5 plus ones based on 5 ratings
دیشب تو را در خواب دیدم
ای اسب زیبای خیالی
وقتی نشستم روی زینت
بردی مرا یک جای عالی
با هم سفر کردیم در خواب
از روی دشت و کوه و دریا
تا شهرهای دور رفتیم
تا هر کجا، هر جای دنیا
هر شب به خواب من می آید
اسبی که بال و دم ندارد
کی می خرد بابا برایم
او را که اصلا سم ندارد
از صبح تا شب در مغازه
آرام و ساکت ایستاده
او هیچ جائی را ندیده
حتی سواری هم نداده
اسب قشنگم یک دوچرخه است
با این که پا و سم ندارد
من مطمئنم در رقابت
او اسب را جا می گذارد
«سعیده موسوی زاده»