مروری بر چند کتاب مادرانه که روایتی از خاطرات مادران شهیدان این سرزمین است
به مناسبت سالروز وفات حضرت امالبنین (س)، که روز تکریم مادران و همسران شهدا نامیده شده است، مروری داریم بر چند کتاب مادرانه که روایتی از خاطرات مادران شهیدان این سرزمین است.
قصه، قصه مادران شهداست و کتابهایی که حکایت مهربانی یک مادر و دلاوریِ یک پسر را روایت میکنند، یکی در خانه و یکی در جبهه. زندگی برای مادران شهدا با شهادت فرزند تمام نمیشود. تازه ازاینجا یک زندگی جدید آغاز میشود. مادران آسمانی دو بار زندگی میکنند؛ یکی قبل از شهادت و یکی بعد از شهادت اما رنگ و بوی هر دو حول یک محور است. شهید!
آنها لحظهلحظههای خود را با یاد و خاطره فرزندشان سپری میکنند، شاید به همین خاطر است که قصه مادران شهدا به پایان نمیرسد. به مناسبت سالروز وفات حضرت امالبنین (س)، روز تکریم مادران و همسران شهدا، مروری داریم بر چند کتاب مادرانه که روایتی از خاطرات مادران شهیدان این سرزمین است.
یک مادر و یک دریا
همسر امامجمعه یک شهر باشی و چهار فرزندت را هم روانه دفاع از خاک میهن کنی؛ سه فرزند در جبهههای جنگ تحمیلی و یکی هم براثر جراحت پس از جنگ به شهادت برسند. اینیک قصه نیست، شرحِ فداکاری و ازخودگذشتگی یک مادر و همسر است که در کتاب «مگر چشم تو دریاست» به قلم جواد کلاته عربی روایت میشود.
داستان از کودکی حاجیهخانم انسیه جنیدی، مادر شهیدان جنیدی آغاز و تا مهرومومهای بعد از شهادت پسرانش ادامه مییابد. این کتاب تنها یک کتاب خاطره نیست؛چراکه در طول قصه خواننده را با تاریخ انقلاب و جنگ بدون هیچ جانبداری و قضاوتی آشنا میکند. این کتاب، ۶ دفتر دارد که به ترتیب عبارتاند از: چشمهای پدر، چشمهایت روشن، چشمها میبینند، چشمها میگریند، چشمهای منتظر و مگر چشم تو دریاست!
از نکات قابلتوجه در این کتاب، روایت برشهایی از خاطرات همسر خانم جنیدی امامجمعه شهر رودسر است که مخصوصاً مراودات وی با مسئولان خواندنی است: «سالهای آخر جنگ هم مشرف شد مکه. یک روز به پدرش گفت - آقا جون شما میتونین این آقایونی که توی حج و زیارت هستن رو ببینین؟ من خیلی دلم میخواد برم مکه.
- حیف نیست آدم به کسی رو بزنه که اسم من رو بنویسین مکه؟ من به تو یک چیزی یاد میدم که نیازی نباشه به کسی رو بیاندازی. شما یک سال این کاری که من میگم رو انجام بده، مطمئن باش مشرف میشی.
- چی کار کنم آقا جون؟
- یک سال سوره «عم یتساءلون» رو ترک نکن. صبح به صبح بخون.
نمیدانم دو ماه یا سه ماه این سوره را خواند. خدا تمام کارهایش را جور کرد و همان سال مشرف شد حج تمتع. سال 66 بود. همان سال کشتار خونین مکه.»
یک مادر و یک مصطفی
رحیم مخدومی نویسنده نامآشنای حوزه دفاع مقدس که آثار ماندگاری نیز درزمینه خاطرهنویسی دارد در اولین سالگرد شهادت مصطفی احمدی روشن دانشمند هستهای کشورمان، به سراغ خانواده او میرود و خاطراتی شنیدنی درباره مصطفی از زبان آنها را روایت میکند.
نویسنده مادر شهید مصطفی احمدی روشن را به ام وهب عصر امروز تشبیه میکند که سخنانش بیشترین ضربه را به بدخواهان و دشمنان انقلاب وارد کرده است: «... من همین مصطفایی رو که الان هست میخواستم، نه مصطفای ترسو که از ترس جونش کارشو ول کنه. اندازه دوس داشتنم به قدریه که الان اگه قدرت داشته باشم بچهام رو پس بگیرم، میگیرم. ولی با همه علاقهای که بهش داشتم، مرد بودنشو دوست داشتم. محکم بودنشو دوست داشتم. هدفشو دوست داشتم.»
زبان ساده کتاب، آن را برای همه ردههای سنی خواندنی کرده است. «من مادر مصطفی» 15 فصل دارد که در هر بخش یک خاطره و روایت از زبان مادر شهید یا پدر و نزدیکان نقل میشود: «مصطفی مهربان بود. درعینحال زبل و حاضرجواب. کم نمیآورد. بعضی وقتها از بچههای همسنوسال خودش مقابل بچههای بزرگتر دفاع میکرد. جورکش بچهها بود. نمیترسید. به خاطر بچههای کوچکتر، با بچههای بزرگتر از خودش گلاویز میشد. هیچوقت هم بچههای هم سن و کوچکتر از خودش را اذیت نمیکرد.»
عناوینی چون شبهای بعد از پدر، من مصطفی را مرد میخواستم، روز میدان رفتن زنان، قدر زر، زرگر شناسد و واکنش حزبالله لبنان به ترور دیروز تهران از قسمتهای خواندنی این کتاب هستند. «من مادر مصطفی» به قلم رحیم مخدومی در 136 صفحه، توسط انتشارات رسول آفتاب منتشر و تاکنون چندین بار تجدید چاپشده است.
یک مادر و یک ابراهیم
قصه «شهربانو»، قصه نیست بلکه واقعیت است؛ روایتی از 20 سال زندگی یک مادر 80 ساله. حرفهایی ساده که یک مادر در سینهاش نگه داشته تا امروز برای نسل من و شما تعریف کند؛ حرفهایی از زبان خودش و همانطوری که خودش گذرانده.
شهربانو خلاصه بیست سال زندگی یک مادر است. مریم قربان زاده در این کتاب سراغ خاطرات مادر یک جانباز رفته است که فرزندش راهی جبهه و از ناحیه سر مجروح و قطع نخاع میشود. 12 سال زندگی بر روی تخت و تحمل دردها و رنجها در کنار صبوری و پرستاری مادر بخشی از این روایت 20 ساله است.
نویسنده در بخشی از مقدمه کتاب بهسادگی خاطرات اشاره میکند. آنقدر ساده که خواننده میتواند چهره آرام و مهربان مادر جان را از پشت خطوط تایپی فونت هجده قلم لوتوس ببیند: «قصه من و ابراهیم با قصه من و باقی بچههایم فرقی ندارد. مثل قصه همه مادرهاست با بچههایشان. مادر که شدی میفهمی. برای مادر بچههایش همه عزیزند. البته شاید وقتی بزرگ شوند و بروند سرخانه وزندگی خودشان، رنگ و بویشان باهم فرق کند اما مادر حاضر است خار به چش خودش برود و پای بچهاش نه» کتاب شهربانو نوشته مریم قربان زاده در 165 صفحه توسط نشر ستارهها منتشرشده است و تا امروز به چاپ چهارم هم رسیده است.
یک مادر و یک پسر
«این مادر این پسر» زندگینامه و خاطرات مادر شهید جاویدالاثر جمال محمدشاهی است که انتشارات شهید ابراهیم هادی آن را منتشر کرده است و مانند همه کتابهای خاطرات، روایتها زبانی ساده و روان دارند. علاوه بر این،
برشهایی هم از زندگی مادر شهید نیز در لابهلای کتاب آورده شده است. هر خاطره در قالب یک داستان کوتاه از زبان مادر شهید و گاه از زبان برادر یا همرزمان و نزدیکان برای مخاطب نقل میکند.
انفاق و بخشش، هدایتهای الهی، بر درگاه دوست، زندگی مشترک، حق مادری، تربیت، مرور خاطرات، مراسم ختم، روزهای آخر، گردان کمیل و جبهه جمال عنوانهای برخی از داستانهای این کتاب هستند. در بخشی از کتاب می خوانیم: «سیده خانم هنوز بعد از گذشت سالها حتی اگر به قیمت قرض کردن از دیگران باشد، مستمندان و نیازمندان را کمک میکند. پسر ایشان میگفت: آخرین باری که من و برادرانم به کربلا مشرف میشدیم، مادرم چند بسته خوراکی برای هریک از ما آماده کرد و یک بستهٔ مجزا به من داد و گفت: این بسته را به یکی از همراهان که فهمیدی خوراکی همراه ندارد بده و تأکید کرد که این بسته را به جوانی بده که چشمانی زاغ داشته باشد. (زیرا آن شهید سفرکردهاش چشمانی زاغ داشت)»
همانطور که گفتیم پایان قصه مادران شهدا باز است. هزاران مادر شهید هستند که هنوز قصههایشان را بازگو نکردهاند اما اگر علاقهمند باشید بازهم کتاب برای خواندن دراینباره وجود دارد. کتابهای «روله کانم» (فرزندانم) خاطرات حاجیهخانم آجیلی مادر شهیدان رحمتالله، شهریار و شهرام نمکی، «خانم کارکوب» خاطرات مادر شهیدان منصور، فریدون و جمال کارکوب زاده، «راز درخت کاخ» خاطرات مادر شهیده زینب کمایی، «مادران چشمبهراه» خاطرات مادران شهدای گمنام، «مادر پسران» خاطرات مادر شهیدان محمود، سعید و مجید امینی نور و دهها کتاب دیگر نمونههایی از این کتابهای خواندنی و ماندنی هستند.