پاسخ به:*****مشـــاعره مهدوی*****
در هجر شبان اشک فشان این رمه تاکی؟ دوران فـراق پسر فــــاطمــــه تاکی؟
یا صاحب الزمان و زمین موعود،دانای هرکه آمد و هر چه بود
گم نامم و تویی تو،که می دانی،تنها به نام سبز تو می نازم
ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن
آهی در این بساط به غیر از امید نیست
یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن
شاید آید روزی قبول گردیم
اما امروز آنروز نیست
باید بسیار بسیار تلاش گردد.
تا ره به سوی یار گردد.
دل درگيرميـــــان اين دوانتخاب!
کدام آخــر؟ آمـدنت يا نيامدنت؟
تمام جاده را رفتم، غباری از سواری نیست
بیابان تا بیابان جسته ام ردّ نشانت را
ای کاش که انتظار معنی می شد
بی تابی جویبار معنی شد
دل ما و صفای بارانت،از دعای تو سبز و سیرابیم
و من المائ کل شی حی همه مدیون حضرت آبیم
میرسد روزی که میآید سواری از سفر
این شب هجران به پایان میرسد وقت سحر
اسماعیل شبرنگ
رسوای خویش گشتم و غرق خجالتم
من آمدم ولی تو به روی خودت نیار
من در میان راه زمین خورده ام بیا
از بس که بار آمده بر روی دوش،بار
ره صد ساله باید رفت تا به یار رسید
هجر دوران باید چشید تا به یار رسید
حیف و صد حیف که این جمعه هم یار نرسید
(برای تعجیل در ظهور حضرت حجت صلوات محمدی پسند بفرستید )
دریغا ! ای وای که چه زود گشت عمر مان
حیف شد ! نشد ببینیم رخسار منور یارمان
(صلوات)
اگر بینم گل نرگس جان را فدایش می کنم
سر و روانم نثار وجود نازنینش می کنم
سامرا ببخش دیدار یارمان که طاقت نداریم
ما را بزن دوباره صدا هرچه خواستی
مثل غلام، مثل گدا، هرچه خواستی
یا صاحبالزمان و زمین موعود، دانای هر که آمد و هر چه بود
گمنامم و تویی تو، که میدانی، تنها به نام سبز تو مینازم