پاسخ به:مشاعره بهـــــاری
تا روز حشر، خون خدا را پیمبری
بازآ بخوان خطابه که شمشیر حیدری
هم ذوالفقار خشم علی در خطابه ای
هم مصحفِ مطهرِ زهرای اطهری
یارب این صوت محمّد یا صدای اکبر است روی ماه احمد است یا لقای اکبر است
تا کفن بر قد وبالای رسایت کردم
سوختم وز دل و پر درد، دعایت کردم
آخرین توشه ام از عمر تو این بود علی
که غم انگیز نگاهی زقفایت کردم
مقتل تو صحیفه ات باشد دادهای شرح کربلای حسین
نه تنها کردم از خونش جبین خویش را رنگین
نوشتم بر جبین آسمان سرّ مگویش را
ای مناجاتی سرای حسین ذکر آمین ربنای حسین
ناله برآورد کای شاخه ی ریحان من!
وی گل نورسته ی گلشن دامان من!
ندیدیم در این کوچه های کرم
کسی را شبیه تو مهمان نواز
زنده هستم ز فیض دم به دمت
نام ما نیفتد از قلمت
بین سرها اگر سری داریم
به خدا خوب دلبری داریم
مدینه یک گلستان گل اگر در کربلا بردم
ولی اکنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم
می روم تا خدا به آن بالا
تا بخوانم ز علم الاسما
شاد و خرسند کل ارض و سماست
روز میلاد سیدالشهداست
تکمیل شد حدیث بلند رسول عشق
یعنی که تک ستاره ی اهل کسا رسید
در ازدحام خیل گدا می شود شنید
سلطان عشق، پادشه کربلا رسید
در سوم شعبان که همه لطف و صفاست میلاد پر افتخار شاه شهداست در حیرتم از این که بُوَد وقت سرور یا موسم سوز و گریه و شور و نواست
توحید از سر تا بپا قرآن ز سرتا پاست این
وجه خدا خون خدا عبد خدا سیماست این
نام تو را دوای درد است حسین
بی یاد تو بین که چهره زرد است حسین
عشق تو مرا ز خویش بیگانه نمود
بی عشق تو بین که سینه سرد است حسین