0

کتابی که گُم شده بود

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

کتابی که گُم شده بود

داستان امروز ما درمورد یک کتاب است. بچه های عزیز حواستون به کتاب هاتون باشه...
 
کتابی که گُم شده بود
یک کتاب قصه گم شده بود. رفت پیش کلاغه و گفت: تو صاحب مَنی؟
کلاغه قار قار کرد و گفت: تو همان کتاب قصه ای هستی که درخت گردو دارد؟

کتاب قصه گفت: خیر، درخت گردو ندارم.
بعد رفت پیش بزه و گفت: تو صاحب منی؟

بزه بع بع کرد و گفت: تو همان کتاب قصه ای هستی که علفزار سرسبز دارد؟
کتاب قصه گفت: خبر، علفزار سرسبز ندارم.
بعد رفت پیش قورباغه و گفت: تو صاحب منی؟
قورباغه قور قور کرده و گفت: تو همان کتابی هستی که برکه ی پُر از نیلوفر آبی دارد؟

کتاب قصه گفت: خیر، برکه ی پر از نیلوفر آبی ندارم.
یکهو گنجشک پیدایش شد. کتاب قصه را دید. خوش حال شد و گفت: تو کجا بودی؟ همه جا را دنبالت گشتم. و پرید و رفت توی کتاب قصه. روی شاخه نشست.

بعد قشنگ ترین آوازش را برای کتاب قصه خواند. کتاب قصه شاد شاد شد.
شنبه 13 بهمن 1397  7:42 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها