پاسخ به:*****مشـــاعره مهدوی*****
سعید بیابانکی
ای قرص ماه فاطمه قدری سخن بگو
عجل علی ظهورک یابن الحسن بگو
روز کمال دین خداوند آمده
از دلبر زمین و زمان یار من بگو
وادی به وادی آمدهام از درت مران
وا کن دری به روی گدا أیُّهَا العَزیز
چیزی که از بزرگی تو کم نمیشود
این کاسه را .. فَاَوْفِ لَنا .. أیُّهَا الْعَزیز
مریم سقلاطونی
زیباترین سروده ی شبهای شعر ما
ای کاش اتصال شود ختم انفصال
باران که میزند به خودم میدهم امید
آمد نوید آمدنت با همین روال
لَیْلَةُ ٱلْقَدر بجز گوشهی چشمان تو نیست
وادی اَمْنْ بجز گوشهی دامان تو نیست
شبِ قدری که فراتر ز هزاران ماه است
بجز از نور تو و چهرهی تابان تو نیست
محمود تاری (یاسر)
تو نیستی و این همه بغض ترک ترک
دارد به روی سینه تلمبار می شود
پس زودتر بیا ز سفر ای صبور من
آخر شکست پای ظهورت غرور من
آرزو دارم که تا زنده ام
روزی ماهت ببینم
بیا عزیز دل زهرا ( س)
ترسم تا بیایید زند،ه نمانم
من از شوق لقایت تا ابد، با شور می خوانم
که ای دلدار پایانی، نگاهم می کنی امشب
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی تو به سر نمی شود
دستی بکش تو بر سر ما یَا بْنَ فاطمه! خسته شدیم ما ز تسلّای این و آن
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
ما با توییم و جان به کف نایب توییم ما را رها مکن به تولّای این و آن
محمود ژولیده
نگاه یخ زده اش را به جمعه می دوزد
دو شهر مانده به آواز قاصدک بی تو
آید خبر ز سامرا که نوری به پاست
مژده دهیدکه جشن فرزند نرکس زهراست
در روزانتقام شهیدان کربلا
آقا اجازه هست ز انصارتان شوم
در بین روزه و عطش و اشک و شور و شین
یک ذکر مستجاب بگویم فقط حسین
ندیده برده دل ز ما، صورت دلربای تو جلوهگر از نقابْ هم، روی خدانمای تو
مصلح کل عالمی، منجی نسل آدمی دست خداست سیدی! دست گرهگشای تو
غلامرضا سازگار