از آیین تا نیایش و نمایش
نارسینا «کولفرح» نیایشگاه عیلامی در هفت کیلومتری شمالشرقی شهر ایذه در تنگهای فراخ قرار دارد که یکی از نیایشگاههای مهم عیلام نو به شمار میآید و حاوی نگارنویس، سنگنگارهها و نگارکندهای بسیار است. ایذه (آیاپیر)، شهر سنگنگارههاست. شهری با صدها نگارکند ریز و درشت، بر دیوارة صخرهها و کوهها و دل درهها و جایجای آن بر کمرسنگهای غلتیده در دشت و دمن به عنوان تصاویری از پیشینهای کهن که با ما اکنونیان سخن ساز میکند تا راز دیرینگی خویش را در میان نهد. در علم باستانشناختی به تمام علائم و نقوشی که انسان به شیوههای مختلف بر صخرة کوهها یا روی تختهسنگها نقش میکند «هنر صخرهای» گفته میشود. این سنگنگارهها گاه بر دیوارة غارها و اشکفتهای کوهستان و پناهگاههای صخرهای نقش بسته و گاه بر صخرههای جداافتاده در فضای باز٫ بسیاری از پژوهشگران هنر صخرهای را نمونة بارز یک هنر جهانی میدانند که قدمت آن به اعماق تاریخ بشر بازمیگردد و اغلب این نوع هنر را جزو مهمترین شاخة هنرهای تجسمی تلقی کردهاند که نخستین جلوههای شناخته شده از حس زیباشناختی و طبع هنری اجداد انسان را در نقاط مختلف دنیا به نمایش میگذارد.
با توجه به اهمیتی که مطالعات و پژوهشهای بومی در مقوله ایرانشناسی دارد، انجام این تحقیق و چاپ مصور چهاررنگ این کتاب، حائز اهمیت بسیار است. گفتگوی زیر در همین راستا صورت گرفته است.
نخست از عیلام و عیلامیان بگویید، از کدام تبار بودهاند و جغرافیای آنان به کدام مناطق و نواحی میرسیده است!
قلمرو سرزمین عیلام، خوزستان و لرستان، کهگیلویه و بویراحمد،کوهستانهای بختیاری، نواحی دجله و فرات پارس تا حدود تخت جمشید و پاسارگاد و انشان و انزان و کرانههای خلیج فارس، بوشهر، «شهیر» و لیان و کوهستانهای لرستان تا همدان و نواحی اصفهان و چهارمحال و بختیاری را شامل میشده است. آنان از هشتهزار سال پیش در چغامیش خوزستان زیست تمدنی خود را برای ما به یادگار گذاشته و بعدها مدنیت و شهرنشینی خود را با تأسیس شهر ششهزار ساله شوش تداوم بخشیدند.
حکومت عیلامیان به سه دوره عیلام کهن، عیلام میانه و عیلام نو تقسیمبندی میشود که آثار به جای مانده در «آیاپیر» ایذه کنونی، شهری در شمال شرقی خوزستان به دوره عیلام نو یعنی قریب به سههزار تا دو هزار و هفتصد سال پیش میرسد.
پژوهشهای تاریخی حاکی از آن است که عیلامیان نه سامی بودهاند و نه هندو اروپایی؛ آنان ساکنان بومی و اصیل همین سرزمین خوزستان و نواحی کوهستانی شمال شرقی و غربی خوزستان یعنی کوهستانهای زاگرس میانی بودهاند که بعدها اقتدار خود را در دشت و فلات خوزستان و شهر باستانی شوش متمرکز کردهاند و از دل آنان سرانجام امپراتوری بزرگ هخامنشی سر برآورد و ره به افقهای دیگر جست. اگر هخامنشیان دوهزار و پانصد سال پیش حکومت داشتهاند، عیلامیان دوهزار و چهارصد سال قبل از هخامنشیان، سلسله حکومتی داشته که به دوران حکومتی پنج هزار ساله منسوب است.
عیلامیان قومی دیندار، اهل فرهنگ و هنر و صلحطلب بوده و برخلاف آشوریان بیش از سلاحهای جنگی، کتیبهها و الواح و معابد و اعتقادات مذهبی آنان به اشکال مختلف بر سفالینهها و کاشیها و آجرها و پیکرکها باقی مانده است.
عیلامیان دیار خود را «سرزمین خداوند» مینامیدند. این تفکر و باورها چه جایگاهی در تاریخ آنان داشته است؟
همپا با تمدن «سومر» و «اوروک»، عیلامیان بهتدریج پا به عرصه تمدن نهاده و جنوب غربی ایران و دشت حاصلخیز خوزستان را مسکن و مأوای خویش قرار داده و قلمرو سرزمین خود را چندان گسترش دادند که حکومت قدرتمندشان بعدها به میانرودان لشکر کشید و در چند مرحله آنان را به سلطه خود درآورد. آنچه مسلم است، آنان از کوهستان زاگرس برخاسته و رخت بر دشت و صحاری کشیده بودند. به همین دلیل تعلق آنان به کوه و کوهستان در باورهای دینی استان موجود است. «چغازنبیل» بنای عظیم پنج طبقه در حد فاصل میان شوش و اهواز به عنوان «دورانتاش» «ناپیرشیا» که با میلیونها آجر ساخته و پرداخته شده است، بنای کوهآسای مذهبی است که قریب سههزار و پانصد سال پیش به منظور انجام آداب و مناسک مذهبی ایجاد گردیده و گویای باورهای اعتقادی آنان است.
آنان کوه و کوهستانها را به دلیل نزدیکی و ارتباط با آسمان و دسترسی هرچه بیشتر با عالم کائنات مقدس میشمردند و به عنوان معابد و نیایشگاه از آن استفاده میکردند؛ همچنان که در اساطیر یونان باستان «کوه المپ» مسکن و مأوای ایزدان بود و در اغلب ادیان و قومیتها کوهها از تقدس خاصی برخوردارند. به هر روی واژگان «الاماتو» (عیلام) لفظ میانرودیهاست که به نسبت عیلامیان در سرزمینهای پستتری به لحاظ ارتفاع قرار داشتند و عیلامیان را «کوهنشین» قلمداد میکردند. از آنجا که ریشه عیلامیان نیز از کوهستانهای زاگرس برخاسته، این مصداق مقبولیت بیشتری یافته است.
اعتقادات و باورهای مذهبی و دشتهای حاصلخیز و کوهستانهای پربار و برکت و وجود هشت رود پرآب در ناحیه خوزستان شاید زمینههایی باشد که آنان سرزمین خود را «هلتامتی» یعنی سرزمین خداوند قلمداد کردهاند.
بخشی از کتاب «نارسینا» به آیین نیایش، نمایش اختصاص دارد. ضرورت این کار چه بود؟
پیش از آن اجازه دهید «نارسینا» را توضیح دهیم. نارسینا نام نیایشگاه باستانی نوعیلامیان است که در شهر ایذة کنونی در شمال شرق خوزستان و در فاصله ۲۰۰کیلومتری شهر اهواز قرار دارد. این نیایشگاه سههزار ساله یکی از مهمترین و متفاوتترین نیایشگاههای عیلام است که در فاصلة هفت کیلومتری مرکز شهر ایذه و در دل تنگهای فراخ و گشاده قرار دارد و در آن صدها نقش انسانی و حیوانی با آیین و مراسم و غیره در شش سنگ نگاره و یا نگارکند بر آن حکاکی شده که به رغم بارانها و تابش آفتاب و بادهای سوزان و تحمل صدمات و تخریب و آسیبهای طبیعی و انسانی، هنوز زیبا و دیدنی است.
شاید به اعتبار همین سنگنگارهها و البته نگارکندهای دیگر که در ایذه کوهستانی موجود است، ایذه را باید شهر سنگنگارهها و نقوش برجسته و نگارکندها نامید؛ به عبارتی نمایشگاهی از سنگ و هنرهای صخرهای، موزهای در فضای باز…
«نارسینا» نام باستانی عیلامی این نیایشگاه است که بعدها به دلایل نامعلومی«کولفرح» نامیده شد. البته به نظر میآید «کول فرح» واژهای لری بختیاری باشد. کول به معنای تنگی و فرح به معنای فراخ و گشاده… در ادبیات بختیاری و شعر و موسیقی واژة «کول» بسیار استفاده شده است:
کول به کول خدنگ کول کنگچی
صحرانه سوار گرهد رونه تفنگچی
اما نسبت بین دین و آیین و نیایش و نمایش؟
آیین همان مناسک و اعمال و اطوار و حرکات و فرایضی است که در جهت تحکیم اسطورهها و مبانی دینی به جا آورده شود و در جوامع اولیه ریشهاش به اساطیر بازمیگردد. اسطورهها آیینسازند و این آیینها هستند که اسطورهها را پاس میدارند. نیایش در اصل یک همنفسی و دوستی و معاشرت انسان با خداست و از این روی نیایش را پدیده مرکزی دین و گوهر پارسایی و دیانت میدانند.
و نمایش که گونهای از تئاتر است، به عبارتی برآمده از آیینها، مناسک، مراسم دینی و مذهبی انسان باستان است. یونانیان نخستین کسانی بودند که از دل آیینها و اساطیر خود تئاتر را به وجود آوردند و در واقع تئاتر آنان نوعی نمایش دینی و مذهبی است که بلافاصله با پدیدههای جوامع مدنی و شهری و نیازهای انسان آن دوره بر بستر دمکراسی و دیالتیک و «دیالوگ» با مدد فلسفه و زیباییشناسی و ادبیات شکل گرفت و در قالبهای تراژدی و کمدی و… تداوم یافت؛ اما دین بدون آیین بسیار کم است. انسانشناسان دین را امری فطری میدانند و بین دین و آیین نسبتی جدایی ناپذیر وجود دارد.به طور کلی دین را در سه مرحله توضیح میدهند: مرحلة اول «پرستش»، که در آن انسان معبود را پرستش کرده و عظمت و منزلت آن را دریافته. مرحله دوم «نیایش» که به تحسین و تمجید در مقام احترام برمیآید و در مرحله سوم «خواهش» که مؤمن نیازها و تمنیّات و حاجات خود را ابراز میدارد و با تمسک به نذر و نیاز در جهت رفع مشکلات خود برمیآید.
ارتباط این مقولات و مفاهیم با سنگنگارههای «نارسینا» در چیست؟
همه این مفاهیم که بخش عمده آن امروزه در حوزههای علم، هنر، دین، آیین و جامعهشناسی و تاریخ و حتی روانشناسی قرار میگیرد، در این نیایشگاه و سنگنگارههایش مدنظر است و بهراستی این نیایشگاه از چند حیث قابل مطالعه است. ضمن آنکه وجه باستانشناسی آن سر جای خود محفوظ است.
من در این پژوهش یکی از بزرگترین سنگنگارهها را به عنوان سندی آیینی ـ یادمانی ـ نیایشی ـ نمایشی مطرح ساخته و معرفی نمودهام که میتواند سندی هنری به عنوان نمایشهای خیابانی ـ میدانی ـ گذرگاهی و یا کاروانی (کارناوالیته) باشد. درست مثل «دستهروی»ها و یا تظاهرات مذهبی و سیاسی که با صفوف متحد مردم و سرود و شعار و موسیقی انجام میپذیرد و همینجا میگویم که این سنگ آیینی ـ نیایشی، نمایشی از یونان باستان قدیمیتر و با سابقهتر است.
اصولاً عیلامیان قومی مذهبی، اهل دین و فرهنگ و هنر و آیین بودند و معابد بزرگی از ایشان، همچون «چغازنبیل» در حوالی شوش و یا «تارشیا» (اشکفت سلمان) در ایذه باقی مانده است که گواه اعتقادات عمیق و باور مذهبی آنان است. به هر حال سابقهای چندهزار ساله برای یک قوم کم نیست و هماکنون هم میتوان ادعا کرد بسیاری از باورها و آیینهای مذهبی ما در فرهنگ عیلام باستان سابقه داشته است. بهویژه سرودها و آواها و نواها، موسیقی و از همه مهمتر مراسم قربانیکردن و نذر و نیاز…
در نارسینا چند سنگ نگاره به مراسم قربانیکردن تعلق دارد؟
به نظر میآید قربانیکردن مهمترین و قدیمیترین آیینهای کهن ادیان باستان بوده است. «قربانیکردن» هدیهدادن به ایزدان است و «نیایش» از خدا چیزی خواستن. قربانیکردن رسمی ثوابمند برای خشنودی ایزدان بوده است که اغلب از طریق ریختن خون و گاه اهدای مو و گیسو و گاه پارهای از اعضای بدن و… صورت میپذیرفته است.
تصور میشود ریشه هدیهدادن و قربانیکردن، اعمالی برای کامیابی و جلب الطاف نیروهای مافوق طبیعت باشد. به همین منظور قربانی را اغلب در معابد و نیایشگاهها و اماکن مقدس انجام میدادند و از همه مهمتر آنکه قربانیکردن اگرچه برای رضای ایزدان است، اما نفعش به مردم و تهیدستان میرسد و تنگدستان میتوانند از گوشت آن استفاده کنند؛ به عبارتی توزیع عادلانة گوشت در منطقه…
مشخصاً سهسنگ نگاره در نارسینا (کولفرح) به مراسم قربانیکردن پرداخته و به استناد نقوش ۳۹ گاو و قوچ و بز کوهی در اینجا قربانی شدهاند اگرچه در متن کتیبه «هَنی» پادشاه محلی «آیاپیر» ایذه در همان کتیبه که به خط میخی نوشته شده، توضیح میدهد که ۱۲۰ بز کوهی را در اینجا قربانی کرده و خونشان را ریخته و ادای وظیفه و فریضه دینی نموده است.
***
نارسینا
(کولفرح)
نیایشگاه باستانی عیلام نو
دکتر اردشیر صالحپور چاپ اول: ۱۳۹۵
نشر الیما ۱۹۸ص ـ ۲۰هزار تومان