پاسخ به:مشاعره بهـــــاری
تا ز ناپاك كند مذهب صادق را پاك
مظهر راستى و پاكى و ايمان آمد
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق درس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق
قربت تو باز هستــم کرد در صحرای انس
شربت تو باز مستـــــم کرد در بـاغ صفا
آتیه نشان داد که آقا علی اکبر
از حیث عمل در ره جدش به عبور است
از قول معاویه شده ثبت به تاریخ
لایق به خلافت علی آن ماه فکور است
تمرین اذان میکند از کودکی خویش در کربُبَلا صوتِ اذانش به وفور است
روزی که به دنیا زده پا روز جوان است تبریک همه در طَبَقِ شادی و شور است
اسماعیل تقوایی
تو نور آمدی و شب ز خواب خوش پا شد
تو چشمه آمدی اما مدینه دریا شد
گل از گل همه ی خانواده ات شکفت
شکوفه های نگاه تو تا شکوفا شد
دست علی شبیه علی بین کوچه بست رو سوی قبله کن که دعایت نیاز ماست
تو نور قمرهای اُم البَنینی
دعای سحرهای ام البَنینی
تو شاه پسرهای ام البَنینی
یل شیرِ نرهای ام البَنینی
يكی درخت گل اندر سرای خانه ماست
كه سروهای چمن پيش قامتش پستند
در سبو کردم این شراب از خُم
روز شنبه که بود بیست و دوّم
ماه در گردش خدا هستی
نوه شاه لا فتی هستی
خلقا و منطقا شبیه رسول
المثنای مصطفی هستی
یک کرشمه کرد با خود، آنچنانک
فتنهای در پیــر و در برنا نهــــاد
در مدينه بهر سجاد جشن شادي گشته بر پا
شد مدينه وادي طور پرشده از شادي و شور
رعناترین سلاله زهرا تویی علی
بالا بلند خانه لیلا تویی علی
یکصدا خندهزنان اهل سماوات و زمین
همـه گفتنـد حسین دگـری پیـدا شد
یاحسین ای پسر فاطمه چشمت روشن
ذکر و تسبیح و دعا را پدری پیـدا شد