پاسخ به:*****مشـــاعره مهدوی*****
دلها ز نَکْهَتِ سخنت زنده میشود
عالم به بوی پیرهنت زنده میشود
صبحِ وصالِ تو شبِ غم را سحر کند
آفاق را نگاهِ تو زیر و زبر کند
محمّدجواد غفورزاده (شفق)
سلام
با عضویت در باشگاه همراهان نمایشگاه بینالمللی قرآن علاوه بر مشارکت در مدیریت این نمایشگاه و شرکت در مسابقات و فعالیتهای متنوع، بدون قرعهکشی تا سه میلیون ریال بن خرید دریافت کنید و از جوایز متنوع دیگر برخوردار شوید:
https://iqfa.ir/?rid=6251
در دلم مانده آرزوی ظهورت . پس کی می آیید ای نازنین زهرا
از هجر تو روزگار دل جالب نیست
هر چند خرابه است،بی صاحب نیست
ما نیز ز سادات بنی الزهراییم
آقا صله ی رحم مگر واجب نیست؟
تو وارثِ آوازههای ذوالفقاری جز تو کسی پورِ امیرَالمُؤمنین نیست
ای همسُخن با پینه دوزِ گوشۀ شهر هرکَس گِدایت شد، مَقامش غیر از این نیست
رضا رسول زاده
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید،شب هجران تو یا نه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
هر قوم راست راهی، شاهی و قبلهگاهی
ماییم و درگهِ تو تا جان ز تن برآید
فیض کاشانی
در مسجدیم و طاعت این ماه(رمضان) شغل ماست
اما بی قبله هر نماز به سر شد نیامدی
نفس بد مرام مرا خوار و زار کرد
روز و شبم به لغو سپری شد نیامدی
یاد تو اختر دلم در شب تار بی کسی
ای افق نگاه تو، قبله اقتدای من
نماز و روزه و افطار عشق است
سحر خوردن کنار یار عشق است
نه یک بار از کنار خیمه گاهش
گذشتن بل هزاران بار عشق است
تا فقانِ دل غمديدهی ما را شنوی نازنينا، سحری بادِ صبا را درياب
دل ما را به شب هجر فروغی بفرست شبروِ وادی اندوه و بلا را درياب
با خواهش نفسانی خود یکسره لج کن
با دیده تر ذکر توسل به حجج کن
خواهی که در این ماه شود حق ز تو راضی
با هر نفس روزه دعا بهر فرج کن
ناز از تو و نیاز و تمنا به روی چشم منت کشی ز یوسف زهرا به روی چشم گفتی گنه نکن بخدا سعی میکنم قدری نما تو مدارا به روی چشم
ماه رمضان آمد و دلدار نیامد
آن مونس جان محرم اسرار نیامد
هر مرغ چمن آمده در باغ ولیکن
آن بلبل خوش نغمه به گلزار نیامد
دلبسته ام مرا زسر خویش وا مکن
از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر
گویم گرفته ای زعنایت رها مکن