پاسخ به:*****مشـــاعره مهدوی*****
از مرتبه و قدر و جلالش نشود کم گر پادشهی چشم گشاید، به گدایی
عمری گذراندیم و دریغا که ندیدیم روزی که ز ما سر نزند، جرم و خطایی
غلامرضا سازگار
یک نظر عنایتی بر دل زخمی ام فکن
ای به امید غمزه ات این دل بی قرار من
نکردی آشکارا خلوتت را
دوباره من غریبم قربتت را
خدا امروز هم در دفتر عشق
موجه کرد گویا غیبتت را
افسوس که در کوی تو بودیم و نبودیم
از پرتوِ حُسنت، نگرفتیم ضیایی
یک روز ز کوی آسمان می آید
بر اسب سپید کهکشان می آید
از بس که زمین ز بیداد پر است
با تیغ علی(ع) صاحب الزمان می آید
دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصههای سردابیم
مهدی دل من برای تو تنگ
جان شیشه و بی تو لحظه ها سنگ
یک سال گذشت ولی به تقویم
روز فرجت هماره کمرنگ
گفت در روضه به دنبال چه میگردی تو؟
من به دنبال تو میگردم اگر میگردم
سَروری نه که به دنبال گدایی هستم
من گدای تو شوم از همه سر میگردم
حمیدرضا محسنات
من و از تو جدایی،وای بر من
تو و بی اعتنایی،وای بر من
به وقت مردن و در پای میزان
سراغم گر نیایی،وای بر من
نامِ زهرا چون چراغی میدرخشد در زمین این بدان آن مه جبین را چون خدیجه مادر است
آن که در باغِ محبّت جاودان ماند به نام رحمتش بر خلقِ عالم همچو فیضِ کوثر است!
تو خورشیدی،دلی بی کینه داری
دلی روشن تر از آیینه داری
سبدهایی پر از مهر و محبت
به دستان دلت در سینه داری
تشنگی روزه ات حال مرا میرسد
ناله ی این تشنگی تا به هوا می رسد
مهدی بگو برای لب ترک خورده ام
موقع افطار عشق،کی به فرا میرسد
دیده صد بار اگر کور شود بهتر از آن
که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند
کافر و مؤمن و غیرِ خودی و دشمن و دوست
هیچ کس نیست که در کوی تو راهش ندهند
در رخش نور امامت علنی خواهد بود
بر کفش پرچم بدعت شکنی خواهد بود
نهضت او چو قیامت شدنی خواهد بود
آخر آن مصلح کل آمدنی خواهد بود