0

انقدر خودت را نتراش مداد جان

 
saraalighanbari1360
saraalighanbari1360
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1389 
تعداد پست ها : 9838
محل سکونت : fars

انقدر خودت را نتراش مداد جان

انقدر خودت را نتراش مداد جان

مداد

 

مداد می خواست دیکته بنویسد. پاکن کنار دستش نشسته بود تا هر وقت لازم شد کمکش کند. مداد اول خودش را حسابی تراشید و تیز کرد. و بعد یک دور به تمام خانه و اطرافش نگاه کرد. سپس حسابی دور خودش پیچید.  

حوصله ی کتاب سر رفت و گفت بالاخره آماده شدی ؟

حالا بنویس" توت "

مداد هی وول خورد و وول خورد و دوباره نگاهی به اطراف انداخت و بعد نوشت : " بوب "!

 بعد زود متوجه شد که اشتباه نوشته، از پاکن کمک خواست و پاکن اشتباهش رو  پاک کرد.

حالا نوشت: " پوت " !

دوباره نچ... کرد و گفت اه ... بازم اشتباه نوشتم.

بازم پاکن پاک کرد این بار بالاخره مداد نوشت " توت "

کتاب نفس عمیقی کشید و گفت بنویس " آتش "

مداد نوشت " آش " !

 دوباره نچ... کرد و پاکن پاک کرد.

دوباره غلط نوشت... و پاکن پاک کرد.

این دفعه نقطه نگذاشت ...

یا نقطه زیادی گذاشت...

یا خیلی گنده نوشت....

یا خیلی فاصله گذاشت...

یا خیلی ...

و هی نچ کرد و وول خورد.

و پاکن هم هی اشتباهش رو پاک کرد و پاک کرد.

خلاصه انقدر مداد اشتباه نوشت و پاکن پاک کرد، که دیگه پاکن بیچاره از نفس افتاد. هنوز یک خط از املا تموم نشده، نزدیک بود نصف بشه!

کتاب مدتی به مداد نگاه کرد و گفت:

 «عزیزم اگه انقدر وول نخوری و به در و دیوار و سقف و زمین نگاه نکنی می تونی بهتر بنویسی.

اگه اینهمه غلط داری واسه اینه که به همه چیز نگاه می کنی به جز صفحه ی دفتر.

 آخه جانم چرا انقدر بازیگوشی می کنی. فقط چند لحظه حواستو جمع کن تا کاملا درست بنویسی»

مداد به حرفهای کتاب گوش کرد و گفت: چشم!

 اما هنوز هیچی ننوشته بود که تراش کردنش گرفت. و انقدر خودشو تراشید و تراشید تا نصفش تموم شد. بعد به کتاب گفت حالا بگو.

کتاب نفس عمیقی کشید و شروع کرد به املا گفتن و گفت: " باران "

مداد نوشت تاران...  پاران... یاران....

اصلا ولش کنید بالاخره می نویسه دیگه !

 

انسیه نوش ابادی   

بخش کودک و نوجوان تبیان

چهارشنبه 22 اسفند 1397  9:40 AM
تشکرات از این پست
mansoor67 zahra_53
mansoor67
mansoor67
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 3583
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:انقدر خودت را نتراش مداد جان

بَه به این قصه که گفتی مهربان

حــرف های نــاب دارد بی گمان

قدر جان خــود بدانیم  هــر زمان

هر کجا با عشق باشیم هــم زبان

فی البداهه: منصور مقدم 22/12/1397

چهارشنبه 22 اسفند 1397  1:19 PM
تشکرات از این پست
saraalighanbari1360
saraalighanbari1360
saraalighanbari1360
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1389 
تعداد پست ها : 9838
محل سکونت : fars

پاسخ به:انقدر خودت را نتراش مداد جان

با سلام

از شعر زیبای فی البداهه شما متشکرم

چهارشنبه 22 اسفند 1397  6:49 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها