پاسخ به:*****مشـــاعره مهدوی*****
در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
یا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آید بنشسته سر راهش، شاید ز سفر آید
دلا،آدينه شد،دلبر نيامد
غروب انتظارم سر نيامد
همه دلها پر از آه و غم و درد
همه آلاله ها پژمرده و زرد
دیدن روی شما کاش میسّر می شد
شام هجران شما کاش که آخر می شد
دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم
محاسبات الهی اگر چه سخت و دقیق است محب یوسف زهرا غم حساب ندارد
دوش گرديدم مطهر از گناه
تا كه سجده بر قدمهايت كنم
خيره در آيينه حسنت شدم
تا تماشا قد و بالايت كنم
مــرغان بهشتـی شده آوارۀ مهدی گـردند به دور وبــرِ گهـوارۀ مهدی
یا صاحب الزمان و زمین موعود،دانای هرکه آمد و هر چه بود
گم نامم و تویی تو،که می دانی،تنها به نام سبز تو می نازم
ما منتظر تو ايم آقا، نکند يک جمعه غروب بی خبر برگردی
يا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد
بنشسته سر راهش ، شايد ز سفر آيد
در سايه ى قرآن نگاه تو نشستم
باران زد و برخاست غبار از دل و جانم
برخاست جهان با من برخاسته از شوق
تا حادثه ى نام تو آمد به زبانم
من گریه می ریزم به پای جاده ات، تا آئینه کاری کرده باشم مقدمت را
اي قائم حقيقت
من تشنه ي محبت
هرلحظه فكرمايي
مهدي بيا كجائي؟
درجح كعبه هستي
گنج نبوت هستي
ياور حق پرستي
مهدي بيا كجائي ؟
یک گوشه چشم تو دل ما را ربود و برد مجنون که بی خود عاشق لیلا نمی شود