چه باشم و چه نباشم، بهار در راه است
بهار، همنفس ذوالفقار در راه است
نگاه منتظران، عاشقانه مي خواند
كه: آفتاب شب انتظار، در راه است
به جاده هاي كسالت، به جاده هاي تهي
خبر دهيد كه: آن تكسوار در راه است
كسي كه با نفس آفتابي اش دارد
سر شكستن شب هاي تار، در راه است
كدام جمعه؟ ندانسته ام! ولي پيداست
كه آن وديعه پروردگار در راه است
دلم خوش است ميان شكنجه ی پاييز
چه باشم و چه نباشم، بهار در راه است