پاسخ به:مشاعره بهـــــاری
از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است
آمر امر الهی شاه دین پرور علی است
تیغ برّان بود، اما تیغِ ایمان را زدی پای او نه پایههای کفر و عصیان را زدی
نقشهی اهل تکاثر باز نقشی شد بر آب شرّ به خاک افتاد و سر خم کرد پیش بوتراب
شاعر:قاسم صرافان
برادر با نبی بیرق فراز دین حق
بحر احسان باب لطف بی حد و بی مر علی است
صفیر اصفهانی
تا صورت پیوند جهان بود، علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود
سلطان سخا و کرم و جود، علی بود
دل مشرّف شد به درگاه حضور
روح چون مِی گشت و تن شد چون بلور
راهِ علی به سوی سعادت بَرَد تو را
گر راهِ دیگری بروی راهِ تو خطاست
او پادشاه عالم هستی است و بیگمان
شاه است هر که بر دَرِ دربارِ او گداست
علی اسماعیلی وردنجانی
تا تربت تو هست طبيب و دوا چرا
تا كربلاست حاجت قبله نما چرا
آن زمان ، از شاخ ترد سیب
نوبهار مهر و شادی می دمید
از زمین زنده،آوند گیاه
خون گرم زندگانی می مکید
در آستانة تو گدايي بهانه است دلتنگ ديدن تو شده باز سائلت
تا باد نوروزی وزد،هر ساله اندر بوستان
تا ز ابر آذاری دمد ریحان و گل اندر زمین
بر دشمنان دولتت هر فصل باشد چون خزان
بر دوستانت هر مهی بادا چو ماه فروردین
نگار من که به شوقش خدا قلم بسرشت «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت »
من زنده به نام تو شدم یا علی
دلبستهان راز ونیاز تو شدم یا علی
یا غیرِ «لٰافَتیٰ» صفتی درخورش نبود
یا جبرئیل واژهی بهتر نداشته است
سیّد حمیدرضا برقعی
تو سر قبیله ی عشقی و بر چکاد حرا
بخوان،که چشمه ی نور و قلم رسیده تو را
بخوان امین خدا،این فرشته ی وحی است
قسم به روح امین،تا کمر خمیده تو را!