما درست بیندیشید، پیروى از توحید و تقوا براى شما بهتر است، که دنیایتان را از آلودگى هاى شرک و گناه و بدبختى، نجات مى دهد، و آخرت شما نیز سعادت جاویدان است.

************

آن گاه ابراهیم(علیه السلام)به دلائل بطلان بت پرستى مى پردازد، و با چند تعبیر مختلف که هر کدام متضمن دلیلى است، آئین آنها را شدیداً محکوم مى کند.

نخست مى گوید: شما غیر از خدا فقط بت هائى را مى پرستید(إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْثاناً).

همان بت هائى که مجسمه هاى بى روحى هستند، مجسمه هائى بى اراده، بى عقل و شعور، و فاقد همه چیز،که چگونگى منظره آنها خود دلیل گویائى بر بطلان عقیده بت پرستى است (توجه داشته باشید أَوْثان جمع وَثَن ـ بر وزن صنم ـ به معنى سنگ هائى است که آنرا مى تراشیدند و عبادت مى کردند).

بعد از این، فراتر مى رودومى گوید: نه تنها وضع این بتها نشان مى دهد که معبود نیستند، بلکه شما نیز مى دانید که خودتان دروغ هائى به هم مى بافید و نام معبود را بر این بتها مى گذارید(وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً).

شما چه دلیلى براى این دروغ بزرگ دارید؟ جز یک مشت اوهام و خرافات!.

از آنجا که تَخْلُقُون از ماده خلق است، که گاهى، به معنى آفریدن و ساختن مى آید،و گاه، به معنى دروغ گفتن، بعضى از مفسران، تفسیر دیگرى براى این جمله ـ غیر از آنچه در بالا گفتیم ـ ذکر کرده اند،وگفته اند: منظور این است که شما این بتها (این معبودهاى قلابى) را با دست خود مى تراشید و خلق مى کنید(بنابراین إِفْکبه معنى معبودهاى دروغین است و خلقبه معنى تراشیدن).(6)

سپس به دلیل سومى مى پردازدکه، پرستش شما نسبت به این بتها، یا به  خاطر منافع مادى است و یا سرنوشتتان در جهان دیگر، و هر کدام باشد باطل است; زیرا کسانى را که غیر از خدا مى پرستید، قادر نیستند به شما رزق و روزى دهند(إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لایَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً).

شما خود قبول دارید که بتها خالق نیستند، بلکه خالق خدا است، بنابراین، روزى دهنده نیز او است پس روزى را تنها نزد خدا جستجو کنید(فَابْتَغُوا عِنْدَ اللّهِ الرِّزْقَ).

و چون روزى دهنده او است، او را عبادت کنید و شکر او را به جا آورید(وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکُرُوا لَهُ).

به تعبیر دیگر، یکى از انگیزه هاى عبادت، حس شکرگزارى در مقابل منعم حقیقى است، شما مى دانید منعم حقیقى خدا است، پس شکر و عبادت نیز مخصوص ذات پاک خدا است.

و اگر زندگىِ سراى دیگر را مى طلبید،بدانید: بازگشت همه شما به سوى او است و نه به سوى بتها! (إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).

بتها نه در اینجا منشأ اثرى هستند و نه آنجا.

به این ترتیب، با چند دلیل کوتاه و روشن، منطق واهى آنها را مى کوبد.

************

سپس، ابراهیم(علیه السلام)به عنوان تهدید، و همچنین بى اعتنائى نسبت به آنها، مى گوید: اگر شما سخنان مرا تکذیب کنید، مطلب تازه اى نیست، امت هاى پیش ا زشما نیز پیامبرشان را تکذیب کردند (و به سرنوشت دردناکى گرفتار شدند) (وَ إِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ).

وظیفه رسول و فرستاده خدا، جز ابلاغ آشکار نیست خواه پذیرا شوند یا نشوند (وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ).

 منظور از امت هاى پیشین، قوم نوح و اقوامى بودند که بعد از آنها روى کار آمدند.

البته ارتباط آیات، ایجاب مى کند که این جمله از سخنان ابراهیم(علیه السلام)باشد، و بسیارى از مفسران نیز همین تفسیر را پذیرفته، یا به عنوان یک احتمال ذکر کرده اند.

احتمال دیگر، این که: روى سخن در این آیه به مشرکان مکّه و معاصران پیامبر(صلى الله علیه وآله)است، و جمله کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ تناسب بیشترى با آن دارد، به علاوه، شبیه این تعبیر که در آیه 25 زمر و 25 فاطر آمده نیز در مورد پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)و مشرکان عرب است، ولى به هر حال، هر کدام از این دو تفسیر صحیح باشد، از نظر نتیجه تفاوتى پیدا نمى کند.

************

در اینجا قرآن داستان ابراهیم را موقتاً رها کرده و بحثى را که ابراهیم در زمینه توحید و بیان رسالت خویش داشت، به وسیله ذکر دلیل بر معاد تکمیل مى کند، مى گوید:

آیا این منکران معاد، ندیدند چگونه خداوند آفرینش را آغاز مى کند سپس آنرا باز مى گرداند؟(أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ).

منظور از رؤیت و دیدن در اینجا همان مشاهده قلبى و علم است، یعنى آیا آنها چگونگى آفرینش الهى را نمى دانند، همان کسى که قدر تبر ایجاد نخستین داشته، قادر بر اعاده آن نیز هست، که: قدرت بر یک چیز، قدرت بر امثال و اشباه آن نیز مى باشد.

این احتمال نیز، وجود دارد که رؤیت در اینجا به همان معنى مشاهده با چشم باشد; چراکه انسان در این دنیا، زنده شدن زمین هاى مرده، و روئیدن گیاهان و تولد اطفال از نطفه و جوجه ها از تخم مرغ را با چشم دیده است، کسى که قدرت بر چنین کارى دارد، مى تواند بعد از مرگ، مردگان را حیات ببخشد.

و در پایان آیه، به عنوان تأکید مى افزاید: اینکار براى خدا سهل و آسان است(إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللّهِ یَسِیرٌ).

چرا که تجدید حیات، در برابر ایجاد روز نخست، مسأله ساده ترى محسوب مى شود.

البته این تعبیر، به تناسب فهم و منطق انسانها است، و گرنه ساده و مشکل، در برابر کسى که قدرتش بى انتها است مفهومى ندارد، این قدرتهاى محدود ما است که این مفاهیم را آفریده، و باتوجه به کارآمد آنها، امورى مشکل و امورى آسان مى نمایند (دقت کنید).

********** 

1 ـ تورات، سفر تکوین، فصل نهم.

2 ـ براى توضیح بیشتر در مسأله راز طول عمر ـ به تناسب بحث هاى مربوط به عمر طولانى حضرت مهدى(علیهالسلام) ـ به کتاب مهدى،انقلابى بزرگ مراجعه فرمائید.

3 ـ مفردات راغب و فرهنگ عمید.

4 ـ در این که مرجع ضمیر جَعَلْناها چیست؟ مفسران احتمالات زیادى داده اند،بعضى گفته اند: اشاره به مجموع این واقعه و حادثه است، بعضى آنرا فقط اشاره به نجات نوح(علیهالسلام) و یارانش مى دانند، و بعضى اشاره به کشتى گرفته اند، و ظاهر عبارت آیه فوق، نیز همین احتمال اخیر است، و به راستى این کشتى، مخصوصاً در آن عصر و زمان و در چنان حادثه عظیمى، آیتى بود از آیات خدا.

5 ـ ابراهیم ظاهراً در اینجا عطف بر نوح است و فعل آن أَرْسَلْنا است و بعضى عطف بر مفعول أَنْجَیْنا گرفته اند و بعضى مفعول فعل محذوفأُذْکُرْ مى دانند.

6 ـ إِفْک، در اصل به معنى هر چیزى است که از صورت حقیقیش دگرگون شده است و لذا دروغ ـ مخصوصاً دروغ هاى بزرگـر اإِفْکمى گویند، و همچنین بادهاى مخالف که از مسیر خود منحرف شده است، مؤتفکه نامیده مى شود.

 

 

یک شنبه 15 اردیبهشت 1398  9:05 AM
تشکرات از این پست
aliada fsmuosavi saraalighanbari1360 unknown
دسترسی سریع به انجمن ها