پاسخ به:مشاعره بهـــــاری
دوش قرص مه روی تو به یادم آمد طلعت روی نکوی تو به یادم آمد ذکر خیر تو شد و بال ملک گستردند بوی اشک آمد و بوی تو به یادم آمد
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست
دست حق، آمد برون از آستين تا تو، اي بازوي ايمان آمدي موج خيز مکتب توحيد را همچو مرواريد غلطان آمدي
یک شب بدون گریه نخوابیده چشم من در حسرت زیارت تو گریه میکنم
مهدی یعنی دلستانِ عاشقان دلبر شیرین بیانِ عاشقان
مهدی یعنی نالهی هر شام و روز جمعه شبها و بقیع و اشک و سوز
مهدی یعنی چشم ما و انتظار عقدههای دیدن و صبر و قرار
روزى كه به دنيا زده پا روز جوان است
تبريك همه در طبق شادى و شور است
تبريك بگو شيعه تو بر حضرت صاحب
عيدى ز سوى سرور ما اذن حضور است
تو آمدی برسی به مقام سرداری که خون سرخ خدا با شما شود یاری
تو آمدی که به اذن خدا به دست تو خدا گره بگشاید زکار بسیاری
ولادت حضرت ابوالفضل مبارک
يوسف ترين خلقى و احمد شمايلى
زهرا صفات هستى و حيدر خصاءلى
چشمانتان دليل تو اى جزر و مد
مهتاب پر فروغ تمام سواحلى
یاحسین ای پسر فاطمه چشمت روشن
ذکر و تسبیح و دعا را پدری پیـدا شد
در حريم قرب حق ساقى على مرتضى است
احمد اندر كربلا ساقى براى اكبر است
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
وقتى رجز خوان مى شوى، انگار حيدر مى رسد
يك لافتاى ديگر از نسل على سر مى رسد
اى نسخه دوم!-كه با اصلش برابر مى رسد-
پيش تو مى لرزد زمين، گويى كه محشر مى رسد
كرد در پاسخ تجاهل، گفت: نشناسم كه كيست؟
زان تجاهلها كه بر اعجاز احمد، بولهب
بین نماز، وقت دعا گریه می کنی
با هر بهانه، در همه جا گریه می کنی
یاد آن روز که ما را به اسارت بردند
هرچه گل بود از آن باغ خزان پژمردند