0

زندگی نامه شهدای شاخص

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد حبيب الله مهمانچي

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

معاون امور پارلماني و هماهنگي وزارت كار
مگر نه اينكه خداوند حبيبان خويش را به جوار خود ميطلبد و مگر نه اينكه او حبيب الله بود و بايد شهيد ميشــد و در جوار شهيدان به قرب او ميرفت و در آستانه رمضان به ضيافت الله ميشتافت ؟ كه ضيافت ا… به حبيبــــــــان اختصاص دارد نه محرومان …


حبيب الله مهمانچي معاون پارلماني وزير كار و امور اجتماعي در مرداد ماه 1329 در تهران و در خانواده اي مذهبـي متولد شد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در همين جا گذراند و سپس به مدرسه عالي بازرگاني وارد و پس از اخـذ ليسانس علوم بازرگاني براي ادامه تحصيل به امريكا رفته و فوق ليسانس خود را در رشته مديريت بازرگاني گرفـت و پس از دو سال به وطن باگشت .

 ايشان مايه هاي فكري و مطالعاتي خويش را علاوه بر خانواده ‚ موسي وار در دامـن فرعون و سرزمين كفر كسب كرد و در دوران اقامت در امريكا در ارتباط با دانشجويان مسلمان و متعهد ساكن آنجــا به دست آورد و بر خلاف مسلمانان غرب رفته و غرب زده به اسلام اصيل آشنا و پايبند بود . او پس از بازگشــــت از سفر خارج به خاطر خودداري از همكاري بارژيم به شغل آزاد روي آورد و پس از انقلاب ابتدا به يكسري كارهــــاي فرهنگي پرداخت سپس در بنياد مستضعفين و نهادهاي انقلابي ديگر فعاليت داشت . پعد از تشكيل دولت مكتبــــي جناب آقاي رجائي بعنوان معاونت پارلماني وهماهنگي با آقاي مير محمد صادقي وزير محترم كار همكاري مينمود . او مجنون وار به امام عشق ميورزيد و هميشه آرزوميكرد غيبت و خداي ناكرده عدم حضور امام را نبيند . در نيايشـها و قنوت نماز آرزوي شهادت ميكرد و چه خوب به آنچه مي خواست ‚ خداوند پاسخ مثبت داد.
 

 
 


جمعه 24 دی 1389  1:37 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد حاج سيد عليرضا ياسيني

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

نرم افزار چند رسانه ای سر لشگر خلبان شهيد سيد عليرضا ياسيني
زندگینامه شهید
سر لشگر خلبان شهيد حاج سيد عليرضا ياسيني در فروردين ماه 1330 در شهرستان آبادان و در يك خانواده مذهبي متولد شد . پس از گذراندن دوران طفوليت ، پاي به مدرسه نهاد .تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان مهرگان و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان دكتر فلاح آبادن در فقر و تنگدستي خانواده به پايان رسانيد . از آنجا كه علاقه وافري به فنون هوانوردي داشت در سال 1348 وارد دانشكده خلباني نيروي هوايي شد و پس از گذراندن دوره مقدماتي پرواز با هواپيماي « اف – 33 » به منظور تكميل دوره خلباني و پرواز با هواپيماي پيشرفته شكاري به كشور آمريكا اعزام شد . در اين مدت ، دوره هاي آموزشي خلباني هواپيماي آموزشي « تي – 37 » و همچنين هواپيماي پيشرفته شكاري « اف – 4 » را با موفقيت به پايان رسانيد و پس از بازگشت به ايران با درجه ستواندومي در پايگاه ششم شكاري (بوشهر ) مشغول خدمت شد .
شهيد ياسيني عاشق پرواز بود . علي رغم مسئوليت هاي مختلف فرماندهي كه داشت دست از پرواز نمي كشيد . وي با انواع مختلف هواپيماها از جمله :« اف –5 » ، «اف – 4 »، « پي3- اف ».


«ميگ – 29 » و « سوخر – 24 » پرواز مي كرد ؛ اما هواپيماي محبوبش « اف – 4 » بود . شهيد ياسيني با اوج گيري تظاهرات همه جانبه عليه رژيم شاه – علي رغم جو فشار و اختناق در ارتش – با پخش اعلاميه حضرت امام (ره) در بين پرسنل متعهد ، دست به افشاگري مي زد .
با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و خروج مستشاران خارجي از ايران ، همچون ديگر پرسنل متعهد نيرو به حفظ و حراست از دستاورد انقلاب پرداخت و با تشكيل گروههاي كار در امر بازسازي و راه اندازي سيستمها و تجهيزات اهتمام وزيد .


با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران ازجمله خلباناني بود كه در عمليات غرور آفرين 140 فروندي در حمله به خاك عراق نقش مهمي از خود ايفا نمود . وي در طول جنگ تحميلي همواره خلباني پيش قراول و خط شكن بود .
شهيد سر لشگر ياسيني هرگز به دنيا بهايي قائل نبود و به مظاهر فريبنده دنيا پشت كرده بود و گامي براي تعلقات دنيوي خود بر نداشت . مردمي مقتدر دركار و با زير دستان همواره مهربان بود . او هرگز اهل تظاهر نبود .


شهيد ياسيني در طول حيات پر بار خود مسئوليتهاي مهمي به عهده داشت . از جمله اين مسئوليتها فرماندهي پايگاه سوم شكاري ، فرماندهي پايگاه دهم شكاري به سالهاي 1363 تا 1365 ،فرماندهي پايگاه ششم از سال 1367 و فرماندهي منطقه هوايي شيراز در سال 1371 بود وي به علت لياقت و شايستگي بيش از حدي كه از خود نشان داد ، در تاريخ 10/12/1372 به سمت رئيس ستاد و معاون هماهنگ كننده نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب شد و تا هنگام شهادت (5/10/73 ) عهده دار اين مسئوليت بود .


وي در تاريخ 15/10/73 در يك سانحه هوايي در نزديكي اصفهان ، به همراه فرمانده فقيد نيروي هوايي ، شهيد منصور ستاري و تني چند از فرماندهان عالي رتبه نيروي هوايي ، به درجه رفيع شهادت نائل آمد . شهيد ياسيني به هنگام شهادت 42 سال داشت و از وي سه پسر و يك دختر به يادگار مانده است .

 
 


جمعه 24 دی 1389  1:37 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد حبيب الله مهديزاد طالعي

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

شهيد راه حق حبيب در سال 1330 در يك خانواده متوسط مذهبي در شهر تبريز ديده به جهان گشود .
از اوان كودكي يك فرد مذهبي بود و نمازش را مرتب ميخواند و هميشه در كنار دايي بسيار با ايمان و معتقــدش از خمس و زكات صحبت ميكرد و بسيار فعال بود و پر جنب و جوش بود . دوران ابتدايي خود را در مدرسه ايرانـشهر و دوره دبيرستان را در دبيرستانهاي ثقة الاسلام و فردوسي تبريز با پشتكار و فعاليت تمام بپايان رسانيد .


در سال 1350 در كنكور دانشكده مديريت و اقتصاد كرج شركت كرد وموفق شد و در كنار برادر بزرگترش كه او هم تازه دانشگاهش تمام شده بود زندگي ميكرد . در طول تحصيلات دانشگاهي از هيچگونه كمك مالي خانواده بهــــره مند نبود و شبها همچون معلمي در كلاسهاي خصوصي به شاگردانش رياضيات تدريس مينمود و روز همچــــــون محصلي پر تلاش تحصيل ميكرد و با پول اندكي كه جمع مينمود ميتوانست كتابهاي دانشگاهيش را بخرد “ تا اينكه پس از جهار سال موفق به اخذ ليسانس شد. سپس بخدمت نظام رفت با رفتن به ارتش از خفقان و دزديهاي رژيــم شاه بيشتر رنج ميبرد . اواخر خدمتش مصادف با جنبش و حركت اسلامي و انقلاب ملت ايران و فاجعه 17 شهريــور بود . بعد از فاجعه 17 شهريور تنفر او نسبت به خاندان ننگين پهلوي خيلي زياد شد وكم كم با دوستانش شروع بــه فعاليت كرد وقتي به ارتش ميرفت كلاهش را در مياورد و روي لباس اونيفرم كت ميپوشيد تا مردم تظاهر كننــــده بدانند كه او با انهاست و يكبار دژبان مركز او را گرفت كه قبل از شناسايي به خوبي در رفته بود .

 در اذر ماه كـــــه خدمتش بپايان رسيد بنا به دستور امام ترويج اسلام و فعاليت مذهبي را وظيفه شرعي دانسته و بطور مخفي اغــــاز كرد . بطوريكه با چنا تن از اشنايان به كنك هم براي اعتصابيون شركت نفت آبادان مقدار زيادي پول جمــــع اوري كردند و رساندند . در اوايل فعاليت اين شهيد بصورت يك برنامه مستقل نبود بلكه بيشتر معلومات ديني خود را بـــا مطالعه كتابهاي دكتر شريعتي و استاد مطهري بدست اورده بود . در اوج پيروزي انقلاب اسلامي در تسخير پادگانهـا كمك زيادي كرد . هميشه با عشق و علاقه خاص درجلسات و كنفرانسهاي مذهبي شركت مينمود و نتايج انهــــا را در دفترچه هي مخصوص مينوشت و خيلي دقيق و مرتب بود .

 قبل از پيروزي انقلاب اسلامي تصميم داشت وفتــي خدمتش بپايان رسيد براي ادامه تحصيل بخارج برود ولي بعد از بثمر رسيدن انقلاب از اينفكر منصرف شد و ميگفت در چنين موقعيتي خارج شدن كشور لايق يك فرد مسلمان نيست . بعد از 22 بهمن و پروزي انقلاب مدتــــــي در كميته جمشيد اباد فعاليت ميكرد و سپس به جهاد سازندگي رفت و از طرف جهاد با همفكران به روستاهــــاي آذر بايجان شرقي بعلت شناخت بيشتر مسافرت ميكرد و با سخنراني و ارشاد روستائيان به احياء انقلاب كمك نمود . در خاتمه فعاليت خود را در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي قسمت تبليغات اسلامي اغاز كرد و مسئول امــــــور استانها شد . هميشه در حال سفر بود و چند بار با شهيد دكتر بهشتي همسفر شده بود و بايشان علاقه خاصي داشت و هميشه از صداقت و جذبه دكتر تعريف ميكرد .

 در اوايل آذر ماه 59 مصمم شد كه به جبهه برود ولي از طـــــرف مسئولين باو گفته شد وجود شما در تهران و حزب بهمان اندازه مؤثر است كه ميتواند در جبهه باشد ضمن كـــار و فعاليت به مطالعه عميق و اسلام شناسي ادامه ميداد بكلاس عربي ميرفت و شبها با پدرش قرآن ميخواند و معنـــي ميكرد . حبيب بعلت گرفتاريها هنوز ازدواج نكرده بود ولي تصميم داشت عيد فطر ازدواج كند هميشه در سر نماز و قنوتهايش ميگفت خدايا شهادت را برمن سهل كن و اينطور كه دوستانش ميگويند صبح هفتم تير او بسيار شاد بوده و بالاخره در همان شب در كربلاي تهران با بهشتي و يارانش به لقاء الله پيوست .
درود به روان پاك همه شهداي اسلام نابود باد ريشه منافقين
 


جمعه 24 دی 1389  1:37 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد حجت الاسلام سيد كاظم موسوي

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

معاون وزارت آموزش و پرورش
سيد كاظم موسوي فرزند ميرزا موسي در سال 1314 ه .ش . در حسين آباد ميامي از توابع شاهرود متولد شـــد . از شش سالگي به مكتب رفت . در حاليكه خواندن قرآن را مي آموخت سعي ميكرد سوره هاي كوچك را نيز حفــــظ كند . رد همان دوران خواندن و نوشتن بخشي از مقدمات درسهاي حوزه اي را نيز فرا گرفت. پدر بزرگش كه فـردي روحاني بود و توجه خاصي نسبت به نوة خود داشت ‚ امور تحصيلي وي را با دقت زير نظر گرفت و مخصوصا بـــــه حفظ آيات قرآن و بعضي خطب نهج البلاغه و مطالبي از ساير متون اسلامي تشويقش مينمود . در سن 13 سالگــي براي ادامه تحصيل به مشهد رفت . جلدين شرح لمعه را نزد حاج ميزا محمود مدرس ‚ رسائل و مطالب و كفايتش را نيز در خدمت مرحوم حاج شيخ قاسم قزويني خواند ‚ درس خارج را ابتدائا”‌در محضر ميرزا جواد تهراني فرا گرفت و بعد از آمدن مرحوم آيت الله ميلاني در جلسه درس خارج نيز شركت نمود و سپس اجاره را در حضورشان خواند . خلاصه درس را پس از خروج محضر استاد به عربي مي نوشتند و با توجه به خط و ربط و شايستگي از نظر حفـــظ امانت و شيوه كتاب بعنوان مقررمرحوم آيت الله ميلاني پذيرفته شدند . بعد از گذراندن اين سطوح تحصيلي با دختر عموي خود ازدواج كرد و به تهران آمد. در اين زمان ضرورتا” سعي داشت در آمدي شخصي داشته باشد تا متكي يه كسي يا محلي نباشد .


در اوائل ماه مبارك رمضان سنة‌1336 ه. ش. اولين فرصت شغلي برايش پيش آمد و از وي بمنظور همكاري بـــــــا انتشارات كتب اسلامي دعوت شد . متعاقبا”‌به تصحيح مجلد اول تا چهاردهم ‚ و تحشيه و تصحيح و تخريـــــــج و مجلدات 35 تا 42 كتاب بحارالانوار مشغول شد ‚ در كنار اين وظيفه سنگين تصحيح كتب ديگري از جمله ارشــاد شيخ مفيد ‚ تفسير مقيتنينات الدور ‚ ادب النفس ‚ شواهد و مجمع البيان را عهده دار شد . در سال 1340 با استـاد فقيه مرحوم روزبه آشنا شد و دو سال بعد از طرف دبرستان علوي دعوت به همكاري شد . ايندو بزرگوار اغلب اوقـات عمر كوتاه دوستي را باهم مي گذرانيدند و از اين مصاحبت چه بهره ها نبردند و چه خاطراتي كه بجاي نگذاشتند . يكي از اثرات و نتايج اين مؤانست پيدايش فكر تأليف كتابي بود كه بتواند مورد استفاده طالبين تحصيل رشته عربـي باشد ‚ زيرا با توجه به سنگين بودن متون درسي قبلي و عدم امكان استفاده از آنها وسيله همه علاقمندان ضــرورت وجود يك كتاب درسي مفيد و سهل المطالعه شديدا” احساس ميشد . اتخاذبه اين تصميم تا مرحله نيل به مقصــود مؤثر واقع شد و مجلات 1و2 عربي آسان در فاصله اي نه چندان دور از آغاز كار منتشر شد ( جلد 3و4 اين كتــــاب بعدا” منتشر شده است ) به موازات فعاليتهاي فرهنگي و تربيتي از تحصيلات دانشگاهي نيز غافل نبود و به رغـــــم مشكلات و مسئوليتهاي ياد شده بالاخره مدارج ليسانس و فوق ليسانس خود را در سالهاي1345 و 1350 در رشتـه زبان و ادبيات عرب طي نمود .


در سال 1349 مسئوليت اداره انجمن اسلام شناسي خانم ها را كه وسيله مرحوم شاهچراغي بنيانگذاري شده بـود از طرف آقاي روزبه پذيرفت و با همه نقشي كه در جهت فعال نمودن و محتوي كار داشت مع الوصف انجمــــــــن را منسوب به مرحوم روزبه و خانمها را شاگردان ايشان خطاب مينمود . لازم به تذكر است كه درس اصول عقايـد را در جلسات خود آقاي روز به عهده دار بودند .


خانمها را به فعاليتهاي اجتماعي در كنار تحصيل دانش تشويق مينمودند و استدلالشان اين بود كه در جهت رهــــا سازي جامعه از سلطه فرهنگي و سياسي اجانب و تقويت زمينه ها و بارور كردن انديشه هاي اسلامي نبايستي دست از تبليغ و ارشاد برداشت و اضافه مينمودند « چنانچه مانع كارتان شدند با تدريس خصوصي بكار خود ادامه دهيـد و به تعهدات مكتبي عمل كنيد » . برخي از موادي كه در انجمن تدريس مينمودند عبارت بود از عربي ‚ بلاغت ‚ نهـج البلاغه ‚ بعضي از متون عربي ‚ مطالعات مربوط به مناسبتهاي تاريخي – مذهبي ‚ و نيز موضوعات مختلفي بـــــــا استفاده از قرآن و روايات تدريس مي شد كه در صورت گرد آوري و تنظيم چندين كتاب با ارزش خواهد بـــــود از جمله تحليلي از واقعه عاشورا كه بدين منظور آغاز مقطع را قبل از رسالت پايمبر اكرم (ص) انتخاب ميكردند تـــــا مسأله با عمق هر چه بيشتر بررسي شود . همچنين در زمينه تعليم وتربيت و وظائف متقابل معلم و شاگرد بـــــــه تفصيل سخن گفته و كار كرده اند . اهتمام داشتند كه بعنوان مدرس از روحانيون دعوت بعمل بياورند تا بدينترتيب حوزه اي ها را با دانشگاهيان آشتي داده و نيز در اين ميان براي خانمها ‚ معلمين اخلاق جذب نموده باشند .
در سال 1350 مدرسه راهنمائي دخترانه روشنگر و پس از آن دبيرستان روشنگر را تأسيس كرده و در برنامــــــــه ريزيهاي پرورشي ‚ آموزشي و اجرائي مريوط بمدرسه و نيز تربيت معلمين مدرسه نظرا” و عملا نقش بسزائي ايفــــا مينمود . جالب اينجاست كه اولا نقش ايشان « نظارت عاليه » به مفهوم كذائي خود نبوده بلكه عملا كار ميكردنـد و ثانيا اگر نتيجه مثبتي گرفته ميشد كه حتما هم همينطور بود آنرا به همكاران نسبت مي دادند نه به خود . بلا فاصله پس از انقلاب بعنوان نماينده امام در وزارت اموزش و پرورش منصوب شدند . در زمان تصدي آقاي رجائي مشــــاور عالي وزارتخانه بودند و همزمان با كار مشاوره عضويت دادگاه تجديد نظر اداري ‚ شوراي انتخاب نشريه وزارت ارشـاد اسلامي ‚ شوراي سازمان پژوهش و برنامه ريزيي آموزشي و شوراي سازمان نو سازي توسعه و تجهيزات مـــدارس را نيز دارا بودند .


آخرين سمت اداري ايشان معاونت پژوهشي وزارت آموزش و پرورش بود .
سه روز در فاصله بين دو نماز ظهر و عصر ( كه هر روز به جماعت در محل سازمان پژوهشي برگزار ميشد و ايشـــان مطالبي بيان ميداشتند ) بجاي صحبتهاي معمول كه بيشتر مسائل اخلاقي ‚ تربيتي ‚ سياسي ‚ اجتماعي بود بـــــه بحث پيرامون اوضاع جبهه اختصاص داده و كليه دريافتها و تجربيات خود را از سفر چند روزه بازگو و با دقت بـــــه تجزيه و تحليل مسائل مي پرداخت ‚طوريكه مستمعين پس از شنيدن اين سخنان در خود احساس آمادگي بــراي عزيمت به جبهه نموده و اين معني را اظهار ميداشتند . پاسداران انقلاب و سربازان جبهه را زنده واقعي ميدانسـت و مي گفت : دوست دارم هر پنج فرزند پسرم پاسدار باشند و از اين خانه سرباز اسلام بيرون بيايد » و به شهادت عشق ميورزيد و بالاخره هم به ياران و دوستان اين طريق پيوست و به سعادت واقعي رسيد .


جمعه 24 دی 1389  1:37 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد عادل حداد دز

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

شهيد عادل حداد عادل دز اسفند ماه يكهزار و سيصدو سي در تهران بدنيا آمد . تحصيلات ابتدائي خود را در دبستانهاي علوي و قائميه و اثني عشري گذراند . در دورة دبيرستان به صورت كامل ، دانش آموز دبيرستان علوي بود . در سال 1348 پس از اخذ ديپلم رياضي ، وارد دانشگاه صنعتي شريف شد و در رشتة مهندسي متالوژي به تحصيل پرداخت و از همان ابتداي ورود به دانشگاه به فعاليتهاي اسلامي پرداخت و به دليل مبارزات سياسي دوبار در سالهاي 50و51 به زندان افتاد . در سال 53 از دانشگاه فارغ التحصيل شد و در فاصله سالهاي 54 تا 56 در شيراز و مشهد به سربازي رفت.


در سال 57 براي گذراندن يك دورة تكميلي در مديريت به انگلستان رفت . اندكي پس از عزيمت وي به انگلستان ، همراه با هجرت امام به پاريس ، نهضت اسلامي مردم ايران اوج گرفت و مجيد نيز تحصيل را رها كرد و به فعاليت در مبارزات دانشجويان خارج از كشور پرداخت و از انگلستان به پاريس رفت و به خدمت امام شرفياب شد . پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ايران ، مجيد همراه با برادران مسلمان خود به سفارت طاغوت در لندن حمله كرد و با اخراج ديپلماتهاي طاغوت از سفارت ، ادارة آن را در كنار آن برادران بر عهده گرفت.


با پيروزي انقلاب ، مجيد درس و تحصيل را رها كرد و به ايران باز گشت . مدتي در نخست وزيري به فعاليت در يكي از مراكز مهم و حساس پرداخت و پس از سامان دادن به آن مؤسسه ، به جهاد سازندگي بود پيوست و مدتي مسئوليت بخش فرهنگي جهاد سازندگي مركز را بر عهده گرفت و بر انتشار مجله « جهاد سازندگي » نظارت كرد . در جبهه زهاب او پس از كمي نبرد تقاضا مي كند كه ديده بان توپخانه شود . با ديده بان شدن او موافقت مي شود و پس از آموزش ديده باني ، روانه كوههاي مرتفع و مشرف بر دشمن مي‌گردد .


از آن هنگام كه او ، به ديده باني توپخانه ارتش اسلام پرداخت ، بگواهي همه رزمندگان بالاترين صدمات ممكن به دشمن وارد مي گشت و آرايش نظاميشان را بر هم مي ريخت و گريز دشمن را سبب مي شد . روزي برادر محمودي نماينده مؤمن و شجاع قصر شيرين و گيلان غرب نقل مي‌كرد كه : از آن وقت كه او به ديده باني پرداخت و باعث خسارات سنگين دشمن شد نامش در جبهه هاي جنگ ، بر سر زبانها بود . و گاه مي‌شد چندين روز بدون كوچكترين خستگي و احساس ترس ، تك وتنها بر فراز قله‌هاي كوه به ديده باني مشغول بود .


آخرين سمت او سرپرستي استانداري كرمانشاه بود . و در آنجا مشغول خدمتگزاري امت هميشه توفنده مان بود . او نخستين مقام دولتي بود كه پس از فتح پيروز مندانه نوسود واردان سرزمين گشت و افسوس مي خورد كه رسانه‌هاي ارتباطي ما نتوانستند ، اهميت اين فتح تاريخي نيروهاي اسلام را ، بازگو نمايند .
مجيد ، اهل شعر بود و از چند گاهي شعري ميسرود و هر جاي خلوت و با نشاط غزلي را به آواز در مي‌داد .
اين قطعه كه در زير مياوريم ، يكي از آخرين سروده هاي او مي باشد .


«باور كنيم رويش سبز جوانه را
باور كنيم شوق دل پر اميد را
وقتي كه صبحدم سحر از راه مي‌رسد
وقتي سپيده سرزند از انتهاي شب
وقتي هواي ناز دل‌انگيز صبحدم
بر گيسوان سبز چمن شانه مي زند
وقتي فروغ ميدمد از ناي آسمان
از هر كرانه از دل هر ذره ، سرزند
در دانه ، دانه از دل پر برگ و بار خاك
آنگاه ، در افق به سر هر كلاله‌اي
شوق دميدن است كه پرواز ميكند
دندانه هاي چرخ چنان پيچ و تابدار
گوئي كه دستهاي تواناي مردمان
در رقص و در سماع طبيعي به گردش است
هنگامه اي است در همه دشت پرتلاش
با هم بگوش جان شنويم . اين ترانه را
باور كنيم سبز جوانه را
باور كنيم شوق دل پر اميد را »
باري «وقتي هواي ناز دل انگيز صبحدم» ، «برگيسوان سبز چمن شانه ميزد» ، و روح پرواز طلب او كه « در رقص و سماع » الهي بود ، در «هنگامه اي » كه در «دشت پرتلاش » جنوب ، دشمن را مي گريزاند ؛ او با «شوق دل پراميد »ش ، « رويش سبز جوانه » را شهادت داد و به ديدار آفريدگارش روان گشت .
 

 
 


جمعه 24 دی 1389  1:37 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد حجت الاسلام محمد منتظري

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

نماينده مردم نجف آباد
شهيد محمد منتظري در سال 1332 در دامان خانواده گرانقدر ، فقيه والامقام ،آيت الله منتظري در نجف آباد اصفهان بدنيا آمد و از همان نخست در بستري از ايمان و اخلاص و تقوا و فضل و معرفت رشد كرد . در سالهاي اول عمر به تحصيل پرداخت ودر نوجواني سه سال به عنوان كارگري ساده مشغول به كاربود و بدين ترتيب از آغاز شكل گيري شخصيت خود با رنج توده مستضعف آشنا شد .
در سال 1337 وارد حوزه علميه قم شد و علوم اسلامي را تا سطح علوم خارج ، اصولو فقه و فلسفه فراگرفت . استادان او در اين سالها و پس از آنكه علوم و معارف اسلامي را دنبال مي نمود ، شخصيتهاي بزرگواري همچون امام خميني (ره) ، مرحومآيت الله داماد ، آيت الله منتظري و آيت الله مشكيني بودند .استعداد فوق العاده اي براي درك اسلام و از جمله اقتصاد و سياست اسلامي داشت و در اقتصاد اسلامي متخصص و به تعبير امام او يك متفكر اسلام شناس بود .
روحيه اومصداق حقيقي «اشداء علي الكفار ، رحماء بينهم» بود . در مقابل كفار ومنافقين شديد و سختگير و در بين مؤمنين و محرومين پر محبت و متواضع بود . زندگي زاهدانه و ساده او ديگران را تحت تأثير قرار مي داد و پس از انقلاب نيز تغييري در زندگي او پديد نيامده بود . شورانقلابي فوق العاده او پشتوانه استواري براي تلاش پيگير و خستگي ناپذيري و صبر و مقاومت در مابل رنجها ، شكنجه ها و مصائب بود. وي در سالهاي 41 و 42 همچنان با آغاز نهضت اسلامي به رهبري امام خميني ، فعاليتهاي مبارزاتي وانقلابي خود آغاز كرد و تا پايان عمر پربارش به حركت در راستاي خط ولايت فقيه ادامه داد .
در فروردين 44 حين انتشار اعلا ميه دستگيرشد ومدت 7 ماه در زندان قزل قلعه زير سبعانه ترين شكنجها قرار گرفت ،در همين زمان پدر بزرگوارش آيت الله منتظري نيز دستگير شد در هفت ماهيكه درزير شكنجه بسر ميبرد ،عليرغم تلاش فراوان رژيم براي گرفتن اطلاعات در مورد آيت الله منتظري واساتيد حوزه علميه قم محمد سخني بر زبان نياورد .
پس ازرهائي از زندان با اينكه رژيم از او التزام گرفته بود كه به حوزه علميه نرود ،به حوزه رفت وبتدريس اقتصاد پرداخت ،درس اقتصاد وفعاليتهاي او در اين زمان در حقيقت تلاش براي شكستن جو ركود بر حوزه وقرار دادن طلاب در جريان مسائل اجتماعي وسياسي بود .در همين زمان به فعاليتهاي تشكيلاتي درسطح حوزه و فعاليتهاي وسيع تبليغاتي در سطح كشورپرداخت .در توزيع اعلاميه وجزوات روشنگرانه در بيشتر شهرهاي ايران ،با سازماندهي افراد كوشا بود .پس ازآن درجريان يك رويارويي با مأموران رژيم بطرز ماهرانه اي از دست آنان فرار كرد وپساز دو ماه جنگ وگريز در داخل ،بخارج ازكشور گريخت واز اين تاريخ زندگي مخفي ،پر طلاطم وپربار ده ساله او در خارج از كشور آغازميشود وجريان هائي كه مي گوييم حاصل اين دوران اززندگي اوست .
ادامه تحصيل در نجف درمحضر امام،ادامه مبارزات در كنار ياران امام در نجف سفر به كشورهاي عربي واسلامي از جمله لبنان ،افغانستان ،ليبي ،كشورهاي خليج فارس وبرقراري تماس با رهبران جنبشهاي آزاديبخش اشلامي .تشكيل هسته هاي مبارزاتي در اين كشور هاكه اكنون هر كدام تبديل به نهضتي انقلابي وآزادبخش شده اند . تماس با دانشجويان خارج از كشور دراروپا وبر پايي اعتصابات وراهپيمايي هاي ضد رژيم .تعليم دادن عده زيادي درپايگاههاي نظامي الفتح وفرستادنآنها به ايران .برقراري رابطه با داخل كشور همزمان با شروع انقلاب اسلامي .
پس از ورود امام به پاريس به آنجارفت .در كنار امام ويارانش به تلا ش مخلصانه پرداخت . بدنبال ديدار آيت الله منتظري با امام در پاريس همراه ايشان به ايران بازگشت ودوران حساسي رادرمبارزات خود قبلوپس از پيروزي انقلاب آغازكرد .طي اين سه سال بتلاش پيگيريبراي افشاي توطعه هاي غرب كه در حركتهاي غربگرايانه ومهرههاي وابسته به غرب تجسم مي يافت پرداخت .از همين رو بود كه شديدترين حملات تبليغاتي .انواع تهمتهااز سوي اين جريان قرار گرفت وتشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي فكر اوبود كه توسط شهيد مطهري با امام در ميان گذاشته شد . پس از چندي درانتخابات مجلس شوراي اسلامي با 97%آراءاز نجف آباد به مجلس شورا اسلامي راه يافت ودر مجلس شوراي اسلاميدر شرايط حساسي كه احتمال داشت خط وابسطه به غرب بر شرايط سياسي ونيز جنگي كشور حاكم شود نقش مهمي ايفا كرد مدتي نيز بنمايندگي امام در هيأت برسي شايعه شكنجه بكارپرداخت گرايش او بجهاني شدن انقلاب اسلامي وارتباط با نهضت هاي آزاد بخش وعشق شديد او به آزادي قدس وكينه وبغض مقدس او نسبت به صهيونيسم ازبارزترين ويژگيهاي ايشان بود.
وي در راه صدور انقلاب اسلامي همه ي ظرفيت عملي ،فكري ،تبليغاتي در دسترسي خود را بكار برد واز جمله مجله اي بنام الشهيد به زبان عربي در سطح وسيع در منطقه منتشر مينمود ودرمسافرت هائي بخارج از كشور انجام داد وبا رهبران جنبشهاي آزادبخشيوكشور هاي انقلابي ملاقات ومذاكره كرد .وسرانجام بدنبال نطقهاي انقلابيش در افشاي خط بني صدر ،رجو.قاسملو وديگر مهره هاي آگاه ونا آگاه ووابسته به غرب در هفتم تيرماه60،يكشنبه خونين بدست همين مهرههاي وآنانكه بيش از 20 سال با آنها به مبارزه ي جانبه برخاسته بود ،به شهادت رسيد ودر شهر قيام قم به خاك سپرده شد .
اندك اندك ،تجربيات شكست بار زمامدارن آمريكائي،موجب شد كه نسل جديدي از سياسيون به حاكميت رسند وبراي حفاظت مصالح آمريكا بحاي كارد واره از پنبه براي سر بريدن استفاده كنند در مورد ايران فكر كردند كه اگر به سياستهاي گذشته شان ادامه دهند ايران در رابطه با مردمش و همچنين موقعيت جغرافيا ئي واستژيك آن با خطري عظيم وغير قابل برگشت روبرو ميشود ودر رابطه ،سياستهاي قدرتهاي بزرگ رقيب را وبهره هائي كه نصب آن ميگردد،نا ديده نميگرند .
تضمين منابع نفت وا دامه جريان آن از خليج فارس در ربع قرن آ‌ينده يكي از مهمترين مسائل است كه نظر آمريكائيها را بخود معطوف ساخته واگر ايراناز امنيت نسبي برخوردار نباشد مشكلاتي بسياري برايشان وجود خاهد داشت . رژيم شاه وسياستهاي ديكته شده مادام كه نقش تضمين شده اي را براي آنان ايفا كند شديداً حمايت ميشود بديهي است كه رشد مبارزات در ايران ووحشتي كه از ضربه وارد آمده بمصالح پيش ميايد وحساسيت شديد نسبت به رژيم وآمريكائيهاونفرتبي سابقه وجهت يابي و….
مسائلي نيست كه افكار غارتگران بين المللي را به خود نشان مشغول نسازد .همين دو سه ماه گذشته ، رسما در گزارش 130 صفحه اي سناي آمريكا در مورد ايران علنا مطرح ميگردد كه مگر ادامه جريان نفت ايران به غرب مورد نظر نيست ؟ و بنابراين آيا حمايت از رژيم خاصي در ايران ضرورت دارد ؟و آيا مگر با تغيير اوضاع داخلي ايران ، ايرانيها بر اثر مشكلات و نيازهاي اقتصادي كنونيشان سر انجام مجبور نيستند كه معيار اقدامات در رابطه با مصالح ارزيابي ميشود و همين مصالح است كه موجب اتخاذ سياستهاي تخديري ميگردد .مردم در حال انفجار را بايستي با يك سلسله آوانسهائي تخدير كرد و روحيه انقلابي را ربود .
حدودا از دو سال پيش ، سياست تبليغاتي غرب تغيير كرد و ممنوعيت تبليغاتي ضد رژيم ايران شكسته شد . حتي در روزنامه ها و مجلات آمريكائي در مورد شرائط سخت و خفقاني و ديكتاتوري حاكم و .. مقاله ها نوشتند . سازمان عفو بين المللي فعاليتهاي خود را در ايران چند برابر كر . در كميسيون حقوق بشر مسائل مربوط به نقض حقوق بقشر در ايران تراوش كرد .شاه اندكي اجازه داد كه اين نامه ها آزادانه نوشته شود و واكنشي مستقيم نشان نمي داد تا به اربابانش بفهماند كه دست به هيكل رژيمش و سياسيون ايراني به جنب و جوش افتادند و فعاليتهائي را شروع كردند و شعارهائي را برگزيدند كه برخوردي با رژيم و شاه نداشته باشد و آمريكائيها هم نرنجند تا شايد بتوانند آوانسهائي بگيرند .آمرئيكائيها هم در فكرشان هست كه با اعطاي يك سلسله آوانسها ،دست يك عده سياسيون را در جريانات حكومتي بند كنند و برخي نارضايتيهاي معلول استبداد مطلق و ديكتاتوري را از بين ببرند …. برخي از انقلابيون را باين مسائل بكشانند و برخي ديگر را از طريق سياسيون ملي ، و نه شاه ازصحنه بدر سازند و در شرائط خاص هم كه عمليات انقلابي صورت مي گيرد ، جلوگيري بعمل آيد .
در هر حال هنوز كه هنوز است سياست جديد آمريكائي ها تغيير نكرده و خوش دارند كه مسائل به شكلي حل شود .يكي چند آوانس جديدي كه شاه آمريكائيها در مورد نفت داده ، نمي تواند يكباره تغيير سياست جديد را موجب شود .از اينگونه آوانسها و چند صد برابر آنرا شاه در گذشته داده و خشونتهائي هم اعمال كردند و با همه آن احوال ، چون ادامه وضع سابق را به زيان مصالح نسبتا دراز مدت خود ميديدند سياست تخدير را پيش گرفتند ، البته سياست تخديري و اعطاي يك سلسله آزاديهاي قشري و نيم بند ، احيانا توام با خشونت هم هست . مردم در بند و ناراحت از خفقان بي نظير را مسلما يكباره آزاد نمي گذارند .زيرا پس از دو روز تظاهرات كاخ شاه را هم اشغال و پوست آمريكائيها را از كاه پر ميكنند .پس بايد همين مردم را از طريق برخي خشونتها تاديب كرد تا تصور نكنند آزادند تا هر كاري صورت دهند و باصطلاح پر توقع باشند .
خوشبختانه مبارزين اسلامي ، تاكنون در مقابل خط جديد آمريكا ، به چپ روي عملي و راستگرائي مبتلا نشدهاند چپيهاي افراطي ، بر اثر دگماتيسم حاكم بر افكارشان و نيز وابستگيهاي مستقيم و غير مستقيم به سياست خارجي ، خيلي دير متوجه قضايا ميشوند .راست گرايان هم به سرعت تسليم شرائط جديد شدند و آنچنان حالت انفعالي بخود گرفتند تا شايد آمريكائيهابه آنان دل بسته و هر چه زودتر و سريعتر آوانسهائي بدست آورند . ولي كسانيكه بخاطر پيشبرد جنبش اسلامي در ميدان مبارزه دست و پنجه نرم مي كنند –كه اكثريت را هم تشكيل ميدهند –هم شرائط را درك ميكنند كه بهترين بهره برداريها را داشته باشند و هم فريب چند آوانس آمريكائيزه را نمي خورند . و مگر جنبش اسلامي به پيروزي رسيده است كه به شرائط دل بسته و به در جا زني در غلطيم ؟ ما از هر گونه شرائطي در امر پيشبرد اهداف خود استفاده ميكنيم و تا مادام كه خط اسلامي در جامعه ما حاكميت پيدا نكند جنبش اسلامي ادامه دارد .
آمرئيكائيها و بلكه كليه قدرتهاي بزرگ از دو چيزبيش از همه وحشت دارند :
1- خشونت انقلابي و اسلحه آتشين
2- ويژگي خاصي كه جنبش اسلامي و رهبران و طرفدارانش از آن برخوردارند .
ناراحتي آنان اين است كه در ايران اين دو چيز درهم ادغام شده است .بسياري از تجربيات كه در مورد انقلابهاي ديگر دارند در ايران قابل استفاده نيست اگر زمامداران ايدئولوژيهاي غير اسلامي پاي ميز معاملات مي نشينند و به برد و باخت مشغول ميشوند ، ولي در مورد جنبش اسلامي با چه كساني ميتوانند معامله كنند ؟ ومگر كسانيكه عميقا به جنبش اسلامي كشيده ميشوند ، آمادگي زد و بند و بده و بستان دارند ؟ .. البته امكان دارد بر اثر اشتباهات تاكتيكي ، احيانا طرفداران جنبش اسلامي ، مواضعي نادرست اتخاذ كنند ولي استراتژي خود را فراموش نخواهند كرد .از اينجاست كه پيوسته قدرتهاي بزرگ راست و چپ وايادي و مزدوران آنان ، كوشش دارند از اطراف به جنبش مزبور ضربات وارد آورند و تا سرحد امكان نامي از آن بميان نياورده و با برچسبهاي بچگانه و توسل به جنگهاي رواني بمنظور ايجاد عقده هاي حقارت و كمبود شخصيت در مسلمانان حقيقتي و … آنانرا از ميدان بدر سازند .
كوشش مداوم قدرتهاي بيگانه واياديشان ، در سبك جلوه دادن جنبش اسلامي ايران خلاصه ميشده .برچسبهاي ارتجاع ، دست راستي ، تكيه بر جمله « مخالفين مذهبي » با آن شناختي كه از مذهب قرون وسطائي مسيحيت دارند و پيوسته به خورد جهان ميدهند و .. از اين حقيقت عمدا غافل ميشوند كه جنبش اسلامي ، اهدافي وپژه خود داشتهو در انقلاب ايران نقش تعيين كننده دارد و مدعي حاكميت سياسي مخصوص به خود است .آري عمدا نيروهاي اسلامي را ناديده مي گيرند تا بتوانند برخي را ميراث بر مبارزات مردم معرفي نموده و آينده را در چهار چوب مصالح خود با ميراث فراوان ترسيم كنند .
از اينجاست كه به نظر ميرسد در كليه شرائط ، بويژه در شرايط كنوني ، هرچه بيشتر رهبران حقيقي و پيشتازان جنبش اسلامي ، سر و كله خود را در جريانات گوناگون مبارزاتي و سياسي نشان دهند و در اينجا حوادث و بهره وري از آن ، نقشهاي ابتكاري و خلاق ايفا كنند … عملا بسياري از توطئه ها خنثي شده تحت الشعاع جنبش اسلامي قرار خواهد گرفت .
هم اكنون ، دو خط سياسي در ايران جريان دارد :
1- خط انقلابي كه جنبش اسلامي است و امام خميني سمبل آنرا تشكيل ميدهد .
2- خط سياسي اعتدالي .
خواسته ها و شعارها ي اين دو خط متفاوت است .خط اول ، حملات خود را بطرف مراكز اصلي توطئه ها و جنايتها ، يعني شاه رژيم او و اربابان آمريكائيش متوجه ساخته ، و خط دوم گوئي در سالهاي 1340-39 بسر ميبرند و شعارهائي در چهار چوب قانون اساسي مطرح ميكنند .در صورتيكه در شرايط كنوني بدترين سوء استفاده ها از اين شعار خواهد شد و مستقيم و غير مستقيم ، پايه هاي لرزان حكومت شاه را استحكام مي بخشد .خط دوم ، تصور ميكند كه به برخي اهدافش كه عمده است خواهد رسيد و حال آنكه خط اول ، بزرگترين ارزشي كه در شرائط كنوني برايش متصور ميباشد ، استفاده از آن بمنظور پيشبرد جنبش اسلامي است .
معتدلين سياسي ، كه برخيشان پس از 15 سال سكوت سراز گور در آورده و ميخواهند سيل شهداء و زندانيان در بند و آوارگان و كساني را كه دچار انواع محروميتها شدند ، ميراث بر باشند ، چه خوب مي بود كه حتي در رابطه با مصالح خودشان مسائل مطروحه را عميقتر برسي ميكردند .غارتگران خارجي كه در رابطه با مصالح خود تصميم ميگيرند ، هيچگاه دلشان براي حقوق بشر و سلب آزاديهاي فردي و اجتماعي و .. نسوخته است .همين فداكاريها و شهادتها و مبارزات انقلابي گذشته و وحشتي كه در اين رابطه براي آنان پديد آمده موجب اين تحولات و تغيير شرايط سياسي است . آنان تا خطر را لمس نكنند به فكر حقوق بشر نمي افتند ، آمريكائيها اين شكل تصور مي كنند كه برخي آزاديها نيم بند داه شود ، بعضي از شخصيتها ي برخوردار از وجاهت ملي دستشان در حكومت بند شود .بعضي از مردم و مبارزين هم تخدير شده به خط سياسي اينگونه اي كشيده شده و همگي از حالت مبارزاتي به حالت موسساتي تبديل ميگردند و آنگاه سياسيون دست بند شده ، بمنظور حفاظت از مصالح سياسي ، كه شرايط جديد شان در ذهنشان ميسازد ، بجان نيروها ي انقلابي تسليم نشده مي افتند و آنان هم به جان سياسيون فاصله اي عميق ميان نيروها ي انقلابي و سياسيون به قدرت رسيده پديد مي آيد . دستجات سياسي ضد و نقيض در صحنه در صحنه سياست درست ميشود مردمي را زا دست بدهند ، ياراي مقاومت در مقابل خواسته هاي بي حد حصر آمريكائيها خواهند داشت ؟و آيا جز سقوط و يا تسليم راه ديگري در پيش هست ؟ در صورتيكه نيروهاي سياسي هنگامي ميتوانند در مقابل فشارهاي بيگانگان عرض اندام كنند كه از حمايت نيروهاي انقلابي و يا ارتشي ملي برخوردار باشند . نتيجه آنكه هم جنبش اسلامي ضربه ميخورد و هم ساسيون به خواسته ها و اهداف خود نميرسد و وجاهت ملي خود را هم از دست ميدهند …… مطلوب اربابان هم همين است .
اما اگر كليه نيروها خط اول را برگزينند و سطح شعارها و خواسته ها را بالا برده با قاطعيت وجديت مسائل را مطرح كنند ، نيروهاي انقلابي وسياسي ، در رابطه با يكديگر و تاثير و تاثر تكامل باري كه به دنبال دارد .. رشد يافته ، وحشت رژيم شاه آمريكائيها از جهت مصالح خود چندين برابر مي شود و آنگاه است كه مجبور ميشوند آوانسهاي بسياري به مردم بدهند و در چنين شرايط است كه ميتوان در مقابل بسياري از زورگوييها و فشارها ايستادگي كرد .درست است كه با اتخاذ چنين سياستي ، حتي حل و ارزنده اي در اين ميان ساخته مي شود .بسياري از سياسيون معتدل ما برخي عمدا و برخي سهوا خط اول و امام خميني سمبل را فراموش كردند .زرا خط اول قابل انعطاف و حاظر به دريوزگي بخاطر چند آوانس سياسي بي محتوا نيست و در اين رابطه چه زيانهائي كردند و برخي زيانها هم ببار مي آورند .
نسل جوان و نيروهاي انقلابي و توده هاي مسلمان عملا طرفدار خط اول هستند و بديهي است كه هر چه بيشتر نيروهاي خود را بسيج نموده ، محتواي خط اول را افزونتر سازيم .اكثريت قريب باتفاق نسل جوان به جنبش اسلامي … بسيار از تحقيقات ايدئولوژيك سازنده تر و و موثر تر است و اصولا قابل مقايسه نيست ، گو اينكه تحقيقات مزبور هم به نوبت خود ارزنده و احيانا شكل زير بنائي دارد .
آنچه موجب خوشوقتي است اينكه رشد جنبش اسلامي و و خيانت منافقين ماركسيست ، بسياري از روشنفكر مابيهاي عوضي را به كنا ر زده ، التقاط فكر اسلامي با افكار غير اسلامي ، در بسياري از قاموسها ارزش خود را از دست داده و حالت « نؤمن ببعض و نكفر ببعض » كه در صحنه عمل احيانا در صحنه فكر در جنبش ما موضعي نيرومند داشت ، ازميدان رخت بر بسته و ارزش مبارزه و اسلحه به مثابه هدف ، جاي خود را به ارزش ايدئولوژي و تكامل الهي داده و مبارزه و اسلحه هم بعنوان نيرومندترين و برنده ترين وسيله جهت نيل به هدف مزبور شناخته ميشود .التقاط فكري و مخلوط كردن برخي مسائل غير اسلامي با اسلام ، و جهان بينيهاي متضاد ناب و آتشين را به شكل شعري و خطابه اي در هم بافتن و …. برخي جوانان را به التفاط سياسي و خواهر و برادر شدن با ماركسيسها كشانيد ، كه ضربت منافقين و شوكها حاصله و فعاليتها ي مسلمانان به بسياري از اين افكار پاان بخشيده است .
تبعيد شماها در رابطه با تصور ايراد ضربه به خط اول صورت پذيرفته و خواسته اند با خط اول را كور كرده تحت الشعاع قرار دهند و يا سياستهاي تاديبي آنانرا پذيرفته به خط دوم روي آوريد .كشتار قم در 19 دي سال جاري هم بر همين اساس تفسير ميگردد . بچگانه تصور كردند كه مركز روحانيت را بكوبند تا نيروهاي اسلامي در ايران چشمشان به خط حساب افتد و ماستها را كيسه كنند.
بنابراين با توجه به مسائل ياد شده و شرايط سياسي كنوني وموج مبارزات اسلامي سراسري و با توجه به استراتژي ايكه امام خميني براي مرحله كنوني جنبش تعيين نموده و در سخنرانيها و اعلاميه ها بدان تصريح ميفرمايند ، و ارزش عام و شاملي كه جنبش اسلامي از آن برخوردار شده و برد وسيعي كه سخنان و نوشته هاي شماها در داخل و خارج ايران و در محافل ساسي و مجامع بين المللي و حقوق دارد و … پيشنهاد ميشود كه به اقدامات زير دست يازيد :
1- نوشتن نامه هاي همه جانبه اسلامي – مبارزاتي – سياسي خطاب به مردم و تشريح اوضاع كشور و حمله غير مستقيم به رژيم شاه و همچنين به اربابان و آمريكائيها كه با تقويت همه جانبه از رژيم بايستي مسئوليت كليه اين نابسامانيها را بپذيرند .در اين نامه ها اشاره به تبعيدي بودن خود بشود ،ولي به شكل افتخار آميز و اينكه ما آماده ايم براي اسلام و مردم مسلمان و از بين بردن نابسامانيها ي اجتماعي –سياسي- اقتصادي – فرهنگي و …. به هرگونه شرائطي تن در دهيم .
2- نوشتن نامه به آقاي خميني و اينكه ما مفتخريم كه در راه شما – كه اسلام است – هرگونه ناراحتي را پذيرا باشيم و ابزار عقيده و ايمان به پيروزي جنبش اسلامي و تشريح امور.
3- نامه به كورت والد هايم و سازمان ملل متحد و تشريح اوضاح نابسامان و پيش كشيدن ، تبعيد ضد قانوني و اوضاع خفقان بار و محكوميتها و زندانيان سياسي بي گناه و قانون شكنيها و ارسال نمايندگاني خاص كه بتوانيم ازنزديك مشكلات خود را مطرح كنيم .
4- نامه هاي جداگانه و يا رو نوشت نامه فوق را براي كميسيون حقوقبشر ، حقوقدانان دموكرات ،‌حقوقدانان كاتوليك ، سازمان عفو بين اللملي (( امنستي )) فدراسيون حقوق بشردر پاريس ، صليب سرخ بين اللملل و….
5- نامه اي خاص براي صليب سرخ بين اللملل و تشريح قانون شكنيها و كسالتهائي كه براثر تبعيد دچارشماها و يا خانواده هايتان شده و خواستار رسيدگي فوري و ارسالرونوشت آن براي سازمانهاي حقوقي بين اللملل يادشده و امثال آن.
6- نامه هائي خطاب به رو حانيون دنيا و تشريح اوضاع سياسي – مذهبي ايران و افشاگري در مورد رژيم شاه .
طبيعي است كه ( و يا پيشنهاد براينست ) نامه ها و شكايتهاي بين اللملي راهرچه زودتر بخارج كشور ارسال داشته تا فورا ترجمه شده وضميمه متن ارسال گشته و سپس پخش گردد .1پس از آن نامه هاي خطاب به مردم و آقاي خميني پخش ميشود .اين اقدامات اگر به ظرافت و قاطعيت صورت پذيرد ، دستگاه را با بن بست مواجه خواهد ساخت . و از طرفي نقش برازندهاي در اوج گيري و محتوا بخشيدن به جنبش اسلامي در بردارد .عمل و منطق شما بنوبت خود جهت گيري اسلامي مبارزات را افزونتر ميسازد .بديهي است كه اين قبيل اقدامات و حوادثي كه بدنبال مي آورد ، هر چه وسيعتر فرصت طلبان سياسي را از صحنه بدر ميكند .
مسائل روزمره ايران و قاطعيت ارزندهاي كه آقاي خميني از خود نشان ميدهند ، روز بروز خط اول را آنچنان پا برجا و وسعت مي بخشد كه معتدلين سياسي را عملا به دنبال خود ميكشاند و اقدامات شماها در تسريع اي امور بسيار مؤثر است .
برسي جريانات اخيربخوبي نشان ميدهد كه چپ ، آنگونه كه برخي تصور ميكردند ، ؟آنچنان محلي ازاعراب در صحنه مبارزاتايران ندارد و حتي براي نمونه در كليه شعارهاي اقشار و طبقات گوناگون اجتماعي كه به تظاهرات و اعتصابها دست ميزنند ،‌به شعاري كه وجه ماركسيستي داشته باشد برخورد نميكنيم و اكثرا اسلامي است . فعاليتهاي ايدئولوژيك – سياسي – نظامي مسلمانان عملا ديگران راازصحنه پرتاب ميكند و منافق شدن اين و آن و انحراف چند نفرجوان ، قادر به تغيير خط صحيحمبارزه در ايران نخواهد بود .البته از اينكه در شرايط آزاد بسر ميبرم و چنين پيشنهادهائي بشماها تقديم ميگردد. دچار خجلت شده كه اميد است با بزرگواري خودتان ببخشيد .زياده بر اين مزاحم نشوم .
« ان تنصرو الله ينصركم و يثبت اقدامكم » و السلام عليكم و رحمه الله

ارادتمند 27/بهمن56


جمعه 24 دی 1389  1:37 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد حاج مهدي ميرزائي ( فرمانده تيپ امام موسي ( ع ) )

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

سردار رشيد اسلام حاج مهدي ميرزائي آزاد مردي از باغستانهاي هماره سبز شيعه بود كه در حال و هواي روحاني مشهد به سال 1341 ديده به پهنة گيتي گشود .
در خانواده اي مذهبي و مستضعف دوران كودكي را سپري كرد . در همان دوران طفوليت هوش و ذكاوت و حس كنجكاوي او براي همگان آشكار بود . در سينة بي كينة اوكه در جستجوي حقيقت بود قلبي مهربان و مسئول مي طپيد . از قبيلة آزاگان بود كه ننگ اسارت را به هيچ قيمتي نمي پذيرفت رفتار و كردار او نشانگر آيندة درخشانش بود . فرامين و احكام الهي را آميخته با زندگي كودكانه اش فرا گرفت .
بعد از طي دوران تحصيل ابتدائي به ميدان حرفه و هنر پا گذاشت . شور انقلابي او باعث شد كه قبل از پيروزي ابقلاب اسلامي با مبارزات خستگي ناپذير امام خميني بر عليه رژيم منفور پهلوي آشنا شود و در جلسات مخفيانه ضد رژيم شركت كند . تا اينكه دوران مبارزات سرنوشت ساز ملت ايران با مزدوران آمريكا و شاه خائن فرا رسيد و او كه دلي سرشار از اندوه نسل محروم جامعة خويش داشت تمام كسب و كارش را رها كرد و با حضوري فعال و مداوم در تمامي تظاهرات و درگيريهاي خياباني و فعاليتهاي شبانه وظيفة خويش را نسبت به اسلام ادا كرد و به هنگام خلع سلاح عوامل مزدور شاه در يكي از شعبه هاي ساواك واقع در خيابان پاستور به مشهد از اولين افرادي بود كه سلاح بدست گرفت و آن لانة فساد را به تصرف درآورد .
با پيروزي انقلاب اسلامي وظيفة خويش را در حراست از انقلاب اسلامي با گشتهاي شبانة خياباني آغاز كرد و با استحكام پايه هاي انقلاب اسلامي و تشكيل نهادهاي انقلابي به عضويت جهاد سازندگي مشهد درآمد و با قدرت و كوشش تمام مشغول خدمت به جامعة محروم خود گشت .
با شروع جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران جزو اولين نيروهاي اعزامي جهادخراسان به جبهه ها بود . پس از چند ماهي چون داراي روحيه اي عالي و جنگجويانه بود بنا به درخواست خود از طرف جهاد مأمور خدمت در سپاه شد و با تحويل يك قبضه توپ 106 كار رزمي خود را در جبهه هاي جنگ شروع كرد .
ابتدا در عمليات سوسنگرد و سپس در فتح قله هاي الله اكبر شركت كرد . پس از آن در عملات نصر ( 11 / 6 / 60 ) حضور پيدا كرد كه مجروح مي شود و به پشت جبهه منتقل مي گردد . در همين دوران به استخدام رسمي سپاه در مي آيد .پس از بهبودي جهت شركت در عمليات طريق المقدس خود را به جبهه مي رساند و با دلاوري تمام در آزاد سازي شهر بستان شركت مي كند كه در اين پيكار نيز مجروح مي شود و جهت درمان به مشهد انتقال مي يابد .
پس از چندي با اينكه جراحتهايش هنوز كاملاً بهبود نيافته است خود را به ميعادگاه عاشقان مي رساند و در تنگة چزابه حماسه ساز گرديدو رشادتهاي بي نظيري از خود به جا مي گذارد . در عمليات فتح المبين نيز چهره اي برجسته و جنگاوري دل به خدا داده بود . پس از سازمان دهي نيروي رزمي خراسان وي بعنوان مسئول تخريب تيپ 21 امام رضا انتخاب شد . او همچنان با اراده اي قوي و شكست ناپذير مشغول به نبرد بود تا اينكه در فتح خرمشهر از ناحية شانه راست مورد اصابت گلولة دشمن قرار مي گيرد و مجروح مي گردد . پس از اندكي بهبودي با اينكه دستش كارآيي لازم را ندارد ولي روح بيقرارش او را به جبهه مي كشاند و در ادامة وظيفة قبلي خويش اداي رسالت مي كند .
در عمليات رمضان در حاليكه برادركوچكترش رضا نيز در كنار او بود در محور شلمچه به دشمن بعثي بهمراه ديگر ياران با مرز يا صاحب الزمان حمله را آغاز مي كند كه در اين عمليات برادرش به شهادت مي رسد و بدن مطهرش در بيابانهاي جنوب به يادگار مي ماند.
ولي روح بلند و قامت استوار مهدي او را همچنان در جبهه ها نگه مي دارد تا اينكه قبل از عمليات مسلم بن عقيل بر اثر انفجار مين دستش به شدت مجروح مي گردد پس از درمان دوباره به صحنه نبرد مي شتابد و در عملياتهاي والفجر مقدماتي و والفجر 1 به عنوان مسئول تخريب لشكر نصر انجام وظيفه نمود .
در عمليات پيروز والفجر 3 در منطقه مهران و ارتفاعات كله قندي مأموريت خطير انهدام تلمبه خانه هاي دشمن را به عهده ميگيرد كه با عنايات الهي ضربه اي محلك بر پيكر بيجان دشمن بعثي وارد مي نمايد . وي چنان در انجام خدماتش كوشا بود كه بزودي مورد توجه فرماندهانش قرار گرفت و به عنوان معاونت تيپ امام موسي ( ع ) مشغول به كار شد . در عمليات ظفرمندانه والفجر 4 حضور فعالي داشت و در عمليات پيروز خيبر نيز از اولين نيروهائي بود كه خود را به جاده آسفالت بصره ، عماره رسانده بود و از خود خاطرات زيبا و به ياد ماندني به جاي گذاشت و به گفته خودش بهترين عملياتي بود كه انجام داده بود و بعد از اين عمليات بود كه به دليل لياقت و كارداني وي به سمت فرماندهي تيپ امام موسي ( ع ) انتخاب شد پس از ازدواج و دست بوسي رهبر كبير انقلاب امام خميني بنا به تصميم فرماندهان سپاه به عنوان تشويق و تشكر از چهار سال خدمت بي وقفه وارزنده اش در جبهه افتخارانه به مكه معظمه مشرف مي شود .
پس از بازگشت از بيت الله الحرام با بينشي عميق تر و با الهام از يار با وفاي پيامبر اسلام ( حنظله ) به جبهه مي شتابد . قرآن خواندن ها و نمازهاي شبانه او و دگرگوني هاي روحي اش كه در او هويدا شده بود بشارتي براي قبوليش در پيشگاه خداوند بود زيرا در سخنانش ميگفت من خجالت مي كشم كه چرا هنوز مورد قبول درگاه ايزد توانا واقع نشده ام و سرانجام به آخرين نبرد حياتش دست يازيد و در عمليات ارتفاعات ميمك كه با رمز يا ابا عبدالله شروع شد به دلاوري مي پردازد .
تا آنكه پس از نبردي بي امان با دشمن و هدايت موفق آميز عمليات در تاريخ 28/7/63 به هنگام غروب آفتاب در شب شهادت چهارمين اختر آسمان ولايت حضرت امام سجاد ( ع ) خورشيد عمر اين سردار رشيد اسلام نيز غروب كرده و در حاليكه جان مشتاق جانانش در آرزوي ملكوت مي سوخت به وسيله تركش گلوله خمپاره خرقت خاكي تن را وانهاد و به ملا اعلي پرواز كرد خون سرخ شيعيش لاله اي هماره داغدار جبهه ميمك گرديد و قامت بلند ايمانش در سنگرهاي نبرد هماره استوار ماند ( يادش گرامي و راهش پر رهرو باد )
گر مرد رهي ميان خون بايد رفت           ز پاي فتاده ، سرنگـــــــون بايد رفت
 

 
 


جمعه 24 دی 1389  1:38 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد عبد الحميد اكرمي

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

سردار شهيد عبد الحميد اكرمي در سال 1340 در خانواده اي مذهبي ومتدين در محله سردزك شيراز چشم به جهان گشود ودردامان پرمهر پدر ومادر مهربان پرورش يافت از اوان كودكي روح زلالش از چشمه سار نياز ونيايش وضو ساخت واولين نماز شكر را در بارگاه بي نياز به جاه آوردعشق اهل بيت عصمت وطهارت (ع) از همان ابتدا باوجود او درآميخت وجان شيفته اش رادر زلال اشك صفائي خاص بخشيد.


فعاليتها ي وي از سنين نوجواني واز مسجد آقا باباخان شيراز آغاز شد وباپخش اعلاميه هاي حضرت امام (ره ) وشركت در تظاهرات وراهپيمايي هاي مختلف واعلام علني انزجار از رژيم ستمشاهي به اوج خود رسيد پيوند ناگسستني وي با مساجد كه در حقيقت سنگرهاي دفاع از اسلام وانقلاب به شمار ميرفت اين مكانهاي مقدس راپايگاه فعاليتهاي مذهبي وي ساخته واوباشركت در امور فرهنگي مساجد به خصوص برپايي مجالس وسوگواري ائمه سهمي عظيم د ر شناساندن پيشوايان نور به نسل جوان داشت.


زهد ساده زيستي تواضع وفروتني از ويژگيهاي بارز اخلاقي وي بود چهره متبسم وگيرايش همه رابه سوي خود جلب مي كرد .عاشق امام بود و روحي سرشار از ايمان داشت .وي فردي هوشمند جدي خوش فكر دقيق وآگاه به زمان بود. حضور مداوم وخستگي ناپذير درميادين نبرد از وي شخصيتي عالي وشجاع ساخته بود.


عملياتهاي پر افتخاررمضان فتح المبين وخيبر اگر چه زخمهايي ماندگار برپيكر نوراني وي وارد كرد اما زمينه رابراي رشد وتعالي وي فراهم ساخت واو باگذر از هفت وادي عشق ومعرفت به قاف حقيقت رسيد .
آري سردار شهيد شيخ عبدالحميد اكرمي كه در طول هشت سال دفا ع مقدس رسالت نشر فرهنگ عظيم شهادت رابرعهده داشت با عنوان مسؤول آموزش عقيدتي لشكر 19 فجر سالياني عزيز از عمر پر بركت خود را در خدمت به اسلام وانقلاب گذراند تا آنكه در پسينگاه خونين چهارم دي ماه 1365 فرشتگان رحمت از آسمانها فرود آمدند وبرات پرواز رادر دستهاي آسماني آن مريد مراد گذاشتند آن شهيد واصل در جريان عمليات كربلاي چهار در حالي كه به عنوان فرمانده دسته هدايت جمعي از نيروهاي اسلام برعهده داشت تر كشهاي آتشين خمپاره دشمن رابرجان پذيرفت ودرسماعي روحاني در خاك وخون غلطيد.
 

 
 


جمعه 24 دی 1389  1:38 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد عباس ابراهيميان

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

در اول انقلاب بود كه بنده با برادر عباس ابراهيميان در كميته امداد امام آشنا شدم . او انساني بود پر كار و با محبت و سخت كوش در راه اسلام و انقلاب اسلامي . او در كميته با ماشين خودش مشغول كمك و همكاري بود . بعـــد از چند مدتي و بعد از تأسيس حزب به همراه چند نفر از ديگر برادران براي همكاري به حزب جمهوري اسلامي آمـدند و در قسمت روابط عمومي مشغول بكار شدند . در واحد شهرستان ‚قسمت روابط عمومي شهرستان با تمام قــدرت به فعاليت مشغول بود ‚بعد به قسمت ديگر و از آنجا به واحد تشكيلات حزب رفت ‚در تمام اين مدت از خــــــــود گذشتگي فراوان نشان داد .

 از خصوصيت او اين بود كه بخاطر آرمانهاي دين مقدس اسلام از تمام خواسته هـــــاي وجودي خود گذشته بود . مثلا او در خانواده اي مذهبي بدنيا آمده بود ‚ولي چون از افراد خانواده به عضويت سازمان منافقين خلق در آمده بودند او رابطة خود را با خانواده قطع و آنها يعني سازمان با وسيله برادر خود شهيد هر چـــه خلاف كاري را انجام ميداد به ايشان نسبت ميدادند ‚ از جمله ماشين شهيد را سازمان كذايي دزديد بعد از مدتيكــه اين برادر شهيد دنبال آ“ را گرفت و ماشين را پيدا كرد سازمان او را به سرقت اموال محكوم كرد كه در دادگــــــاه روشن شد كه خود سازمان دزد است و ماشين مال اين برادر بود يا در زد و خوردهاي ميتينگ سازمان كه خـــــود نقشه ريزي ميكردند ‚ اين برادر شهيد و ديگران را چماق دار معرفي ميكرد ‚در صورتيكه چماق دار خود سازمــان و گروهكهاي وابسته به او بودند . از جمله دردرگيري خزانه و امجديه و ديگر درگيريها لقب چماقدار به اين بندگــــان پاك خدا داده بودند .


شهيد ابراهيميان داراي نيروي بسيار قوي و ايماني محكم بود در اين مورد ‚ اعدام دو خواهر شهيد كه همكاري بـــا سازمان منافقين داشتند و در درگيري 30 خرداد بخاطر قيام مسلحانه عليه جمهوري و كشتار مردم بي گناه آنها را اعدام كرده بودند ‚ اين برادر با صبر انقلابي برخورد بسيار خوبي از خود نشان داد كه خيلي كم ميتوان چنين موردي را ديد . هنگامي كه پدر و مادر اين برادر شهيد ‚روز قبل از شهادت او به دفتر مركزي حزب آمده بودنــــــد و از او خواستند كه جاي يكي ديگر از برادران محكومش را به آنها نشان دهد با آنها با قاطعيت بسيار عالي برخورد كرد . اين گوشه اي است از زندگي برادر شهيد عباس ابراهيميان در مدتي كه با او آشنا شدم كه بساري از آنها را تگفته ام كه اگر بخواهيد يك كتاب بزرگ ميشود .
 

 
 


جمعه 24 دی 1389  1:38 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد سيد احمد حسيني

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

احمد در سال 1339 در خانواده متعهد از تبار حسين (ع) در شهر اراك به دنيا آمد . در زمان تحصيل ، دانش آموزي فعال و كوشا بود . دوران تحصيل خود را در ابراهيم آباد و اراك به پايان رساند . با آغاز نهضت اسلامي به رهبري امام خميني ، سيد با تمام توان خود ،انقلاب را ياري نموده وهمراه با جمعي از دوستان خود و ديگر ياران و هم كلاسانش در تظاهرات عليه رژيم شركت مي كرد .
در اواخر خدمت گمشده خود را در بسيج يافت و قبل از اتمام خدمت و گرفتن برگه پاياني ، مقدمات كار را در مهندسي رزمي لشگر حضرت رسول (ص) فراهم نمود و به محض پايان خدمت شروع به كار پر تلاش با برادران بخش مهندسي نمود .
سيد با عشق و ايمان به كار وبا تواني كه از خود نشان داده بود در مدت كوتاهي به عنوان معاون مهندسي لشگر معرفي شد ، سيداحمد جهت تلاش بيشتر از باب ضروتي كه براي مهندسي قراگاه نجف ادامه داد و به عنوان معاون مهندسي قراگاه نجف اشرف معرفي شد و با برنامه ريزي براي عمليات غرور آفرين «خيبر» از معدود كساني بود كه دو ماه جلوتر براي شناسايي امور مهندسي به منطقه اعزام شد .
احمد كه در خطوط ،با تعهد و تلاش شبانه روزي در خشندگي خاصي داشت ، با ارج نهادن به معيارهاي الهي به انجام ماموريتهاي ، سخت مهندسي در قراگاه مهندسي كربلا ادامه داد . در اين زمان نيز عمليات حماسه ساز «بدر» از جزاير مجنون به سمت شرق دجله آغاز شد . سيد به اتفاق ديگر همرزمان و با تلاش و ابتكار خود جزاير مجنون را با پلي چهار كيلومتري به شرق دجله متصل نمود . و هزاران رزمنده سلحشور هجوم خود را از روي آن ادامه دادند .
با تشكيل لشگر مهندسي 42 قدر ، احمد با حفظ مسئوليت در قرارگاه مهندسي كربلا مسئوليت معاونت لشكر رانيز به عهده گرفت و اين زمان مصادف بود با برنامه ريزي جهت عمليات دشمن شكن «ولفجر 8» كه چندين ماه قبل از عمليات با ديگر حماسه سازان مهندسي ، منطقه مورد نظر را جهت هجوم راهيان كربلا‌ آماده مي كردند .
در اين مرحله سيد و ديگر همرزمان ههندسي اولين كساني بودند كه به اين منطقه پانهادند و پس از عمليات آخرين كساني بودند كه منطقه را ترك كردند . در نيمه دوم سال 65 برنامه ريزي براي پيروزي نهايي و از كار انداختن ماشين جنگي دشمن انجام مي گرفت .سيد عاشقانه در عمليات «كربلاي 4 » شركت نمود در هيچ زماني و مكاني نمي شد سيد را ديد كه خنده بر لب نداشته باشد . پس از عمليات «كربلاي 4 » مقدمات عمليات «كربلاي 5» آماده مي شد .
بعد از پايان مرحله سوم عمليات «كربلاي 5» جهت نام نويسي در دانشگاه ، به تهران رفت و بلافاصله بر گشت ، زيرا دانشگاه علم و صنعت و امثال آن در برابر عظمت روح سيد ، حقير بود .
علم رسمي سربه سر قيل است و قال نه از آن كيفيتي حاصل نه حال
علم اصلي علم عاشقي است . سيد به جبهه برگشت زيرا كه كار در خط شلمچه نميه تمام مانده بود ، سيد در شش سال نبرد آموخت كه علم عشقي را بايد در مكتب امام حسين (ع) آموخت . احمد حس مي كرد كه دانشگاه اباعبدالله دانشجو مي پذيرد و مدركش شهادت و فوزي عظيم است . و چون نمي توانست كربلاي اباعبدالله (ع) را در زنجير كافران ببيند به جبهه رفت .سرانجام روز موعود فرا رسيد و پس از وضو براي نماز جمعه در تاريخ 8/12/65 سيد به لقاي معبود شتافت .


جمعه 24 دی 1389  1:38 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد سيد محمد پاك نژاد

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

شهيد سيدمحمد پاك نژاد فرزند سيد ابوالقاسم در سال 1318 در يزد و در خانواده اي نسبتا روحاني بدنيا آمد. اجداد او همه از روحانيون و علماء طراز اول شهر يزد بودند و ايشان با زمينه اي كه در رابطه با مسائل مذهبي داشتند در همان اوان زندگي به مطالعه مباحث اسلامي پرداختند و همگام با تحصيلات، كنكاش عميقي خصوصا در ارتباط با قرآن مي نمودند. شهيد دوره ابتدائي را در دبستان ملي اسلام و تحصيلات متوسطه را در يزد و تهران طي كرد. پس از اخذ ديپلم با توجه به علاقه اي كه به مذهب داشت. لبنان را براي ادامه تحصيل و گذراندن دوره دانشگاهي انتخاب نمود . مدتي كه در لبنان بود بيشتر در ارتباط با انجمن هاي اسلامي فعاليت مي كرد و ازهمه مهمتر كسب فيض از محضر امام موسي صدر بود كه شهيد را در انجام اهداف مقدسش بخوبي رهنمون شد.

هر چند، زمان اين حضور نتوانست بدلايلي طولاني باشد ولي بهره هاي فراواني براي وي به ارمغان داشت. شهيد از لبنان به آلمان و بعد به سوئيس رفت و شهر «بال» را براي زندگي انتخاب و در دانشگاه همان شهر به تحصيل پرداخت. وي كه مطالعاطش را بيشتر در زمينه مسائل اقتصادي در اسلام نموده بود، رشته اقصاد را براي ادامه تحصيل برگزيد و در ضمن تحصيل به تحقيق در خصوص مباحث اقصادي در اسلام همت گماشت و تز دكتراي خود را در همين مورد به تحرير درآورد. شهيد مدتي را در يك بانك و زماني چند را در يك مؤسسه تجارتي به كار پرداخت تا عملاً مسائل اقتصادي را لمس نمايد.

 بيست سال از عمر خود را در خارج گذراند و در طول اين مدت با فعاليت در انجمن هاي اسلامي آموخته هايش را به عمل كشاند. در اعتصاباتي كه بر عليه رژيم منحوس پهلوي و اعمال وحشيانه اش انجام مي شد، شركت مي كرد. در سال 1357 با اوج گيري انقلاب اسلامي به منظور شركت فعال در هر چه رسواتر نمودن، رژيم به ايران بازگشت و تمام جريان پيروزي انقلاب را در ايران گذراند و همزمان با پيروزي انقلاب در اسفندماه همان سال به سوئيس رفت تا براي هميشه به ايران باز گردد و همه هدفش را كه خدمت به اسلام و مسلمين بود در خدمت به انقلاب اسلامي جامعه عمل بپوشاند.

 پس زا چند ماه به ايران باز گشت و به عنوان عضو هئيت مديره صنايع چوب و كاغذ به كار مشغول شد و خدمات صادقانه و ارزنده اي در تهيه طرحهاي اقتصادي به وزارت بازرگاني مي نمود. سرانجام نيز در هفتم تيرماه 60 با شركت در جلسه اي كه در دفتر حزب جمهوري اسلامي تشكيل شد، همراه برادرش دكتر سيد رضا پاك نژاد به آرزويش رسيد و با بيش از هفتاد و چند تن ديگر از خدمتگزاران با اسلام و مسلمين به لقاءالله پيوست.
 


جمعه 24 دی 1389  1:38 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد سرتيپ پاسدار محمود كاوه

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

به سال 1340 در مشهدمقدس ، در خانواده اي مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت (ع) متولد شد. پدرش كه از كسبهْ متعهد به شمار مي آمد، در دوران ستمشاهي و اختناق ، با علماء و روحانيون مبارز، از جمله حضرت آيةالله خامنه اي ، شهيد هاشمي نژاد و شهيد كامياب ارتباط داشت. وي كه براي تربيت فرزندش اهميت زيادي قائل بود ، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبي و نماز جماعت مي برد و از اين راه فرزندش را با مكتب اهل بيت (ع) و تعاليم انسان ساز اسلام آشنا مي كرد.
شهيد كاوه دوران تحصيلات ابتدايي را در چنين شرايطي سپري كرد. از آنجا كه خواست پدرش به هنگام تولد محمود ، اين بود كه وي را در سلك صالحان و پيروان واقعي مكتب اسلام قرار دهد، با علاقه قلبي و مشورت پدر وارد حوزه علميه شد و همزمان ، تحصيلات دوران راهنمايي و دبيرستان را نيز ادامه داد.
با شروع جريانات انقلاب ، او كه جواني بانشاط، فعال و مذهبي بود با شركت در محافل درسي مسجد جوادالائمه (ع) كه در آن زمان از مراكز تجمع نيروهاي مبارز بود، از هدايتها و تعاليم حضرت آيت الله خامنه اي بهره هاي فراواني برد و ره توشه هاي همين تعاليم را با خود به محيط دبيرستان و ميان دانش آموزان منتقل مي نمود . او در دبيرستان به عنوان محور مبارزه شناخته مي شد. با علاقه وافر به پخش اعلاميه هاي امام (ع) مي پرداخت و فعالانه و درگيريهاي زمان انقلاب شركت داشت.
با پيروزي انقلاب اسلامي شهيد كاوه جزو اولين عناصر مؤمن و متعهدي بود كه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در شهر مقدس مشهد پيوست وپس از گذراندن يك دوره آموزش شش ماهه چريكي، به آموزش نظامي برادران سپاه و بسيج پرداخت. پس از آن براي حفاظت از بيت شريف امام در يك ماموريت شش ماهه به تهران عزيمت كرد و با شروع جنگ تحميلي، به همراه تعدادي از نيروهاي خراسان به جبهه هاي جنوب اعزام شد. مدتي بعد به علت نياز شديدي كه پادگان به مربي داشت، او را براي آماده سازي و آموزش به مشهد فراخواند.
به دنبال عمليات سرنوشت ساز نيروهاي سپاهي در محورهاي مختلف كردستان و همزمان با تشكيل تيپ ويژه شهدا شهيد كاوه به عنوان فرمانده عمليات اين تيپ انتخاب شد، پس از مدت كوتاهي از فعاليت او در اين مسئوليت ( كه با آزادسازي بسياري از مناطق همراه بود ) آوازه تيپ ويژه شهدا ، آنچنا نضد انقلاب را متحير ساخت كه به كلي روحيه خود را از دست داد و در مقابل هر يورش رزمندگان اسلام، فرار رابر قرار ترجيح مي داد و مي دانست كه مقاومت در مقابل اين يگان جز خسارت و نابودي ثمري نخواهد داشت.
آزادسازي سد بوكان و جاده 47 كيلومتري آن، جاده صائين دژ به تكاب ، با پاكسازي منطقه كيلر و أشتوزنگ، آزادسازي محور استراتژيك پيرانشهر به سردشت كه به عنوان مركزيت و نقطه ثقل ضد انقلاب بشمار مي آمد و منجر به انهدام مركز راديويي آنها و فتح ارتفاعات مهم مرزي منطه الواتان و آزادسازي زندان دوله تو و كشتن بيش از 750 نفر از ضد انقلاب گرديد، از جمله نبردهاي تهاجمي بود كه توسط شهيد كاوه به اجرا گذاشته شد.
او كه پس از شهادت سردارن رشيد اسلام ، شهيد ناصر كاظمي، شهيد محسن گنجي زاده و شهيد محمد بروجردي در خرداد 1362 رسما به فرماندهي تيپ منصوب شد. بنا به صلاحديد فرماندهي محترم سپاه در تاريخ 29/4/1362 تيپ ويژه شهدا ماموريت يافت تا در عمليات برون مرزي والفجر 2 كه در منطقه حاج عمران انجام مي گرفت شركت نمايد. در اين عمليات شهيد كاوه با هدايت قوي رزمندگان، اهداف از پيش تعيين شده تيپ از جمله ارتفاعات 2519 را با موفقيت به تصرف در آورد.
همزمان با عمليات والفجر 4 مأموريت پاكسازي محور سردشت از لوث وجود ضد انقلاب ( دمكراتها و منافقين ) به اين تيپ واگذار شد. رزمندگان غيور و سلحشور نيز ضمن تسلط به ارتفاعات مرزي كوه سير ، قوري ، تالشو روستاي اسلام آباد ، مركز راديويي منافقين و مقر دمكراتها را تصرف كردند.

نحوه شهادت
شهريور ماه 1365 ، روزي كه روح اين سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقيةالله الاعظم (عج) در عمليات كربلاي 2 بر بلنداي قله 2519 حاج عمران به پرواز در آمد ، دل صخره و كوه ، ياد و خاطره شجاعت او را در خود ثبت كرد. آن روز، كاوه مزد جهاد را كه شهادت بود ، دريافت كرد و به بارگاه عزالهي فراخوانده شد.
خصال و ويژگيهاي درخشنده او در تمام مدت خدمتش و در تصدي مسئوليتهاي مختلف درسي است بس بزرگ براي همه سربازان اسلام و پاسداران انقلاب اسلامي ، تا با به كارگيري آنها و آراسته شدن به آن سجاياي اخلاقي، نمونه هايي از لشكريان مخلص حضرت بقيةالله اللعظم (عج) باشند و خود را براي دفاع از حريم اسلام و ارزشهاي متعالي آن، همواره مهيا و آماده سازند.


جمعه 24 دی 1389  1:38 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد حجت الاسلام والمسلمين محلاتي

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

شهيد محلاتي در خانواده اي مذهبي و با تقوا به سال 1309 در شهرستان محلات ديده به عالم گشود . پدر و مادرش ارادت خاص به اهل بيت عصمت و طهارت (ع) داشتند و شهيد محلاتي را با احساسات ناب مذهبي پرورش دادند و اهتمامي تام به تربيت ديني آن مصروف داشتند .
شهيد محلاتي وقتي تحصيلات ابتدائي را به پايان ميرساند ، در محلات حجره اي ميگيرد و زندگي تازه اي را در سلك طلبگي شروع ميكند . پس از گذرانيدن دروس مقدماتي ، در سال 1324 براي ادامه تحصيل عازم شهر مقدس قم ميشود . آشنايي وي با مرحوم آيت الله العضمي محمد تقي خوانساري ـ كه در آن زمان از عراق به ايران تبعيد شده بود ـ تحولي در وي ايجاد ميكند و از او عنصر فعال سياسي پديد مي آورد .
ايشان دروس حوزوي را در محضر علماي بنام مي گذراند . درس خارج را حضرت ((آيت الله العضمي بروجردي )) و خدمت حضرت امام خميني(ره) تفسير و فلسفه را در محضر مرحوم (( علامه طباطبائي و دروس لمعه و مطول را نزد شهيد مهراب (( آيت الله صدوقي )) فرا مي گيرد .
شاكلهء شخصيت اخلاقي ، علمي و مبارزاتي شهيد ، در همان دوران پي ريزي مي شود آشنايي با مشرب عرفاني و بينش فقهي حضرت امام خميني(ره) و شركت در مبارزات (( آيت الله كاشاني)) و ((فدائيان اسلام )) از وي چهره اي پر تلاش ، پارسا و بردبار پديد مي آورد .

فعاليتهاي شهيد پيش از پيروزي انقلاب اسلامي
شهيد محلاتي در سال 1326 با تشكيلات فدائيان اسلام و آيت الله كاشاني(ره) آشنا مي شود و از همان سال ، مبارزه خود را عليه رژيم مستبد شاه آغاز مي كند . وي كه هفده سال بيشتر نداشت ، نسبت به دعوت فدائيان اسلام براي اعزام به (( فلسطين )) و مبارزه با رژيم غاصب بيت المقدس ، آمادگي و ثبت نام مي نمايد .
او در 22 سالگي ، از سوي آيت الله بروجردي ماموريت مي يابد تا به ((غائله حزب توده )) در قم رسيدگي كند كه بطور فعال و موثر ، از عهده اين مسئوليت خطير بر مي آيد . اين امر بيانگر توجه ويژه حضرت آيت الله بروجردي(ره) به ايشان است .
شهيد محلاتي در سال 1332 يعني در 23 سالگي به خاطر سخنراني محرك و آتشين خود عليه (( كنسرسيوم نفت )) و ((كودتاي 28 مرداد )) دستگير و به مشهد مقدس تبعيد مي شود .
ايشان در سال 1341 به عنوان رابط ميان علماي تهران و قم نسبت به تبادل پيامها اقدام مي كند . در همين سال ، با تنظيم اعلاميه اي ، امضاي 120 تن از علماي تهران را مي گيرد كه در نوع خود اقدامي بي سابقه تلقي مي شود . همچنين براي روشنگري ، به تشريح نظرات مراجع و علماي قم ، بويژه نظرات و افكار حضرت امام خميني (ره ) در ميان مردم مي پردازد .
پس از رحلت (( حضرت آيت الله العظمي حكيم (ره ) ))همراه جمعي از ((روحانيون مبارز تهران )) تلگرام تسليتي به محضرحضرت امام خميني (ره ) مخابره مي كند و مردم را به تقليد از ايشان فرا مي خواند كه اين امر ، توطئه رژيم شاه را در منحرف كردن اذهان عمومي از توجه به حضرت امام خميني (ره ) خنثي مي كند .
شهيد محلاتي در روشنگري مردم و مبارزه عليه رژيم ستمشاهي ، لحظه اي از پا نمي نشيند و به هر مناسبت ، با زبان و قلم اقدام مي كند .
ابتدا از سوي رژيم ، از سخنراني كردن و و خارج شدن از تهران ممنوع مي شود و سر انجام در سال 1351 دستگير و زنداني مي گردد ، اما اين سختيها نه تنها تزلزلي در اراده اش پديد نميآورد ، كه در صيقل دادن روح و سازندگي شخصيت او موثر مي افتد .
وي يكي از چهره هاي درخشان دوران مبارزات انقلابي بود كه براي پيشبرد اهداف انقلاب اسلامي ، تا جان مجاهده و مبارزه مي كند و در اين راه ، زخمها و زخم زبانها برمي دارد و تحمل مي كند .وي از دشواريهاي راه ، هراسي به دل راه نمي دهد و صبور و شكيبا در مسير مبارزه راه مي پويد .
شهيد محلاتي در زمرهء ارادتمندان دلسوخته حضرت امام خميني (ره ) بود و تا پايان عمر، بر اين ارادت پر افتخار مي ماند. ايشان از اعضاي فعال (( كميته استقبال از امام )) بود براي نخستين بار در آستانهء پيروزي انقلاب ، (( صداي انقلاب اسلامي )) از حلقوم وي ، از راديو بر سرتاسر جهان طنين افكند . وسعت و دامنه فعاليتهاي او چنان فراگير مي شود كه دوستانش از وي به عنوان (( موتور انقلاب )) نام مي برند .


فعاليتهاي شهيد پس از پيروزي اتقلاب اسلامي
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، شهيد محلاتي همچنان پر تلاش در خدمت انقلاب و حضرت امام (ره) مي ماندو در راه اندازي و شكل گيري (( جامعهء روحانيت مبارزه )) در تهران نقش اساسي ايفا مي كند ، كه به عنوان نخستين دبير اين جامعه انتخاب مي شود .
در سال 1358 از سوي حضرت امام خميني (ره) نمايندگي مي يابد تا ((كنگره عظيم حج ابراهيمي )) را هر چه با شكوهتر برگزار نمايد . ايشان در انتخابات (( اولين دوره مجلس شوراي اسلامي )) از سوي مردم (( محلات و دليجان )) به عنوان نمايندهء برگزيده و راهي مجلس مي شود . در مجلس نيز در تدوين و تصويب قوانين ، نقش و وظيفه تعيين كننده اي بر دوش مي گيرد .
به سال 1358 طي حكمي از سوي حضرت امام خميني (ره) به عنوان نمايندهء معظم له در (( سپاه پاسداران انقلاب اسلامي )) منصوب مي شود در طول اين مسئوليت پر بركت ، اقدامهاي مهم و اساسي را در سپاه انجام مي دهد : از جمله مي توان به تقويت تشكيلات (( نمايندگي ولي فقيه )) در بيش از هفتاد رده سپاه و هماهنگي و نظارت دقيق در تحقق منويات حضرت امام (ره) در سپاه پاسداران اشاره كرد .
شهيد محلاتي در مدت مسؤوليت و خدمات ارزنده اش در سپاه ، به خاطر ويژگيهاي اخلاقي ، ملجاء و ماءواي پاسداران در سختيها و مشكلات بود .

فعاليتهاي شهيد در دوران دفاع مقدس
شهيد بزرگوار در هر عرصه اي كه وارد مي شود ، از آن سر بلند بيرون مي آيد . ايشان در دفاع مقدس نيز خوش مي درخشد و خاطرهء جاويدي از آن لحظه ها از خود بر جاي مي گذارد .
همواره در شبهاي شروع عمليات ، در جبهه ها حضور مي يابد و مايهء قوت و اطمينان قلب فرماندهان و رزمندگان مي گردد . جنگ را در راس كارهايش قرار مي دهد و هر طرح و برنامه مربوط به جنگ را در اولويت امورش انجام مي دهد . بيشتر جلسات و نشستهاي خود را با مسئولان دفاتر نمايندگي ، در مناطق جنگي تشكيل مي دهد تا نيروهايش را با مسائل و مشكلات جنگ و جبهه آشنا كند . در يك كلام آن كه ، جنگ و جبهه و رزمندگان ، بزرگترين دل مشغولي شهيد محلاتي محسوب مي شود . ايشان جنگ را معيار و ملاك كارها ، برنامه ها و تصميم گيريهايش قرار مي دهد و هر برنامه و كاري كه در جهت تقويت و موفقيت جنگ باشد ، لازم الاجرا مي داند و هر طرح و اقدامي كه كه موجب تضعيف امر جنگ شود ، ممنوع اعلام مي كند .
شهيد محلاتي را بايد از بنيانگذاران (( ولايت )) در سپاه دانست : چرا كه ايشان با تلاش مؤثر و مستمر خود ، در تقويت مباني اعتقادي پاسداران ، نقش ارزنده اي ايفا مي كند و وحدت و انسجام را در پيكره سپاه، به عنوان شيرازه اي محكم قرار مي دهد ، سپاه را همواره از گرايشهاي سياسي مصون مي دارد .
شهيد محلاتي براي رسيدگي به مشكلات پاسداران ، رشد آموزشهاي عقيدتي آنان ، تلاش بي وقفه اي را انجام مي دهد . تا پاسي از شب ، در محل كار خود مي ماند و به رتق و فتق امور مي پردازد و فرصتهاي زيادي را با مشورت با (( فرماندهء كل سپاه)) و ديگر فرماندهان سپري مي كند .

چگونگي شهادت
سر انجام ، آن قلب تپنده براي انقلاب ، اسلام ، امام و مردم ، در يك حادثهء غمبار ايستاد ، روز ميعاد اين عاشق وارسته از غير و وابسته به حق فرا رسيد و زمستان هجرانش به بهار وصل انجاميد .
روز اول اسفند ماه 1364 ، هنگامي كه شهيد محلاتي با جمعي از نمايندگان مجلس و مسئولان قضايي كشور ، با هواپيما عازم جبهه بودند ، مورد هدف چند فروند جنگنده رژيم بعثي عراق قرار گرفت و سقوط كرد كه همهء سرنشينان آن، از جمله شهيد محلاتي ، به درجهء رفيع شهادت نائل آمدند .
 

 
 


جمعه 24 دی 1389  1:39 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد علي اصغر آقا زماني

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

علي اصغر آقا زماني در سال 1331 در قصبه نراق از توابع محلات در يك خانواده مسلمان و مستضعف كشاورز متولد شد . دوران كودكي را تا كلاس سوم دبستان در نراق گذراند و سپس به همراه خانوادهاش عازم تهران شـــــد و در تهران به ادامه تحصيل پرداخت . دوران دبيرستان را در دبيرستانهاي محمد رضا شاه سابقو دكتر محمود شيمـــــي گذراند و در سال 1349 موفق به اخذ ديپلم شد .


وي از ابتداي ورود به دبيرستان به مطالعه كتب مذهبي پرداخت واز همان آغاز نشان داد كه آينده درخشــــان در انتظار اوست . در دبيرستان همواره جزو بهترين شاگردان بود و هميشه اخلاق و رفتار وي باعث تحسين مسئـــولان دبيرستان ميشد.
در اواخر دوران دبيرستان با شناختي كه از اسلام پيدا كرده بود ‚ بطور جدي وارد جريانات سياسي –مذهبي شد و با همكاري چند تن از دوستان به تشكيل هئيتهاي مذهبي پرداخت و به اين ترتيب مبارزه خود را آغاز كرد .

 پـــس از تشكيل هيئتهاي مذهبي و ارشاد كودكان و نوجوانان در مناطق مختلف ‚ خود نيز در كلاسهاي حسينيه بني فاطمـه شركت كرد . در سال 49 پس از اخذ ديپلم وارد دانشكده حسابداري شركت نفت شد و به ادامه تحصيل پرداخـــت و تحصيلاتش را تا درجه فوق ليسانسپيش برد . او از همان كودكي وارد كار شد و در كنار تحصيل نيز كار ميكرد . او هميشه سعي ميكرد كه خط اسلام راستين را در كنار روحانيت مسئول و متعهد دنبال نمايد و هر چند از جانــب گروهها براي همكاري با آنها به او پيشنهاد مي شد ‚ او با تمسك به مكتب راستين اسلام هرگز جذب اين گروهـــها نشد و از همان ابتدا خط امام امت را مي پيمود . از هنگامي كه حسينيه ارشاد آغاز به فعاليت كرد ‚ به خيــــــــل شاگردان دكتر شريعتي پيوست و تا هنگامي كه حسينيه ارشاد بوسيله مزدوران امريكا تعطيل شد ‚وي همكــــاري خود را ادامه داد .


پس از آن در مسجد جاويد و قبا همراه شهيد دكتر مفتح و تني چند از دوستانش به مبارزات خود ادامه داد و بـــه تشكيل كلاسهاي عقيدتي اين مسجد و كمك نمود و به تبع كلاسها بود كه با شهيد مظلوم آيت الله بهشتي ايــــن منبع عظيم علم و تقوي آشنا شد و از اين پس كار او و دوستانش شكل تازه اي يافت و با كوشش وي كلاسهـــــاي شناخت شهيد مظلوم دكتر بهشتي در منزل ايشان دائر شد و سپ1س در كنار آن شهيد به مبارزات خود ادامه داد و با شروع اوج گيري انقلاب اسلامي ‚ وي در كميته برگزاري راهپيمائيهاي ميليوني تهران و در كميته مركزي انقـلاب اسلامي ‚ نقش فعال و دلسوزانه اي را ايفا كرد .
پس از اعلام موجوديت حزب جمهوري اسلامي ايران ‚ با گروهي از ديگر دوستانش به حزب پيوست و به سرپرستـي واحد دانشجوئي منصوب شد .


وي به هنگام تشكيل جهاد سازندگي بعنوان نماينده حزب در جهاد به همكاري پرداخت و سپس با تشكيل نهضــت سواد آموزي به اين نهاد انقلابي رفت و توانست با نقش فعال خود اين ارگان انقلابي را ياري دهد . سپس با تشكيــل مجلس شوراي اسلامي و انتخاب حجةالاسلام هاشمي رفسنجاني به رياست مجلس ‚وي بعنوان مسئول دفتر ايشــان منصوب شد و همواره در طول مدت بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ارتباط خود را با حزب شهيد پرور جمهــــــوري اسلامي ادامه داد و آخر الامر به همراه 72 تن از بهترين ياران امام و در رأس آنها شهيد مظلوم اية الله دكتر بهشتـي در فاجعه هفتم تيرماه 60 در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي به لقاء الله پيوست .
 

 
 


جمعه 24 دی 1389  1:39 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد سيد محمد موسوي فر

تاريخ

 :

 1389/04/15

<>

سيد محمد بسال 1337 در روستاي تقي آباد نيشابور در دامان مادري پاك و خانواده اي مذهبي چشم به جهــــان گشود . پدر او حجة الاسلام حاج سيد مرتضي موسوي فر با اخلاق نيكو و ايمان و تقوايي كه داشت به تربيت فرزنــد رشيدش سيد محمد همت گماشت .
سيد محمد در 13 سالگي تحصيلات ابتدايي را بپايان برد و به تقاضاي پدرش و خواست قلبي خود تحصيــــلات در حوزه علميه را شروع كرد او ميخواست با فرهنگ غني اسلام آشنا شود و بدين جهت تحصيل علوم قديمه را انتـخاب كرد . هنوز 5 سال نگذشته بود مه در اوان جواني پدر عزيزش را از دست داد و احساس يتيمي قلبش را شكســـت و روحش درهم فشرد .
اما از جهتي ديگر همين احساس يتيمي او را ساخت و مشكلات زندگي را كه در آينده برايش پيش ميامـــــــد در ديدگانش كوچك جلوه داد .
او فقط خدا را داشت و اتكايش به خدا بيشتر شد . بهر حال زندگي او اينگونه ميگذشت و همراه با دوستان طلبه اش محقرانه امرار معاش ميكرد . مجالست با دانشمندان و بزرگان دين ‚ انديشه اش را بارور ساخت و فرهنگ انقلابــــي شيعه را در جلسات درس استاداني چون شيخ ابوالقاسم خزعلي ( فقيه شوراي نگهبان ) و استاد حسين نوري و … با تمام وجود لمس كرد . با شروع انقلاب توانست خواسته قلبي خود را به مرحله عمل در آورد سالها درس انـــقلاب و حفظ حرمت رهبر را از سخنان استادانش ( بصراحت يا كنايه ) فرا گرفته بود و شروع نهضت براي او بهترين موقعيت بود كه استعداد هاي درونيش را عملي كند ‚ به همين دليل بهمراه ديگر طلبه ها در اولين تظاهرات شركت نمــود و براي روشنگري توده هاي مردم به شهرها و روستاها مهاجرت كرد . بعد از پيروزي انقلاب او سنگر درس را رهــــــا نكردهو همراه با شركت در جريانات اجتماعي و سياسي فراگيري فقه اسلامي را بعنوان اصلي ترين وظيفه خويـــش ادامه داد . ازدواج او در سن 20 سالگي بود . ازدواجي كه بي نهايت ساده و وجهه اسلامي داشت ‚ همسر وي بســان خودش مسلمان ومعتقد به خط امام بود و در كارها ي اجتماعيش مشاور وي بشمار ميامد . سيد محمدموسوي فــر بعد از انقلاب به فعاليتهاي اجتماعيش ادامه دادو حزب جمهوري اسلامي را موافق ايده هايش يافت و اشبــــــــاع فعاليتهاي سياسيش را در اين تشكيلات ديد. بدين جهت عضو حزب شد و بواسطه شور و شوق و ابتكار و خلاقيت و علاقه اي كه نشان داد به مدارج بالاتري ارتقا يافت تا اينكه در اين اواخر از ياران نزديك شهيد بهشتي گرديد .
بعد از اتمام درس به جهت كارهاي زيادي كه در حزب به وي واگذار شده بود تصميم گرفت كه سه ماه تابستــــان امسال را بهمراه همسر و فرزندش در تهران باشد بتهران رفت تا شهيد شد آنچه كه انتظارش ميرفت . دست پليـــد ضد انقلاب از آستين بدر امد موسوي فر و بهشتي و موسوي و ياران در خون غلطيدند و به ديدار خداوندي شتافتند .
 

 
 


جمعه 24 دی 1389  1:39 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها