0

هزار تا پرتقال

 
papeli
papeli
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 12867
محل سکونت : قم

هزار تا پرتقال

چاقاله بادوم تابستون

با بابا و مامانش

رفت به ده «کلاسر»

خانه خاله چانش

وقتی برای بازی

رفت تو حیاط خاله

یکدفعه دید تو باغچه

درخت پرتقاله

به شاخه‏ها نگاه کرد

هزار تا پرتقال بود

ولی تمامشان حیف

که ریز و سبز و کال بود

چاقاله بادوم پکر شد

ساکت و بی‏صدا شد

نشست یکی دو ساعت

خیره به شاخه‏ها شد

طفلک در انتظار بود

زرد بشه پرتقال‏ها

خاله‏ش با خنده می‏گفت:

«یه ماه دیگه ایشالله»

پرتقال
kb9j_img_3241.jpg

شهر من یک گل به نام حضرت معصومه دارد.

پنج شنبه 23 دی 1389  4:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها