0

خان زند و دزدي دزدان

 
kasra58
kasra58
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 1055
محل سکونت : آذربایجانشرقی

خان زند و دزدي دزدان

مردي به دربار خان زند مي رود و با ناله و فرياد مي خواهد تا كريمخان را ملاقات كند...
سربازان مانع ورودش مي شوند!

خان زند در حال كشيدن قليان ناله و فرياد مردي را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟

 

پس از گزارش سربازان به خان ؛ وي دستور مي دهد كه مرد را به حضورش ببرند...

مرد به حضور خان زند مي رسد و کریم خان از وي مي پرسد:
چه شده است چنين ناله و فرياد مي كني؟

مرد با درشتي مي گويد:
دزد ، همه اموالم را برده و الان هيچ چيزي در بساط ندارم !

خان مي پرسد:
وقتي اموالت به سرقت ميرفت تو كجا بودي؟!

مرد مي گويد:
من خوابيده بودم!!!

خان مي گويد:
خب چرا خوابيدي كه مالت را ببرند؟

مرد در اين لحظه آن چنان پاسخي مي دهد كه استدلالش در تاريخ ماندگار مي شود و سرمشق آزادي خواهان مي شود ...

مرد مي گويد:

من خوابيده بودم ، چون فكر مي كردم تو بيداري...!

خان بزرگ زند لحظه اي سكوت مي كند و سپس دستور مي دهد خسارتش از خزانه جبران كنند و در آخر مي گويد : اين مرد راست مي گويد ما بايد بيدار باشيم...

پنج شنبه 23 دی 1389  7:51 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها