پاسخ به:*****مشـــاعره مهدوی*****
در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است
ترسم آخر من نبینم روی تو
صورت زهرایی و دلجوی تو
تو کجایی شیعه می خواند تو را
پس نمی گویی جوابش را چرا
ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن
نه تنها آل یاسین و سمات از او نشان دارند
نوشته در امین الله و وارث انتظارش را
شده کرب و بلا آیینه ای از منتظرها پس
کشیده موقع جان دادن عابس انتظارش را
روز تولد به سخن آمد و گويى
روح خدا باز به گفتار بيامد
حضرت طاها بداده مژده ى او را
اشبه مردم به او به دار بيامد
دوستان هنگام بينايى شده طلعت مهدى تماشايى شده
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اين اميد هر نبى و هر ولى است پاى تا سر، هم محمد، هم على است
تا ز ناپاك كند مذهب صادق را پاك
مظهر راستى و پاكى و ايمان آمد
هم چو كاظم كه بود قبله حاجات و مراد
دردمندان جهان را پى درمان آمد
در شب میلاد پیدا شد تجلّای ظهور
سرزند از غرب، مهر عالم آرای ظهور
روز ولادت خلاق سرمد است
او از تبار حيدر و از نسل احمد است
در آسمان و زمين ميرسد به گوش
ميلاد قاءم آل محمد است
تو دل از من برده ای بسیار یابن العسکری
من تو را نشناختم یک بار یابن العسکری
يادگار حسن عسگرى پاك سرشت
كه جهان را كند از عدل گلستان آمد
قاءم آل محمد شه اقليم وجود
كه بفرمانده ى عالم امكان آمد
دیده ای کز دیدن روی تو نابینا بود
کمتر است از نقش بر دیوار یابن العسکری
يوسف نديده است به دنيا نظاره ات
كردم هزار حنجره نذر هزاره ات
راضى مشو كه طعمه دست خزان شوم
وا مى شود گل لب من با اشاره ات
تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش کوکب شِمُرم هر شب، شاید که سحر آید