عنوان : شهيد حبيب الله مهديزاد طالعي
تاريخ
:
1389/04/15
<>
شهيد راه حق حبيب در سال 1330 در يك خانواده متوسط مذهبي در شهر تبريز ديده به جهان گشود .
از اوان كودكي يك فرد مذهبي بود و نمازش را مرتب ميخواند و هميشه در كنار دايي بسيار با ايمان و معتقــدش از خمس و زكات صحبت ميكرد و بسيار فعال بود و پر جنب و جوش بود . دوران ابتدايي خود را در مدرسه ايرانـشهر و دوره دبيرستان را در دبيرستانهاي ثقة الاسلام و فردوسي تبريز با پشتكار و فعاليت تمام بپايان رسانيد .
در سال 1350 در كنكور دانشكده مديريت و اقتصاد كرج شركت كرد وموفق شد و در كنار برادر بزرگترش كه او هم تازه دانشگاهش تمام شده بود زندگي ميكرد . در طول تحصيلات دانشگاهي از هيچگونه كمك مالي خانواده بهــــره مند نبود و شبها همچون معلمي در كلاسهاي خصوصي به شاگردانش رياضيات تدريس مينمود و روز همچــــــون محصلي پر تلاش تحصيل ميكرد و با پول اندكي كه جمع مينمود ميتوانست كتابهاي دانشگاهيش را بخرد “ تا اينكه پس از جهار سال موفق به اخذ ليسانس شد. سپس بخدمت نظام رفت با رفتن به ارتش از خفقان و دزديهاي رژيــم شاه بيشتر رنج ميبرد . اواخر خدمتش مصادف با جنبش و حركت اسلامي و انقلاب ملت ايران و فاجعه 17 شهريــور بود . بعد از فاجعه 17 شهريور تنفر او نسبت به خاندان ننگين پهلوي خيلي زياد شد وكم كم با دوستانش شروع بــه فعاليت كرد وقتي به ارتش ميرفت كلاهش را در مياورد و روي لباس اونيفرم كت ميپوشيد تا مردم تظاهر كننــــده بدانند كه او با انهاست و يكبار دژبان مركز او را گرفت كه قبل از شناسايي به خوبي در رفته بود .
در اذر ماه كـــــه خدمتش بپايان رسيد بنا به دستور امام ترويج اسلام و فعاليت مذهبي را وظيفه شرعي دانسته و بطور مخفي اغــــاز كرد . بطوريكه با چنا تن از اشنايان به كنك هم براي اعتصابيون شركت نفت آبادان مقدار زيادي پول جمــــع اوري كردند و رساندند . در اوايل فعاليت اين شهيد بصورت يك برنامه مستقل نبود بلكه بيشتر معلومات ديني خود را بـــا مطالعه كتابهاي دكتر شريعتي و استاد مطهري بدست اورده بود . در اوج پيروزي انقلاب اسلامي در تسخير پادگانهـا كمك زيادي كرد . هميشه با عشق و علاقه خاص درجلسات و كنفرانسهاي مذهبي شركت مينمود و نتايج انهــــا را در دفترچه هي مخصوص مينوشت و خيلي دقيق و مرتب بود .
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي تصميم داشت وفتــي خدمتش بپايان رسيد براي ادامه تحصيل بخارج برود ولي بعد از بثمر رسيدن انقلاب از اينفكر منصرف شد و ميگفت در چنين موقعيتي خارج شدن كشور لايق يك فرد مسلمان نيست . بعد از 22 بهمن و پروزي انقلاب مدتــــــي در كميته جمشيد اباد فعاليت ميكرد و سپس به جهاد سازندگي رفت و از طرف جهاد با همفكران به روستاهــــاي آذر بايجان شرقي بعلت شناخت بيشتر مسافرت ميكرد و با سخنراني و ارشاد روستائيان به احياء انقلاب كمك نمود . در خاتمه فعاليت خود را در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي قسمت تبليغات اسلامي اغاز كرد و مسئول امــــــور استانها شد . هميشه در حال سفر بود و چند بار با شهيد دكتر بهشتي همسفر شده بود و بايشان علاقه خاصي داشت و هميشه از صداقت و جذبه دكتر تعريف ميكرد .
در اوايل آذر ماه 59 مصمم شد كه به جبهه برود ولي از طـــــرف مسئولين باو گفته شد وجود شما در تهران و حزب بهمان اندازه مؤثر است كه ميتواند در جبهه باشد ضمن كـــار و فعاليت به مطالعه عميق و اسلام شناسي ادامه ميداد بكلاس عربي ميرفت و شبها با پدرش قرآن ميخواند و معنـــي ميكرد . حبيب بعلت گرفتاريها هنوز ازدواج نكرده بود ولي تصميم داشت عيد فطر ازدواج كند هميشه در سر نماز و قنوتهايش ميگفت خدايا شهادت را برمن سهل كن و اينطور كه دوستانش ميگويند صبح هفتم تير او بسيار شاد بوده و بالاخره در همان شب در كربلاي تهران با بهشتي و يارانش به لقاء الله پيوست .
درود به روان پاك همه شهداي اسلام نابود باد ريشه منافقين