پاسخ به:مشاعره بهـــــاری
تبریک بسی شدید، تقدیم تو باد
یک عالمه عطر بید، تقدیم تو باد
تنها دل و قلوهایست دارایی ما
این هم، دم صبح عید، تقدیم تو باد
دو قدم مانده به خندیدن برگ یک نفس مانده به ذوق گل سرخ چشم در چشم بهاری دیگر تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش بحال روزگار
روز من هر روز روز محشر کبراست آری
سوم شعبان نه،میلاد من عاشوراست آری
چون خدا در قلب خلق اولین و آخرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
ماه من چهره برافروز که آمد شب عیــد
عید بر چهره چون ماه تو می باید دید
در بهاری که پر از معجزه و احساس است هفت سینم، سین سیمای تو را کم دارد
در تمام وسعت ملک خدا
مالک الملک و ولی،سلطان تویی
در دل امواج طوفان بلا
نوح تو،کشتی تو،کشتیبان تویی
بر سر دوش نبی،شمس ولایت جلوه گر
پیش روی فاطمه،مرآت حسن ابتداست
فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال
هم محمد هم امیرالمومنین هم مجتباست
محسن صرامی
تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد ز فکر تفرقه باز آن تا شوی مجموع به حکم آنکه جو شد اهرمن، سروش آمد
در آن نفس که بمیرم در آرزوی حسینم
بدان امید دهم جان که خاک کوی حسینم
من پاییز را جارو میکنم زمستان را پارو میکنم تابستان را میشویم تاهمیشه بهار باشد من رفتگرم ، آفتاب و آب و باد همكاران من هستند اما كاش میتوانستم دلهای مردم را هم آب و جارو كنم
حامد آقایی
تا قیامت چشمها دریای توست
آب هم لب تشنه لبهای توست
هر سر از تن جدا خاک قدم
هر دل بشکسته جای پای توست