0

كلاغ و روباه2

 
kasra58
kasra58
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 1055
محل سکونت : آذربایجانشرقی

كلاغ و روباه2

کلاغ آن بالا نشسته بود و داشت پنیرش را سق می زد. روباه خزید زیر درخت و ساکت نشست. کلاغ هی رفت و آمد. هی بال هایش را باز و بسته کرد. هی فیگور گرفت. روباه هیچی نگفت. کلاغ نشست روی شاخه پر و پاچه را بالا زد. روباه انگار خفه شده بود. کلاغ عاصی شد. قالب پنیر را زد تو سر روباه . غار زد یه چیزی بگو خفه خون گرفته.

پنج شنبه 23 دی 1389  7:45 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها