پاسخ به:مشاعره بهـــــاری
دوره ی کفر و زر و زور به اتمام آمد
اهل عالم همه آماده که اسلام آمد
در خلقت تو هر چه خدا داشت عیان شد در روز ازل هرچه دلت خواست همان شد هر کس که گدای تو شد آقای جهان شد از برکت نام تو اذان نیز اذان شد
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
دامن مکه پر از مشک و عبیر است امروز
بشریت را فرمان خطیر است امروز
حق بشیر است بشیر است بشیر است امروز
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
یا علی! آن کس که نیست طالب مهرت چو روز
از شب تاریک غم، صبح امیدش مباد!
در حرم کعبه زاد، شخصِ تو از روی قدر
ز آدم و خاتم کسی مثل تو هرگز نزاد
اهلی شیرازی
ديگر از حرف يتيمى و شبانى نيست حرف
سيلى سنگين بعثت بر رخ مغرور زد
دست شيطان را ببست و شاهكارى را گشود
گفت اسلام و همه ابليسيان را دور كرد
در این هوای بهاری،شدم دوباره هوایی
بهار می رسد،اما ...بهار من ! تو کجایی؟!
یک چند روزگار جهان دردمند بود
به شدکه یافت بوی سمن رادوای طیب
به نماز بست قامت، که نهد به عرش پا را
به خدا علی نبیند، به نماز جز خدا را
سلام الله علیه
حبیب الله چایچیان (حسان)
اندر دل من مها دل افروز تويى
ياران هستند وليك دلسوز تويى
شادند جهانيان به نوروز و به عيد
عيد من و نوروز من امروز تويى
مولوى
یا غیرِ «لٰافَتیٰ» صفتی درخورش نبود
یا جبرئیل واژهی بهتر نداشته است
سیّد حمیدرضا برقعی
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
كه غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
دعای اعتکاف مادرش شد مستجاب آن شب
شنید از هاتفِ غیبی، مکن پروا علی با ماست
شبِ معراج، طاها مرتضی را در فَلَک میجست
ندا آمد حبیبِ ما بیا بالا علی با ماست
ولی الله کلامی زنجانی
تا باد نوروزی وزد، هر ساله اندر بوستان
تا ز ابر آذاری دمد، ریحان و گل اندر زمین