پاسخ به:مشاعره بهـــــاری
تبریک بگو شیعه تو بر حضرت صاحب عیدی زسوی سرور ما اذن حضور است
تا که حیدر پهلوان خیبر است شور مردی و وفاداری به پاست
تن کنید تقوای حق همچون لباس بازبان دل بگوییدم سپاس جان خود لبریز از ایمان کنید نفس خود قربانی جانان کنید
دوباره بر همه حجت ،تمام خواهد شد
چرا که حضرت احمد،امام خواهد شد
در چهره ی تو عیان شده وجه الله لا حول ولاقوة الا بالله
هر چه باشد او رسول کیمیاست او شفیع روز فردای شماست ذکر روز مبعثم یا مصطفاست یا رسولالله مدد ذکر خداست
تا هست نفَس، علی علی میخوانم در ظِلِّ ولایت علی می مانم من بی علی و آلِ علی حیرانم من هستی خویش از علی میدانم
میجوشد از خاک قدمهای تو زمزم کوثر شراب خانگی لایزالت
کی میشود با بالهای این چنینی پرواز تا اوج شکوه بیمثالت
تو آمدى كمى به زمين آسمان دهى
تا كه تجليات خدا را نشان دهى
در زیر یَدِ قدرتِ تو جِنّ و مَلک گردیده به روی شصت تو چرخ فلک میکالِ مَلک خورده ز دست تو نمک از هیمنه ی تو کعبه برداشت ترک
کارآگاه کار کارگاه کردگار ---------- کان و کَنز کبریا و جنّت المأوا علی است
تا آخرین نفس از عمقِ دلم روان است عشقش جدا مبادا از عمقِ سینه، یارب!
باز از اشک غمت چشمه به راه افتاده گذر ماه به تاریکی چاه افتاده منکر تو که به این روز سیاه افتاده در نماز شب خود هم به گناه افتاده
دست داد و دست از فرزند زهرا بر نداشت كز مقام و مرتبت شد جعفر طیار عشق چشم داد و چشم بر خوان ستمكاران ندوخت تا كه شد سیراب از سر چشمه سر شار عشق