پاسخ به:مشاعره بهـــــاری
باد بهاری با بیقراری شکوفه پرپر کندو لاله پریشان
بهـــــر طرف دست صبـــــا گشته گل افــشان
ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی
یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی
یکـبـار دیـگر پـا بـچـسـبان در رکابت هــمــراه ســاقـی حـــرم آب آوری کن
نـور مـحـمـد بـین صحرا مـنجلی شد درجای به جای کربلاپر از علی شد
دشمـن مـیـان مـقـتـلت بـا خنده میگفت حــالا بـیــا بــردار جـسـم اکــبـرت را
آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود
عاقـــبت در قدم باد بهار آخــــر شد
دلای آزاد،همه با نغمه های شاد
گل بریزید به مقدم امام سجاد
باده مجازه،شب راز و نیازه
اومد کسی که حق به سجده هاش می نازه
هردم از این باغ بری میرسد
نغزتر از نغزتری میرسد
دعا در حق دشمن کردن و با دوست سر کردن
مرام شیعه را در سطح بالاتر بیاموزم
زبان تائبین و خائفین را پانزده گانه
به هنگام دعا از چهارمین حیدر بیاموزم
من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار تا این دو یکی نشد نیامد گل و خار
این خار و گل ارچه شد مخالف دیدار بر چشم خلاف بین بخند ای گلزار
راز و نیاز امشبم تاثیر دارد
والله دیدار علی تکبیر دارد
بالای چشم ابرو که نه...شمشیر دارد
هر نقطه از هر خطبه اش تفسیر دارد
در گلستان نبى بار دگر گل وا شده
از كرامات خدا مولا حسين بابا شده
در جهان نور مبين آمد
شيعه را حبل المتين آمد
در معرکه نبوده ولی راز دشمنان باذوالفقارخطبه ی او برملا شده است