پاسخ به:مشاعره بهـــــاری
ای که با خون خدا ممزوجی و خون خدایی
دستگیر عالم و سردار دست از تن جدایی
نور چشم فاطمه، مصباح مصباحالهدایی
بلکه در روز قیامت بر شهیدان مقتدایی
این حرمله، قسم که ندارد مهارتی این تیر قصد کرده نشیند به نای تو جز شرق تا به غرب همین دشت نینوا جایی نرفته پیکر از هم جدای تو
وضو گیرم ز آب کوثر و شویم لب از زمزم
کنم آنگه به مدح حضرت صادق سخن انشا
اَنَا سائل، اَنَا مدیون و غلام بن غلام سالها در همه جا از تو فقط بردم نام ای درون مایهی ضربُ المثلِ سنگِ تمام وقت مردن تو بیا تا که نمیرم ناکام
محمد حسین رحیمیان
مادر گیتی نزاید چون تویی سروری را می سزاید چون تویی
آفتاب از شرم رویت در حجاب رفته و بالا نیاید چون تویی
یکی از غم، گریبان چاک می کرد
یکی خونش، به گیسو پاک می کرد
یکی پوشاند، ز اشک خود زمین را
یکی بر پشت، برگرداند زین را
ای قیامت آن قد و بالای تو کار ما بسته به یک امضای تو
وای از غم اصغر، بیچاره شد مادر
جرمش فقط این بود هم اسم با حیدر
تو کرب و بلا شد علی کشی آسون
علی دست و پا زن همه شدن خندون
نقش است به پیشانىِ من عمه ى سادات جانم به فداى حرمت قبله ى حاجات
تیر ز شیرت گرفت، وز منِ پیرت گرفت
تا چه کند داغ تو، با دل بریان من؟
مادر بی چاره ات، کنار گهواره ات
منتظر ناله ات، ای گل خندان من!
نام مبارکت چقدر چاره ساز شد! هرکس نیازمندِ تو شد، بی نیاز شد
دفن شد تا بدنش نعل نبیند اما
دست یک نیزه برآن حلق مطهر برسد
ﺩﺭ ﻃﻮاﻑ ﻣﺮﻗﺪﺕ ﺗﺎ ﺟﻨﺖ اﻋﻼ ﺭﺳﻴﺪﻳﻢ اﺯ اﺣﺐ اﻟﻠﻪ ﻣﻦ اﺣﺐ ﺣﺴﻴﻨﺎ ﺭﺳﻴﺪﻳﻢ