استاد درس خارج حوزه علمیهبا اشاره به اینکه نحوست ایام را می توان با صدقه و عبادت رفع کرد گفت: واقع امر این است که همه روزها خوش یمن هستند مگر روزی که ما گناه کنیم و آن نحوست را به وجود آوریم.
عقیق:«نحوست ایام یا به خاطر اعمال گذشتگان ماست یا اعمال خود ما و البته این نحوست ایام را می توانیم با صدقه دادن برطرف کنیم و در مورد روزهایی که خوش یمن هستند واقع امر این است که همه روزها خوش یمن هستند مگر روزی که ما گناه کنیم و ما آن نحوست را به وجود آوریم و همچنان که اشاره شد برای برطرف کردن آن نحوست می توانیم با صدفه و خواندن قرآن آن نحوست را از بین ببریم.»
آنچه در ادامه می آید گفتگوی ما با حجت الاسلام و المسلمین سید محمود مرتضوی هشترودی، استاد درس خارج حوزه علمیه درباره ریشه قرآنی و روایی داشتن ایام نحس و سعد و فال و ... است.
آیا قائل شدن به ایام نحس و سعد یا نحوست و سعادت ایام مبنای قرآنی و روایی دارد؟
پرسشی که مطرح می کنید درباره این که آیا ایام نحس و ایام سعد در قرآن وجود دارد یا نه باید متذکر شوم خداوند تبارک و تعالی در بعضی آیات برخی از ایام را ایام نحس یا ایام نحسات بیان کرده است مثل آیه ای که می فرماید: "فارسلنا علیهم ریحا صرصرا فی ایام نحسات لنذیقهم عذاب الخزی فی الحیوه الدنیا و لعذاب الاخره اخزی و هم لا ینصرون" و در بعضی از آیات روزهایی را به عنوان روز مبارک و میمون و به اصطلاح روز خوب بیان کرده است مثل جایی که می فرماید "و الکتاب المبین اناانزلناه فی لیله المبارکه انا کنا منذرین."
این موضوع در روایات چطور منعکس می شود؟
در روایات هم بعضی روزها و بعضی ماه ها به عنوان این که این ایام به اصطلاح منجمین قمر در عقرب و نحس است بیان شده و البته برخی روزها و ماه ها را به عنوان روزها و ماه های خیر بیان شده است. درباره چرایی این نامگذاری و این که برخی روزها را خوب و برخی روزها را بد بیان کرده اند چند دلیل می تواند داشته باشد. یک نگاه تاریخی است که در آن روزها چه وقایعی اتفاق افتاده و آن وقایع خیر بودند یا شر لذا آن را تعمیم و گسترش دادند که آن روزها روزهای خوبی است یا روزهای بدی. دوم این که در آن روزها شاید اتفاقات مرتبط با اولیا و ائمه ما افتاده باشد که این هم به اصطلاح باعث می شود که ما بگوییم آن روز روز نحسی است یا روز خوبی است مثل روز عاشورا روزی که امام حسین (ع)در آن به شهادت رسیده است ما آن روز را خوب نمی دانیم.
درباره تاثیر کواکب ماه ستارگان و خورشید بر روزها و زندگی ما بالاخره عقل حکم می کند چنین تاثیری را بپذیریم وقتی ماه بر روی دریا و رودخانه تاثیر می گذارد و بر روی رودخانه و دریا جزر و مد ایجاد می شود یا تاثیر خورشید بر زندگی روزمره ما که گیاهان را رشد و نمو می دهد یقینا بر روزهای ما هم تاثیر دارد اما اگر به این امر از لحاظ علمی نگاه کنیم هنوز ادله ای پیدا نشده اما می توانیم بگوییم که ماه ها و روزها و سال های ما می تواند تحت تاثیر افکار ما، گذشتگان و محیط ما قرار گیرد و آن روز روز نحس یا خیری شود لذا خیر و شر بودن روز یا هفته یا ماه و سال خارج از عقل نیست و امکان دارد ولی این که کدام درست و کدام نادرست است و این که ما در آن روز چه کار باید بکنیم و چه احکامی دارد آن را باید به کتاب های مرجع این رشته مراجعه کنیم یا به کتاب های ادعیه. در خصوص روزی که نحس است در روایات آمده که در آن روز کاری را شروع نکنید یا به مسافرت نروید و صدقه زیاد بدهید و عبادت زیاد کنید و قرآن زیاد بخوانید.
این که ما گاه قائل به ارزش بیشتر برخی ایام می شویم این مبنا دارد؟
روزها و شب های ما ارزش یکسانی ندارد . ما وقتی در یک روز در محضر علما هستیم یا به زیارت ائمه مشرف می شویم یا به دیدن فامیل و اقوام می رویم آن روز برای ما روز پرخیر و برکت می شود و آن ثانیه ها ثانیه های خوب زندگی ما می شود اما اگر روزی و ثانیه و دقایقی را به گناه آلوده باشیم آن روز یا ساعت یا دقیقه به اصطلاح برای ما بد و نحوست دارد. پس نتیجه می گیریم که روزها و دقایق از ارزش یکسانی برای ما برخوردار نیستند. روزی که ما در آن کار خوبی انجام دهیم آن روز برای ما ارزش بالایی دارد و پر از خیر و برکت است . روزی که ما به زیارت ائمه یا پدر و مادر برویم به دیدار دوستان برویم و کار خیری انجام دهیم آن روز برای ما پرخیر و برکت است مثل شب قدر. شب قدر شبی است که خداوند قرآن را در آن شب نازل کرد پس آن شب با شب های دیگر فرق دارد. شبی که خداوند قرآن را نازل می کند و فرشتگان در آن شب از آسمان به زمین می آیند با شب های دیگر فرق دارد. خود خداوند بین این شب ها فرق گذاشته است. در مساله زمین، خداوند بین زمین مکه با دیگر زمین فرق گذاشته است. زمینی که در آن صلحا و اولیا و ابرار باشند با زمینی که در آن شیاطین باشند فرق می کند پس زمین و مکان و زمان همه این ها می تواند با توجه به مظروفی که در آن قرار گرفته اعتبار یابد و درست گفته اند که: شرف المکان بالمکین، یعنی اآن مکان و آن زمان به خاطر آن موقعیت خاص شرافت می تواند پیدا کند.
باطن و حقیقت استخاره چیست؟ اساسا چرا دست به استخاره می زنیم؟
استخاره به معنای طلب خیر کردن است. خالا این استخاره را می توانیم از طریق قرآن انجام دهیم که به آن استشاره یا مشورت کردن با قرآن می گویند که آداب و رسومی دارد که در کتب فقهی بیان شده است و از جمله آن موارد این که انسان وقتی در امری مستاصل می شود و نمی داند که جانب خیر کجاست و جانب شر آن عمل کجاست با دوستان و آشنایان خود مشورت می کند اما گاه این مشورت به جایی نمی رسد وقتی با عقل خود تدبر می کند باز هم به نتیجه ای نمی رسد کار را به خداوند تبارک و تعالی می سپارد و از خداوند و کتاب او مشورت می گیرد حالا آن زمان و مکان و آداب خاص خود را انجام می دهد هرچه که در آن استخاره و استشاره بیان می شود آن را باید عمل کند و بنا بر فتوای برخی از بزرگان ما اگر به آن استخاره و استشاره عمل نکند باید کفاره بدهد.
نتیجه کلی که ما می توانیم از این آیات و روایات برداشت کنیم این است که نحوست ایام یا به خاطر اعمال گذشتگان ماست یا اعمال خود ما و البته این نحوست ایام را می توانیم با صدقه دادن برطرف کنیم و در مورد روزهایی که خوش یمن هستند واقع امر این است که همه روزها خوش یمن هستند مگر روزی که ما گناه کنیم و ما آن نحوست را به وجود آوریم و همچنان که اشاره شد برای برطرف کردن آن نحوست می توانیم با صدفه و خواندن قرآن آن نحوست را از بین ببریم.
آیا فال در آموزه های دینی ما وجهی و اعتباری دارد؟
ما تفال خوب یا استخاره به کار خیر را در روایت مان داریم اما نهی شده که ما تفال بد بزنیم.
منبع:شبستان