0

زندگی نامه شهدای شاخص

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد سيد موسي نامجو


 شهيدي پرتلاش و اسوة ايمان و اهليت
سخن از افسري بلند قدر وشهيدي پرتلاش و نستوه و آزاده اي است كه اسوه و نمونة ايمان و اهليت همه دانشجويان غيور دانشكده افسري ميهن اسلامي ماست واستاد و مدرس آنان ، سخن از شهيد‹‹ نامجو›› است . هموكه در دل سالهاي تار و خفقان آور اولين عضو نظامي سازماني ضد رژيم بود . و پس از پيروزي انقلاب اسلامي را پي ريزي كرد .


باري :
سرتيپ شهيد نامجو در سال 1317 در بندر انزلي بدنيا آمد و پس از طي دوران تحصيلات ابتدائي و متوسطه به دانشكده افسري راه يافت ، و پس از گذراندن دورة آن دانشكده وارد دانشكدة نقشه برداري شد و با درجة مهندسي در همان رشته فارغ التحصيل گرديد . شهيد نامجو در زمان پيروزي انقلاب اسلامي عضو هيأت علمي دانشكده افسري بود و سپس به سمت فرماندهي آن دانشكده منصوب شد . پس از شهادت دكتر مصطفي چمران ، شهيد نامجو از سوي امام خميني رهبركبير انقلاب اسلامي به عنوان نمايندة ايشان در شوراي عالي دفاع انتخاب شد . و در كابينه بقدري مخلصانه و صادقانه و متواضع كار مي كرد كه حدي برايش نمي توان در نظر گرفت او هنگاميكه در ستاد مشترك بود و زمانيكه فرمانده دانشكده افسري شد و بعد ازآن بعنوان وزير دفاع انتخاب گرديد در تمام آن مسئوليت ها هيچگونه تغييري منفي در روحيه اش پيدا نشد و هميشه همان ‹‹ نامجو ›› مخلص بود .


شهيد نامجو هنگامي كه وزارت دفاع را پذيرفت تصميم گرفت تا آنجا كه ممكن است در اين وزارتخانه تغييرات اساسي بوجود بياورد و در رفع نارسائيهاي آن بكوشد .
وي آنچنان مورد محبت دانشجويان دانشكده افسري بود كه يكايك دانشجويان در شهادت و از دست دادن وي كه استادي توانا ، مؤمن و مدير بود، اشك ريختند .
شهيد نامجو سعي مي كرد كه دانشكده افسري را با ‹‹ فيضيه ›› مرتبط سازد و در اين راه سخت در تلاش بود .


با وجود مراتباتي كه ارتش شاهنشاهي از كليه نظاميان بعمل مي آورد و آنها را از تماس با متفكران مذهبي دور نگه ميداشت ولي سرتيپ نامجو بطور مخفيانه در اين جلسات شركت داشت و به همين جهت طرح يك سازمان نظامي سياسي را در سالهاي 46 ـ 45 با شهيد منتظري و شهيد آيت و شهيد عباسپور و ديگران پي ريزي كردند كه مرامنامة آن در 14 اصل تدوين شد و پس از آن كار عضوگيري براي اين سازمان آغاز گرديد . اولين عضو نظامي اين سازمان شهيد نامجو بود كه به كار شناسائي افراد مؤمن و متعهد و جذب آن به سازمان مبادرت كرد كه يكي از اين افراد سرهنگ شهيد كلاهدوز بود كه بعداً قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد .

وي يكي از افرادي بود كه توسط شهيد نامجو در دوران خفقان رژيم طاغوت به آن سازمان مخفي اسلامي معرفي گرديد . اين سازمان به خاطر موقعيتي كه داشت مرامنامه اش به روي كاغذ هم آورده نشد و اعضاي آن متن مرامنامه را فقط حفظ كردند.
اميد آنكه همراه با همة شاگردان و همكاران و رزمندگان پر تلاش ما راه او و ساير شهدا را تا آخرين توان و لحظه ادامه دهيم . انشاءالله
• پس از پيروزي انقلاب اسلامي اولين طرح بازسازي ارتش جمهوري اسلامي را شهيد نامجو پي ريزي كرد .
• پس از شهادت دكتر مصطفي چمران ، شهيد نامجو از سوي امام خميني به عنوان نمايندة ايشان در شورايعالي دفاع انتخاب شد .
• شهيد نامجو سعي مي كرد كه دانشكدة افسري را با ‹‹ فيضيه ›› مرتبط سازد و در اين راه سخت در تلاش بود .

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:52 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : فرمانده شهيد سيد مصطفي واجدي


 سيد مصطفي دوازدهمين و آخرين فرزند خانواده و هفتمين پسر اين خانواده پر بركت .

مصطفي از 14 سالكي وارد بسيج شد و از 17 سالگي پا به سنگر جبهه هاي جنوب و غرب كشور گذاشت . سيد تمام هستي و زندگيش را وقف جنگ كرد . آنقدر در جبهه ماند كه دوستانش به او پير جبهه مي گفتند . مقداري از حقوقش را به حساب جنگ مي ريخت و بعد از شهادت معلوم شد كه سر پرستي چند خانواده بي بضاعت را نيز بر عهده داشته است .

او معتقد بود : « جبهه به ما نيازي ندارد اين ما هستيم كه به جبهه نياز داريم » . بر مبناي اين اعتقاد تكامل خود را در جبهه مي ديد .مسير مسؤوليت هاي سيد مصطفي از تك تير اندازي در لشكر 14 امام حسين شروع شد .

شهيد واجدي به سرعت در جبهه رشد كرد و وارد واحد اطلاعات عمليات شد و به عنوان سر تيم شناسايي تا اعماق مواضع دشمن نفوذ مي كرد . پس از آن به سمت معاون واحد و بعد مسؤول واحد اطلاعات عمليات تيپ 44 قمر بني هاشم منصوب شد و با جان و تمام وجود خدمت كرد.

عملياتهايي كه سيد مصطفي واجدي در آنها شركت داشت عبارت است از : طريق القدس ، فتح المبين ، بيت المقدس ، رمضان ، والفجر يك و چهار ، خيبر ، بدر و عمليات هاي محدود و كوچك ديگر .

در عمليات والفجر هشت اين عارف شب و شير روز پس از آنكه بارها و بارها مجروح شده ، از اينكه به فيض  شهادت نائل نيامده ناراحت بود در تاريخ 27/11/64 در بهترين حالات يعني در حال نماز بر اثر اصابت تركش به تمامي بدنش رستگار شد و نزد جدش رسول الله شتافت .در اين عمليات او فرمانده گردان بود .

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:52 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد دكتر مصطفي چمران

 

  تولد:

دكتر مصطفي چمران در سال 1311 در تهران، خيابان پانزده خرداد، متولد شد.

 

تحصيلات:

وي تحصيلات خود را در مدرسه انتصاريه، نزديك پامنار، آغاز كرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشكده فني دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد و در سال 1336 در رشته الكترومكانيك فارغ‌التحصيل شد و يك سال به تدريس در دانشكده‌ فني پرداخت.

وي در همه دوران تحصيل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصيلي شاگردان ممتاز به آمريكا اعزام شد و پس از تحقيقات علمي در جمع معروفترين دانشمندان جهان در كاليفرنيا و معتبرترين دانشگاه آمريكا-بركلي با ممتازترين درجه علمي موفق به اخذ دكتراي الكترونيك و فيزيك پلاسما گرديد.

 

فعاليتهاي اجتماعي:

از 15 سالگي در درس تفسير قرآن مرحوم آيت‌الله طالقاني، در مسجد هدايت، و درس فلسفه و منطق استاد شهيد مرتضي مطهري و بعضي از اساتيد ديگر شركت مي‌كرد و از اولين اعضاء انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سياسي دوران  دكتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملي شدن صنعت نفت شركت داشت و از عناصر پر تلاش در پاسداري از نهضت ملي ايران در كشمكشهاي مرگ و حيات اين دوره بود. بعد از كودتاي ننگين 28 مرداد و سقوط حكومت دكتر مصدق، به نهضت مقاومت ملي ايران پيوست و سخت‌ترين مبارزه‌ها و مسئوليتهاي او عليه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ايران، بدون خستگي و با همه قدرت خود، عليه نظام طاغوتي شاه جنگيد و خطرناكترين مأموريتها را در سخت‌ترين شرايط با پيروزي به انجام رسانيد.

 

در آمريكا، با همكاري بعضي از دوستانش، براي اولين بار انجمن‌اسلامي دانشجويان آمريكا را پايه‌ريزي كرد و از مؤسسين انجمن دانشجويان ايراني در كاليفرنيا و از فعالين انجمن دانشجويان ايراني در آمريكا بشمار مي‌رفت كه به دليل اين فعاليتها، بورس تحصيلي شاگرد ممتازي وي از سوي رژيم شاه قطع مي‌شود. پس از قيام خونين 15 خرداد 1342 و سركوب ظاهري مبارزات مردم مسلمان ايران دست به اقدامي جسورانه و سرنوشت‌ساز مي‌زند و همه پلها را پشت سر خود خراب مي‌كند و به همراه بعضي از دوستان مومن و همفكر، رهسپار مصر مي‌شود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر، سخت‌ترين دوره‌هاي چريكي و جنگهاي پارتيزاني را مي‌آموزد و به عنوان بهترين شاگرد اين دوره شناخته مي‌شود و فوراً مسئوليت تعليم چريكي مبارزان ايراني به عهده او گذارده مي‌شود.

 

در لبنان:

بعد از وفات عبدالناصر، ايجاد پايكاه چريكي مستقل، براي تعليم مبارزان ايراني، ضرورت پيدا مي‌كند و لذا دكتر چمران رهسپار لبنان مي‌شود تا چنين پايگاهي را تأسيس كند.

او به كمك امام موسي‌صدر، رهبر شيعيان لبنان، حركت محرومين و سپس جناح نظامي آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مباني اسلامي پي‌ريزي نموده كه در ميان توطئه‌ها و دشمني‌هاي چپ و راست، با تكيه بر ايمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستين انقلابي را پياده مي‌كند و علي‌گونه در معركه‌هاي مرگ و حيات به آغوش گرداب خطر فرو مي‌رود و در طوفانهاي سهمناك سرنوشت، حسين‌وار به استقبال شهادت مي‌تازد و پرچم خونين تشيع را در برابر جبارترين ستمگران روزگار، صهيونيزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستيگرايان «فالانژ» به اهتزار درمي‌آورد و از قلب بيروت سوخته و خراب تا قله‌هاي بلند كوههاي جبل عامل و در مرزهاي فلسطين اشغال شده از خود قهرمانيها به يادگار گذاشته؛ در قلب محرومين و مستضعفين شيعه جاي گرفته و شرح اين مبارزات افتخارآميز با قلمي سرخ و به شهادت خون پاك شهداي لبنان، بر كف خيابانهاي داغ و بر دامنه كوههاي مرزي اسرائيل براي ابد ثبت گرديده است.

 

پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران:

دكتر چمران با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران، بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز مي‌گردد. همه تجربيات انقلابي و علمي خود را در خدمت انقلاب مي‌گذارد؛ خاموش و آرام ولي فعالانه و قاطعانه به سازندگي مي‌پردازد و همه تلاش خود را صرف تربيت اولين گروههاي پاسداران انقلاب در سعدآباد مي‌كند. سپس در شغل معاونت نخست‌وزير در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر مي‌اندازد تا سريعتر و قاطعانه‌تر مسأله كردستان را فيصله دهد تا اينكه بالاخره در قضيه فراموش ناشدني پاوه قدرت ايمان و اراده‌‌ آهنين و شجاعت و فداكاري او بر همگان ثابت مي‌گردد.

 

در كردستان:

در آن شب مخوف پاوه، همه اميدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دل‌شكسته در ميان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اكثريت پاسداران قتل عام شده بودند و همه شهر و تمام پستي و بلنديها به دست دشمن افتاده بود و موج نيروهاي خونخوار دشمن لحظه به لحظه نزديكتر مي‌شد. باران گلوله مي‌باريد و مي‌رفت تا آخرين نقطه مقاومت نيز در خون پاسداران غرق گردد. ولي دكتر چمران با شهامت و شجاعت و ايثارگري فراوان توانست اين شب هولناك را با پيروزي به صبح اميد متصل كند و جان پاسداران باقيمانده را نجات دهد و شهر مصيبت‌زده را از سقوط حتمي برهاند.

آنگاه فرمان انقلابي امام خميني (ره) صادر شد.فرماندهي‌كل قوا به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهي منطقه نيز به عهده دكتر چمران واگذار شد .

رزمندگان از جان گذشته انقلاب اعم از سرباز و پاسدار به حركت درآمدند و همه تجارت انقلابي ايمان فداكاري شجاعت قدرت رهبري و برنامه ريزي دكتر چمران در اختيار نيروهاي انقلاب قرار گرفت  و عاليترين مظاهر انقلابي و شكوهمندترين قهرمانيها به وقوع پيوست و در عرض 15 روز همه شهرها و راهها و مواضع استراتژيك كردستان به تصرف نيروههاي انقلاب اسلامي درآمد و كردستان از خطر حتمي نجات يافت و مردم مسلمان كرد با شادي و شعف به استقبال اين پيروزي رفتند .

 

وزارت دفاع:

دكتر چمران بعد از اين پيروزي بي‌‌نظير و بازگشت به تهران از طرف رهبر عاليقدر انقلاب امام خميني(ره) به وزارت دفاع منصوب گرديد .

در پست جديد براي تغيير و تحول ارتش از يك نظام طاغوتي به يك سلسله برنامه‌هاي وسيع بنيادي دست زد كه پاكسازي ارتش و پياده كردن برنامه‌هاي اصلاحي از اين قبيل است تا به ياري خدا و پشتيباني ملت ارتشي به وجود آيد كه پاسدار انقلاب و امنيت و استقلال كشور باشد و رسالت مقدس اسلامي ما را به سر منزل مقصود برساند .

مجلس :

دكتر مصطفي چمران در اولين دور انتخابات مجلس شوراي اسلامي از سوي مردم تهران به نمايندگي انتخابات شد و تصميم داشت در تدوين قوانين و نظام جديد انقلابي بخصوص در ارتش حداكثر سعي و تلاش خود را بكند تا ساختار گذشته ارتش به نظامي انقلابي و شايسته ارتش اسلامي تبديل شود .در يكي از نيايشهاي خود بعد از انتخاب نمايندگي مردم در مجلس شوراي اسلامي اينسان خدا را شكر مي‌گويد. ((خدايا مردم آنقدر به من محبت كرده‌اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار كرده‌‌‌اند كه به راستي خجلم و آنقدر خود را كوچك مي‌بينم كه نمي‌توانم از عهده آن به درآيم. خدايا تو به من فرصت ده توانايي ده تا بتوانم از عهده بر‌آيم و شايسته اين همه مهر و محبت باشم.))

وي سپس به نمايندگي رهبر كبير انقلاب اسلامي در شوراي عالي دفاع منصوب شد و مأموريت يافت تا به طور مرتب گزارش كار ارتش را ارائه كند.

 

در خوزستان:

پس از شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران، دوران حماسه‌ساز و پر‌تلاش ديگري را آغاز مي‌كند كه نمونه كامل ايثار، شجاعت و در عين فروتني و كار مداوم بدون سروصدا و فقط براي خدا مي‌باشد.

دكتر چمران بعد از حماه ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهاي ايران و يورش سريع آنها به شهرها و روستاها و مردم بي دفاع نتوانست آرام بگيرد و به خدمت امام امت رسيد و با اجازه ايشان به همراه آيت‌الله خامنه‌اي نماينده ديگر امام در سوراي عالي دفاع و نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي به اهواز رفت. از آنجايي كه او هميشه خود را در گرداب خطر مي افكند وهراسياز مرگ نداشت از همان بدو ورود دست به كار شد و در آن شب اولين حمله چريكي را عليه تانكهاي دشمن كه تا چند كيلومتري شهر در حال سقوط اهواز پيشروي كرده بودند آغاز كرد.

 

تشكيل ستاد جنگهاي نامنظم:

گروهي از رزمندگان داوطلب به گرد او جمع شدندو او با تربيت و سازماندهي آنان ستاد جنگهاي نامنظم را در اهواز تشكيل داد. اين گروه كم كم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زيادي انجام داد. تنها كساني كه از نزديك شاهد ماجراهاي تلخ وشيرين پيروزيها و شكستها شهامتها و شهادتها و ايثارگريهاي آنان بودند به گوشه‌اي از اين خدمات كه دكتر چمران شخصاً مايل به تبليغ و بازگويي انها نبود آگاهي دارند.

ايجاد واحد مهندسي فعال براي ستاد جنگهاي نامنظم يكي از اين برنامه‌ها بود كه به كمك آن، جاده‌هاي نظامي به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپهاي آب در كنار رود كارون و احداث يك كانال به طول حدود بيست كيلومتر و عرض يك‌صدمتر در مدتي حدود يك ماه، آب كارون را به طرف تانك‌هاي دشمن روانه ساخت،‌ به طوري كه آنها مجبور شدند چند كيلومتر عقب‌نشيني كنند و سدي عظيم مقابل خود بسازند و با اين عمل فكر تسخير اهواز را براي هميشه از سر به دور دارند.

يكي از كارهاي مهم و اساسي او از همان روزهاي اول، ايجاد هماهنگي بين ارتش، سپاه و نيروهاي داوطلب مردمي بود كه در منطقه حضور داشتند. 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:52 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد دكتر غلامعباس رنجبر


 محل شهادت ‚: مريوان تاريخ 1361

شهيد بزرگوار دكتر غلامعباس رنجبر دارنده مدرك دكتراي علوم كشاورزي و ژنتيك از دانشگاه ايالات اوكلاهاما آمريكا در سال1326 در خانواده اي صميمي و با صفا در شهر داراب چشم به جهان گشود يازده ساله بود كه پدر خود را از دست داد او از با استعداد ترين نوابغ زمان خود بود به طوري كه پس از مدرك ديپلم با معدل 19 در كنكور شركت كرد و در يازده رشته مختلف قبول شدكه از ميان آنها رشته كشاورزي را انتخاب كرد و مهندسي كشاورزي را با بالاترين امتياز بعنوان دانشجوي رتبه اول از آن دانشگاه كسب كرد اينك جهت آشنايي بيشتر با خصوصيات شهيد دكتر رنجبر خدمت دكتر عنايت الله زارع نژاد رسيدم تا ايشان خاطرات دوران تحصيلي شهيد دكتر را برايمان باز گو كند با تشكر از ايشان .

 

با سلام و تعظيم و تكريم به روح شهيد غلامعباس رنجبر عزيزي كه تا آخرين لحظات زندگي صميمي ترين دوست من در دوران تحصيل و بعد از تحصيل بود پس از فارغ التحصيلي از دانشكده كشاورزي كرج و احراز مقام اول سعي داشت در ايران بماند و با همان مطالبي كه برداشت كرده بود به مردم محروم اين مملكت خدمت نمائد اما با اصرار زياد بنده كه يكي از دوستان نزديكشان بودم تصميم گرفت براي ادامه تحصيل به خارج از كشور برودتا با تكميل اطلاعات خود بتواند خدمت بيشتر و بزرگتري به وطن و اسلام كند كه حقيقتاً تمام سلولهاي بدنش عاشق دين و مذهب بود به مردم فقير اين مرز و بوم م بنمايد در آن زمان بار سفر به كشور ايالات آمريكا را بست هر چند علاقه اي به آن كشور نداشت و چندين بار براي ادامه تحصيل به كشورهاي ديگري بفرستد كه متاسفانه موفق شوي با بورسي كه دولت آن زمان به دانشجويان ممتاز مي دادند به ايالات اوكالهو ما در شهر استبرواني كه يكي از ايالات آمريكا مي باشد رفتند اين ايالات يكي از بهترين داشگاههاي دنيا در رشته كشاورزي و آمار كشاورزي داشت.

 ايشان در تمام مدتي كه در آمريكا بودند دو كار انجام مي دادند يكي تحصيل در رشته مورد علاقه خود كه همان كشاورزي و آمار كشاورزي بود و ديگري تبليغ بر عليه نظام حكومتي آمريكا و بالعكس تبليغ شديد به نفع اسلام انقلابي به طوري كه چندين بار از طرف سازمان جاسوسي آمريكا مورد تهديد و اخراج از كشور آمريكا گرديده بود اما او كسي نبود كه به اين بادها بلرزد و اين همه تهديدها در وي تا بگذارد در تمام دوراني كه در آمريكا بود در هر كلاسي و در هر درسي شاگرد اول بود هيچ وقت نمره كمتر از حد را در اين رشته نگرفت ، استادش بارها گفته بود و در مسافرتي كه اين جانب به آمريكا داشتم و تلفني با ايشان كه بازنشسته شده بودند تماس گرفتم گفتند كه در دوران سي ساله استادي من فردي و دانشجوئي با اين استعداد و پشتكار و اعتقاد و ايمان به راه انقلابي خود نديده بودم به او پيشنهاد كرده بودم كه پس از باز نشستگي من تنها كسي كه مي تواند جانشين من باشد تو هستي و از او بارها تقاضا نمودم كه بلافاصله پس از پايان بازنشستگي من كرسي اسنادي آن رشته را تصاحب كند . نامبرده فرمودند من يك ذره از خاك وطنم را با تمام كشور آمريكا كه دارد عوض نمي نمائم . اجازه دهيد من به كشور خود برگردم و در بين همان مردمي كه اين امكانات برايم فراهم نمودند و حق بزرگي به گردن من دارند زندگي كنم .

كه رنج آنها رنج من وراحتي آنا راحتي من است ضمناً استاد آمريكايي وي كه با مرحوم دكتر رنجبر در آمريكا همكاري داشتند گفتند ما به افتخار اين دانشجوي نمونه دوران استادي من آزمايشگاهي براي مطالعه پنبه و آمار آن در همان دانشگاه به نام دكتر رنجبر افتتاح نموديم تا اينكه خاطره او در ذهن دانشجويان آمريكايي و خارجي براي ابد بماند خبر شهادت دكتر توسط يكي از بستگان من كه در آمريكا بودند به صورت تلفني به استاد دكتر خبر داده شد . دكتر رنجبر پس از بازگشت از آمريكا در سال 58 به عنوان استاد در دانشگاه زنجان مشغول به تدريس شد . سر انجام در سال 61 به عنوان بسيجي از طرف جهاد دانشگاهي زنجان راهي منطقه كردستان شهر مريوان شد . كه در همان زمان توسط ايادي كفر به درجه رفيع شهادت نائل آمد .

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:53 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : فرمانده شهيد حاج علي حاجبي


از شهرستان رودان

شهيد حاج علي حاجبي در خانواده مذهبي واقع در رودخانه از توابع شهرستان رودان به دنيا  آمد دوران كودكي را در أن روستا سپري كرد و 15 ساله بود كه در پاسخ به لبيك امام رحمه درس و مشق را كنار گذاشت و به مدرسه عشق جبهه روي آورد و از أن پس در آغوش جبهه بزرگ شد .

 جبهه براي وي بسان مادري عزيز بود در سن بيست دو سالگي در حاليكه دل در گرو جبهه داشت تن به ازدواج داد و حاصل بيست ماه زندگي پر بار مشترك وي دو فرزند دختر است كه در زمان شهادت دختر بزرگ او كمتر از يكسال سن داشت و دختر دومش هنوز بدنيا نيامده بود .

 حاج علي روح مردمي اخلاقي نيكو و با همه رفتار صميمي داشت بدنيا و مافيها دل نبسته و همه اعمالش در جهت رضايت خداوند بود زماني كه تن به ازدواج داد اگر چه مي دانست با دلبستگي بيش از حد خود سرانجام شهيد خواهد شد گفت اين عمل براي رضايت خداوند است و عروسي واقعي من زماني است كه شهيد شوم.

 و سرانجام در سال 65 در عمليات كربلاي 1 (ازاد سازي مهران ) تحت عنوان فرماندهي محور شركت نمود جنگي سرنوشت ساز در پي بود و امام فرموده بود با آزادي مهران قلب من آرام ميشود و همه عاشقانه خميني مي خواستند كه اين پيام آرامش بخش را به امام بدهند و حاج علي حاجبي نيز در اين روز صبح عمليات غسل شهادت كرده لباس زيباي سپاه را بر تن پوشيده و در حاليكه پيشاني بند لبيك يا خميني بر پيشاني داشت وارد عمليات شد ابتدا از ناحيه پا زخمي گرديد.

وقتي خواستند او را به بيمارستان منتقل نمايند مانع شد و گفت ديگر به آخر خط رسيدم پايش را باند پيچي كرد و در حاليكه مجروح بود خود را به خط عمليات زد و پس از چهار ساعت نبرد بي امان با بعثي ها به شهادت رسيد و سرانجام عروس زيباي شهادت را در آغوش گرفت . 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:53 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد احمد كشوري


گذري بر زندگي
‹‹ احمد ›› در تير ماه 1332 در خانوادهاي مذهبي و عاشق اهل بيت به دنيا آمد و دوران تحصيل خود را در ‹‹ كياكلا ›› و شهرهاي اطراف گذراند . او دوران مدرسه را به جهت استعداد فوق العاده اي كه داشت ، به عنوان شاگرد ممتاز به پايان رساند .


احمد با صداي پر سوز خود به مجالس و محافل مذهبي شور خاصي مي بخشيد و در ايام محرم و رمضان به اداره محافل اسلامي عشق مي ورزيد و همه سعي و تلاش خود را براي نشان دادن چهره حقيقي اسلام و بيرون آوردن آن از قلبهايي كه زورمندان و اربابان از خدا بي خبر براي آن درست كرده بودند ، بكار مي برد و اعتقاد راسخ داشت كه عامل به احكام دين مبين اسلام باشد . ‹‹ سردار شهيد كشوري ›› در سال آخر دبيرستان ، با دو تن از همكلاسان خود ، دست به فعاليتهاي سياسي ـ مذهبي زد . او با كشيدن طرحها و نقشه هاي سياسي عليه رژيم وابسته ، ماهيت آن را افشا مي نمود . پس از اخذ ديپلم ، آماده ورود به دانشگاه مي شد كه با توجه به هزينه هاي سنگين آن و محروميت مالي كه داشت ، از رفتن به دانشگاه منصرف شد .
در سال 1351 وارد ارتش ( هوانيروز ) شد . البته هميشه از مسائلي كه در آنجا مي ديد رنج مي برد ، چرا كه رفتارها ، مخالف افكار عقيدتي او بود .


‹‹ شهيد كشوري ›› بدليل هوش و استعدادي كه داشت ، دوره هاي تعليماتي خلباني هليكوپترهاي ‹‹ كبرا ›› و ‹‹ جت ـ رنجر ›› را با موفقيت به پايان رساند . وي علاقه عجيبي به روحانيت داشت و بسيار افسوس مي خورد كه چرا روحاني نيست و بارها گفته بود : ‹‹ اي كاش در لباس روحانيت بودم . در آن صورت بهتر مي توانستم حرفهايم را بزنم .››
‹‹ شهيد كشوري ›› چندين بار به علت اعمالي كه عليه رژيم انجام داده بود بازجوئي شد و حتي مورد تهديدهاي مختلف قرار گرفت . شبهاي بسيار از مصيبتهاي فقرا سخن ميگفت و اشك مي ريخت و فكر چاره بود و با همة خطراتي كه متوجه او بود، به منزل فقرا مي رفت و ضمن كمك به آنان ، ظلمهاي شاه ملعون را برايشان روشن مي ساخت .
پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي و زمانيكه غائلة كردستان شروع شد ‹‹ شهيد كشوري ›› همانند كسي كه عزيزي را از دست بدهد يا برادر در بند داشته باشد ، از بابت اين ناامني ناراحت بود .


برادر شهيد تيمسار فلاحي در اين خصوص مي گفت : ‹‹ شبي براي مأموريت سختي در كردستان داوطلب خواستم و هنوز سخنانم تمام نشده بود كه از صف جواني بيرون آمد و ديدم ‹‹ كشوري ›› است .››
روزهاي آغاز جنگ تحميلي عراق را شهيد شيرودي چنين بيان مي كند : ‹‹ احمد ، استاد من بود و زماني كه صدام آمريكايي به ايران يورش آورد ، احمد در انتظار آخرين جراحي براي بيرون آوردن تركش از سينه اش بود . اما روز بعد از شنيدن خبر تجاوز صدام ، عازم سفر شد . به او گفته بودند كه بماند و پس از اتمام جراحي برود ، اما او در جواب گفت : ‹‹ وقتي كه اسلام در خطر باشد ، من اين سينه را نمي خواهم .››


آري ‹‹ كشوري ›› به جبهه رفت و چون گذشته ، سلحشورانه جنگيد و مزدوران را به درك واصل كرد ، بطوري كه بيابانهاي غرب كشور را به گورستاني از تانكها و نفرات مزدور دشمن تبديل نمود .
آري ...! سرانجام در روز 15 / 9 / 1359 نيايشهاي شبانه اش به درگاه احديت مورد قبول واقع گرديد و در حالي كه از مأموريت بسيار مشكل اما پيروز باز مي گشت ، در دره ‹‹ ميناب ›› ايلام مورد حمله نا برابر و ناجوانمردانه مزدوران بعثي قرار گرفت و در حالي كه هليكوپترش بر اثر اصابت راكتهاي دو ميگ به شدت در آتش مي سوخت آن را به مواضع خودي رساند و آنگاه در خاك وطن شربت شيرين شهادت را مردانه نوشيد و پيكر پاكش در بهشت زهرا ميعادگاه عاشقان الله به خاك سپرده شد .
 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:55 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد علي اكبر سليمي جهرمي

دبير كل سازمان امور اداري و استخدامي
زندگي شهيد از زبان همسرش :
متولد سال 1317 و اهل جهرم بود . تحصيلات ابتدائي و متوسطه را در شهر جهرم بپايان رسانيد و مبارزه را از سال 32 شروع كرد علاقه زيادي به تحصيل داشت ولي چون بار مسئوليت سنگين خانواده را بر دوش داشت به دانشسراي مقدماتي در دورترين نقطه لار رفت و با وجود آنكه از نظر رفاهي بسيار در مضيقه بود ديپلمش را گرفت و به معلمي پرداخت . شهيد سليمي علاقه داشت پزشك شود و در دانشگاه شيراز شركت كرد و در اين رشته پذيرفتـه شد ولي در مصاحبه بخاطر جريانات سياسي مورد قبول واقع نگرديد . بعدا” به تهران آمد و در رشته زبان انگليســي در دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد ‚ او معتقد بود كه دانشگاه از بيرون غول است ولي در درون هيــــــــچ . در تظاهرات ممعلمان و اعتصابات معلمان (به رهبري شهيد دكتر خانعلي )شركت نمود و در همين رابطه از طــــــرف ساواك به دزفول تبعيد شد و سالهاي سخت او مجبور بود براي ادامه تحصيل در دانشگاه تهران هر هفته سه روز بـه تهران بيايد .
او درگيرها بسياري با فروخرو پارسا داشت . در فروردين 52 ساواك ضمن حمله اي بهخانه شهيد سليمــــــي او را دستگير و روانه زندان ساخت و سه ماه در زندان بود . شهيد سليمي مبارزات سياسي خود را همراه با گروه رجائـي و دستغيب و دكتر اسدي لاري ادامه داد . در سال 57 كه دختر خاله شهيد در پاريس شهيد ميشود و او براي گرفتـن جنازه اش به پاريس ميرود ‚‌توفيق ديدار امام را مي يابد .
مي گفت : وقتي امام را ديدم روحيه ديگري گرفتم و در ديدار با امام هنگام دست دادن ‚‌امام پرسيدند ‚‌تو چـــــرا دستت آنقدر سرد است ؟ گفتم : قلب گرم شما آنرا گرم ميكند .
از موسسين انجمن اسلامي معلمان بود و در تشريف فرمائي امام به ايران شركت فعال داشت .


فعاليتهاي شهيد علي اكبر سليمي
1- از تاريخ 10/7/1336 بسمت آموزگار دبستانهاي جهرم و اردستان استخدام گرديده است .
2- از تاريخ 1/7/1344 آموزگار دبستانهاي تهران شد .
3- از تاريخ 12/1/1347 آموزگار دبستانهاي دزفول شد .
4- از تاريخ 12/7/1348 آموزگار دبستانهاي ورامين شد .
5- از تاريخ 16/9/1349 بسمت دبير دبيرستانهاي تهران منصوب گرديده است .
6- از تاريخ 23/5/1355 بسمت معاون دبيرستان مروي ناحيه 17 تهران منصوب گرديده است .
7- از تاريخ 24/7/1357 بسمت دبير دبيرستانهاي ناحيه 17 تهران منصوب گرديده است .
8- از تاريخ12/2/1358 بسمت مديريت كل آموزش و پرورش تهران منصوب گرديده است .
9- از تاريخ 7/12/1358 بسمت معاون پژوهشي و برنامه ريزي سازمان پژوهش و برنامه ريزي منصوب گرديـــــده است .
10- از تاريخ 2/ 12/1359 بسمت مشاور وزير منصوب گرديده است . سپس بسمت دبير كل سازمان امور اداري و استخدامي كشور منصوب شده است .
شهيد سليمي جهرمي 23 سال سابقه در آموزش و پرورش داشت . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران قريب يكسال مدير كل آموزش و پرورش تهران بود و بعد از آن حدود 10 ماه هم معاونت وزير آموزش و پرورش و رياست سازمـان پژوهش و برنامه ريزي را بعهده داشت . وي در تاريخ 25/1/1360 طي حكمي از سوي محمد علي رجائي نخســــت وزير بسمت دبير كل سازمان امور اداري و استخدامي كشور منصوب شد .
 

 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:55 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد حميدرضا رفيعي


 شهيد حميدرضا رفيعي در سال 1339 در شهر اصفهان  ديده به جهان گشود ، دوره دبستان و راهنمايي را با موفقيت و شناخت كامل از جامعه پيرامونش به اتمام رسانيد. وي دبيرستان را در حالي طي كرد كه همزمان با تحصيل موفق به اخذ كمربند مشكي در ورزش كاراته شد.همزمان با اوج‍گيري انقلاب اسلامي با تعطيل كردن كلاسهاي درس همراه ساير اقشار مردم، سهم بسزايي در شكل‍گيري تظاهرات در مدرسه و محله داشت.

سال 56، در اوج خفقان رژيم شاهنشاهي ، همراه با تعدادي از نيروهاي مذهبي ، بصورت مخفيانه ، اعلاميه‍ها و نوارهاي حضرت امام را تكثير و پخش مي‍كرد او راساً اقدام به تشكيل گروهي جهت فعاليتهاي انقلابي كرده است، به دنبال ارتباط با منبعي مورد وثوق مي‍گشتند، لذا اين ارتباطات برقرار گرديد و تا پيروزي انقلاب اسلامي ، فعاليت‍هاي چشمگير ايشان ادامه داشت.

پس از ورود حضرت امام (ره) به وطن، به همراه شهيد محسن رفيعي براي زيارت ايشان ، به مدرسه رفاه تهران رفت. و در اجراي فرامين حضرت امام (ره) آماده خدمت در هر نقطه از كشور اسلامي بود، و در اين راه سر از پا نشناخته به استقبال خطر مي‍رفت.

با پيروزي انقلاب اسلامي ، در دفاع از مردم مظلوم و محروم به سپاه پاسداران پيوست و نزديك به يك ماه در روستاهاي ستم خانها، به تثبيت انقلاب و اشاعه فرهنگ اسلام پرداخت پس از آن در شهرباني كلانتري منطقه 4، به خدمت مشغول شد.

آقا حميد در سال 63، به عنوان مسؤول آموزش نظامي قرارگاه سوم سپاه، معرفي شدند. و پس از مدتي به اتفاق سه نفر ديگر در دوره دافوس ارتش شركت كرد، و در تاريخ 26/6/59 با دختري متين ازدواج كردند و هر چه سريعتر مانند قبل به جبهه بازگشتند.

ايشان به اتفاق 3 تن از فرماندهان نيروي زميني سپاه در منطقه عملياتي والفجر ده در منطقه حلبچه به سر مي‍بردند كه بر اثر بمباران شيميايي از ادامه مأموريت باز ماندند و بالاجبار به اوژانس مراجعه كردند، متاسفانه به علّت بمباران اورژانس مجبور مي‍شوند، به وسيله همان اتومبيل كه در حين بمباران در اختيارشان بود، به راه خود ادامه دهند. تا اين كه به شهر باختران مي‍رسند. در باختران بدليل نفوذ مواد سمي و شدت جراحات قادر به ادامه راه نشدند و از طريق فرودگاه باختران به تهران، جهت ادامه درمان منتقل مي‍شوند.

سرانجام حميد ققنوس‍وار، با پرو بالي سوخته در راه دوست، صاحب درجاتي والا شده بود. مفاهيمي از صبر و استقامت، حوصله و ايمان در او شكل گرفته بود كه در برهه‍هايي كوتاه گاهي رشحه‍هايي از آن همه بزرگي بر اطرافيانش روشن مي‍شد. و با اين صفات برين به ملكوت اعلي پيوست.

 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:55 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد عبدالكريم بخرديان


من‌المؤمنين و رجال صدقوا ما عاهدو الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينظرو ما بدلوا تبديلا . (احزاب 23).
شهيد بزرگوار حجت الاسلام عبدالكريم بخرديان در سال 1317 در شهر مذهبي بهبهان چشم به جهان گشود . پس از طي دوران طفوليت به لحاظ علاقه‌اي كه به فراگيري علوم اسلامي داشت به مدت سه سال دروس مقدماتي را در محضر علمائي چون حجت الاسلام سيد محمد مرتضوي و سيد فرج الله مصطفوي فرا گرفت .


سپس به شيراز عظيمت نمود و دروس سطح را در محضر حاج عالم به مدت 5 سال آموخت . در سال 1343 هنگامي كه امام خميني رهبر عظيم الشان انقلاب اسلامي به نجف اشرف تبعيد شدند شهيد بخرديان به عراق رفت و به مدت 18 ماه از درس خارج استاد عزيزش استفاده كرده و نيز در درسهاي آيت‌الله خويي شركت نمود.
در اواخر دهة‌ چهل حجت الاسلام بخرديان به بهبهان بازگشت و مشغول تدريس در مدارس ديني گرديد. و چندي بعد در مسجد سبز پوشان بهبهان با همكاري تني چند از افراد مسئول و مكتبي اقدام به تشكيل مركزي بنام « مكتب محمديه » كرد كه پايگاه فكري جوانان بهبهان باعث رعب و وحشت مزدوران رژيم منحوس پهلوي گرديد.


حجت الاسلام بخرديان علاوه بر ارشاد مردم و تغذيه فكري جوانان در سال 1355با كمك چند نفر از برادران متدين به تشكيل صندوق قرض الحسنه حضرت محمد (ص) همت گماشت كه سهم بسزايي در كمك نمودن به محرومين و مستضعفين بهبهان داشته است .
او در سالهاي 55 تا 57 با پشتكاري پي‌گير در شكل دادن گروههاي مسلح مسلمان و همچنين عمليات نظامي و تخريبي عليه رژيم مزدور پهلوي نقش اصلي را به عهده داشت . حوزه فعاليت فكري و سياسي او محدود به بهبهان نبود . در بندر ديلم و ماهشهر و روستاهاي اطراف آن، هر جا كه مي‌رفت همواره نقش موثري در آگاهي توده‌هاي مردم داشت . او از جمله روحانيون انگشت شمار بودكه به شدت تحت تعقيب رژيم شاه معدوم بود .و بارها و بارها بازداشت گرديد ولي هيچگاه از پاي ننشست.


پس از به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي مسئوليتهاي كميته انقلاب اسلامي، بنياد مستضعفين و بنياد شهيد را به عهده گرفت و با ايجاد مكتب زينبيه زمينه‌اي را جهت ارشاد و تعليم خواهران مسلمان مهيا ساخت.
شهيد بخرديان از نبوغ خاص و فكري كارساز در زمينه اختراع برخوردار بود، او يك پمپ ابي و چند وسياه ديگر را خود ساخته بود و قبل از شهادتش طرح بخصوصي از آبگرمكن و اجاق گاز را نيز داده بود .


…. عاقبت روز 12/5/60 فرا رسيد. حجت الاسلام بخرديان پس از سركشي به بنياد شهيد و مكتب زينبيه براي اداي نماز ظهر به مسجد سبز پوشان رفت و با خداي خويش به راز و نياز پرداخت.
در هنگام بازگشت به خانه او كه از يك چشم نيمه سالم برخوردار بود و حتي تا 2 متري خود را به خوبي نمي‌ديد و بدون محافظ به منزل مي‌رفت مورد حمله منافقين از خدا بي‌خبر قرار گرفت و اگر چه تير آتشين مزدوران آمريكا بر فرقش فرود آمد اما فراقش را با معبود از ميان برد و امام جماعت وحدت آفرين شهر به لقاء الله پيوست.

 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:55 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد غلامرضا خورشيدي

 

شهيد در سال 1325 در شهرستان فردوس در خانواده اي متدين چشم به جان گشود و در خردسالي در مكتب قرآن را به نمود كامل فرا آموخت و مشغول به تحصيل شد  و در نوجواني دوبار به كربلا مشرف شد و بعد در جواني براي آموزش دوره خلباني آمريكا رفت به مدت 7 سال و طي دو مرحله ، و بعد از آن ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج سه فرزند كه اولي پسري بنام آرش در شهر تهران و دومي علي در شهر اصفهان و سومي ستاره در اصفهان بود ولي بعلت زحمات زياد بصورت تشويقي به مكه معظمه مشرف شد وي در دوران خدمت فردي بسيار فعال و مردمي بود و در طي خدمت پستهاي زيادي داشت و مسئوليتهاي مختلفي را داشت . و بالاخره وي در اصفهان در تاريخ 7/12/1370 طي عمليات هوايي دچار سانحه شد و به مقام  عظيم شهادت دست يافت .


پنج شنبه 23 دی 1389  3:55 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد محمد كچوئي


برادر شهيد محمد كچوئي در سال 1329 در يك خانواده محروم روستائي در حاجي آباد متولد شد پدرش بخاطر استعدادي كه در او سراغ داشت علاقمند بود كه وي تحصيل كند بهمين منظور او را در منزل يكي از آشنايانش در تهران ميگذارد شهيد كچوئي بعنوان كمك خرجي به خانواده اش مجبور بود كه در خلال درس شاگردي نيز بكند اولين محل كارش بازار و شغل دفترسازي و صحافي بود.

 در طي روزهاي كار با شهيد محمد بخارائي آشنا ميشود كه حركت انقلابي و شهادت او و يارانش در هيئتهاي موتلفه اسلامي جرقه اي براي حركت او بسوي جلسات مذهبي و آشنائي با افكار روحانيون مبارز و اسلام اصيل مي شود. استفاده از محضر استاد سيدعلي خامنه اي در بين سالهاي 45 تا 50 شخصيت فكري او را ميسازد با اوج گيري و خفقان رژيم پليسي شاه يكبار در سالهاي 50 و51 و بار ديگر در سال 53 دستگير مي شود و تحت شديدترين شكنجه هاي قرون وسطي قرار ميگيرد و بالاخره در سال 56 بهمراه جمعي از ياران با كوله باري از معرفت و تجربه بر اثر تلاشهاي اوج يافته داخل و خارج و فشارهایی كه متوجه رژيم بود آزاد ميشود.


شهيد كچوئي پس از پيروزي مدتي بهمراه شهيد عراقي و ديگر برادران در سمت زندانباني عناصر ضدانقلاب انجام وظيفه كرد تا اينكه پسر از مدتي مسئوليت بازسازي زندان اوين را بعهده گرفت و در سمت مدير زندان مشغول خدمت شد با آغاز جنگ تحميلي مدتها در جبهه در تب و تاب شهادت و در تلاش براي تدارك جبهه بود اما خدايش چنين خواست كه در جبهه داخلي بدست منافقي كه از الطاف و نوازش هايش بهره ها برده بود شهيد شود تا چهره شوم اين مزدوران براي همگان روشن تر شود و بالاخره در روز هشتم تيرماه 60 در فراق بهشتي و ياران چند ساعتي بيشتر توان نياورد و با گلوله منافقين آمريكائي روح بزرگش بسوي ديار دوست شتافت.
به مناسبت شهادت برادر كچوئي حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني بعنوان يك معلم ، راهنما در طول چندين سال آشنائي با او سخناني ايراد فرمود كه متن آترا در زير مي خوانيد.
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:56 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد حاج رمضان عامل

فرمانده تيپ امام صادق ( ع )
پاسدار رشيد اسلام و سرباز فدكار قرآن در سال 1340 در خانواده اي مذهبي و مستضعف در شهر مقدس مشهد ديده به جهان گشود دوران كودكي را با آشنايي به مكتب اسلام و قرآن كه از خانواده اش سرچشمه مي گرفت سپري كرد و پس از آن دوران دبستان و دبيرستان را پشت سر گذاشت و در اين سالها در مجالس سخنراني مذهبي و جلسات تلاوت قرآن از مكتب حياتبخش اسلام خود را سيراب مي نمود . آنچه كه بيش از هر چيز ديگر او را در ميان دوستان و همكلاسيهاي دوران دبيرستان ممتاز مي ساخت عشق و علاقه بيش از حد او به فرامين الهي بود مسجد بهترين پايگاه دوران فراغت او بود .

 در اواخر دوران سالهاي دبيرستان بود كه مبارزات اسلامي و انقلابي ملت مسلمان ايران در سال 1356 شروع شد و با آغاز اين مبارزات نيز فصل تازه اي در زندگي او هويدا گرديد شهيد رمضانعلي در دوران قبل از انقلاب فعاليت چشمگيري داشت و با پيروزي انقلاب عظيم اسلامي ايران برهبري آيت ا... العظمي امام خميني و با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي جزء اولين نيروهايي بود كه بطور افتخاري به عضويت اين نهاد انقلابي در آمد و پس از آن به استخدام رسمي سپاه مفتخر گرديد و با اينكه اكثر روزها را در سپاه خدمت مي كرد ولي بطور دائم و فعال نقش مؤثر خود را در گشت شب سياه و در كلانتريهاي بخش 3 و 4 بطور افتخاري ادامه ميداد .

 شهيد عامل در سال 1359 به مدت چندين ماه به عنوان محافظ بيت امام به جماران اعزام گرديد وپس از آن به مشهد بازگشت و با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران جزو اولين نيروهاي اعزامي مشهد همراه با فرمانده شهيدش محمد رستمي به جنوب برود و در آن دوران به عنوان يك تيرانداز و خدمه نفربر زرهي در جبهة الله اكبر خدمت خويش را ادامه مي داد پس از مدتي به مشهد بازگشت و در سال60 و در دوران درگيري منافقين و ليبرالها با خط امام نقش مؤثري در كشف و انهدام خانه هاي تيمي منافقين ايفا مي كرد و حتي يكبار هم هنگام طلوع فجر و در صبحگاهان هنگامي كه به نگهباني از بخش فرهنگي سپاه واقع در خيابان امام خميني انجام وظيفه مي كرد از طرف مزدوران آمريكا و منافقين توسط سه راهي و اسلحه مورد حمله واقع مي شود كه خوشبختانه و با عنايات پروردگار جان سالم بدر برد در اواخر سال 1360 دوباره به جبهه اعزام گرديد و در جبهه هاي بستان چزابه و دبحردان و ديگر جبهه هاي جنوب به عنوان فرمانده گردان ولي عصر خدمت خود را در نبرد با مزدوران بعثي ادامه مي داد و در تنگة چزابه و فتح المبين و بيت المقدس و رمضان و مسلم بن عقيل حماسه هاي جاويدي از خويش بجاي گذاشت و يكبار در ايستگاه حسينيه از ناحية پا مجروح گرديد و در عمليات مسلم بن عقيل تركشي عميق بدستش و يكي ديگر هم بداخل ريه اش اصاب كرده بود در مشهد مورد عمل جراحي قرار گرفت و پس از بهبودي عازم جبهه شد و از اين پس در عمليات و الفجر يك و عمليات والفجر 3 بعنوان معاون فرمانده تيپ امام صادق ( ع ) از لشكر نصر خراسان خدمت مي كرد پس از عمليات پيروزمندانه والفجر 3 افتخاراً از طرف سپاه منطقة 4 به مكة معظمه عزام گرديد.

 پس از بازگشت از بيت ا... الحرام به جبهه رفت و در عمليات والفجر 4 در پنجوين بعنوان معاونت تيپ خدمت مي كرد سپس به مشهد بازگشت و افتخاراً از طرف سپاه جهت نبرد با صهيونيستها به جنوب لبنان اعزام شد و پس از يكماه جهت اعزام به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل و نبرد با مزدوران بعثي فرا خوانده شد كه بلافاصله به مشهد آمد و بعنوان فرماندة تيپ امام صادق ( ع ) مسئوليت پذيرفت و در عمليات ويژة خيبر در استانهاي بصره و العماره عراق حماسه ساز گرديد و پس از عبور دادن نيروهاي تحت فرماندهي اش ازمنطقة باتلاقي هوالهويزه نبرد سرنوشت ساز خويش را با مزدوران بعثي و با رمز يا رسول الله آغاز كردند و در روز اول حمله در تاريخ ( 5 / 12 / 63 ) از ناحية سر مورد اصابت تركش خمپارة مزدوران بعثي قرار گرفت و به درجة رفيع شهادت نايل گرديد .

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:56 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد سرتيپ جواد فكوري


 مشاور جانشين رئيس ستاد مشترك
شهيد سرتيپ جواد فكوري در سال 1317 در تبريز بدنيا آمد و پس از اتمام تحصيلات متوسطه وارده دانشكده خلباني شد.
و اين دوره را با موفقيت بپايان رساند او همچنين دوره‌هاي تكميلي خلباني مقدماتي مديريت خلباني (اف-4) فرماندهي گردان هوايي و فرماندهي ستاد را با موفقيت طي كرد.


خدمت خوب و صادقانه‌اي را در نيروي هوائي شروع كرد و بعلت عهده‌دار بودن دو شغل مهم و حساس ناچاراً در هفته سه روز در نيروي هوايي و سه روز ديگر در وزارت دفاع بود. سرهنگ فكوري در تمام دوران خدمتش در ارتش بعنوان فردي مذهبي و قاطع شناخته مي‌شد و به همين علت پس از پيروزي انقلاب اسلامي مسئوليت پست‌هاي زير را بعهده داشت.
فرماندهي پشتيباني پايگاه دوم شكاري، فرماندهي پايگاه دوم شكاري ، فرمانده پايگاه يكم شكاري ، معاون عملياتي نيروي هوائي و فرماندهي نيروي هوائي.


همچنين شهيد فكوري پس از تشكيل كابينه شهيد رجائي با حفظ سمت، بعنوان وزير دفاع برگزيده شد و پس از اينكه سرهنگ معين‌پور به فرماندهي نيروي هوائي گمارده شد ايشان مورد تشويق قرار گرفت و به سمت مشاور جانشين رئيس ستاد مشترك ارتش انتخاب شد و سرانجام موقعي كه با سرداران ديگر اسلام از جنوب به تهران برمي‌گشت بر اثر سانحه هوائي همراه با ديگر عزيزان به خيل شهيدان پيوست.
 


جمهوري‌اسلامي- 5 مهر1363
 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:56 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد نصرت الله جوركش

به سال 1342 در خانواده اي كشاورز در(( خميني شهر )) اصفهان كودكي زاده شد كه نام او را نصرت الله نهادند . نصرت الله در دامان خانوادة مذهبي و با ديانت پرورش يافت . شش ساله بود كه خانواده اش در سال 1348 به تهران هجرت كرد و او دوره ابتدائي را در مدرسه (( 17 شهريور )) در حوالي ميدان شوش سپري كرد . شاگردي فعال و كوشا بود . يك بار به عنوان شاگرد ممتاز ، عكسش در روزنامه به چاپ رسيد . او در ابتداي تحصيل ، در دبيرستان دارالفنون تهران ، ثبت نام كرد و به تحصيل مشغول شد .
نصرت الله جوركش هنگام شروع انقلاب ، پانزده سال داشت و نوجواني بيش نبود . او با شور و هيجان وصف ناشدني وارد صحنه انقلاب ميشود و همگام با مردم مسلمان و انقلابي در عرصه هاي متلف حضور مي يابد . در دبيرستان دارالفنون ، همراه دانش آموزان در خيابانها به شعار نويسي و پخش اعلاميه حضرت امام خميني (ره ) مي پردازد و همچنين در راهپيمائيهاي فعالانه شركت مي جويد .
جوركش، با روحي جستجوگر ، قدم در راه مبارزه اي بي بازگشت ميگذارد و از اين رو ، خود را وقف تحقق انقلاب و آرمانهاي آن مي نمايد . با شركت در مجالس مذهبي وسياسي ، با رشد و ارتقاي آگاهي هاي ديني و سياسي خودهمت مي گمارد . به خاطر علاقه وافر به علوم ديني ، درس كلاسيك را رها ميكند و از آن پس فعاليتهاي خود رادر ارتباط با انقلاب گسترش ميدهد . روزهاي پيروزي انقلاب ، به تلاش شبانه مي پردازد و در تصرف مراكز نظامي و انتظامي در تهران شركت مي جويد .
نصرت الله پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ، با شور و اميد وافر براي حفظ و حراست از ارزشهاي انقلاب ، اكثر اوقات خود را مصروف مي دارد و مدتي در پايگاه بسيج مالك اشتر ، به عنوان عضو فعال به خدمت مشغول ميشود . در مدت فعاليتش در اين پايگاه در مبارزه با عناصر فاسد و ضد انقلاب كوشش ميكند و در احياي اصل مترقي امر به معروف و نهي از منكر سخت مي كوشد . او به عنوان عضوي كوشا در بسيج ، براي ديدن دوره عمومي آموزش به پادگان امام حسين (ع) اعزام مي گردد و طي 45 روز دوره را مي گذراند .
از آنجا كه سن و سال نصرت الله جوركش براي حضور در جبهه كوچكتر بود ، براي شركت در جبهه ، در شناسنامه اش دست برده و آن را دو سال بزرگتر مي كند . پس از ديدن آموزش نظامي . به عنوان بسيجي به جبهه هاي جنوب اعزام مي شود و مدت سه ماه در جبهه حضور مي يابد . در اين مدت ، در عمليات بزرگ (( فتح المبين )) در فروردين 1361 شركت مي جويد . او همراه سه نفر از همرزمان ، غروب روز دوم عمليات ، مسير را گم كرده و سر از جبهة نيروهاي عراقي در مي آورد .
نصرت الله در عمليات (( فتح المبين )) از ناحيه دست مجروح و مدتي در بيمارستان بستري مي گردد . او طي هفت ماه بستري در بيمارستان ، هفت بار مورد جراحي قرار ميگيرد ؛ اما دستش از كار مي افتد . پس از بهبود نسبي ، به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در مي آيد و به عنوان مسئول آموزش پادگان امام حسين (ره ) به فعاليت مي پردازد .
مدتي نيز به عنوان عضو فعال در مقابله با گروهكهاي ضد انقلاب و عناصر فاسد ، در (( گشت ثارالله )) فعاليت مي كند .
او بار ديگر در جبهه حضور مي يابد و مدتي در جبهه (( شاخ شميران )) به نبرد خود عليه دشمن ادامه مي دهد . او در اركان گردان به خدمت مشغول مي شود و پس از مدتي جوهره و توانمندي خود را به نمايش ميگذارد و به عنوان فرمانده گردان در محور غرب فعاليت مي نمايد . در تصرف و تثبيت ارتفاعي در غرب كشور نقش مؤثر و اساسي ايفا ميكند . يكي از همرزمانش ميگويد : (( براي تصرف يك ارتفاع ، بچه ها هلي برد كردند روي ارتفاع . دشمن سخت مقاومت مي كرد . بچه ها به خاطر شرايط نامطلوب روحيه شان را از دست داده بودند . اما وقتي جوركش خودش را رساند بالاي ارتفاع ، با مديريت شايسته و ايجاد نظم درگردان ، روحيه اي در نيروها دميد و با ابراز لياقت ، توانست ارتفاع را تثبيت كند .))
نصرت الله جوركش ، در هدايت و فرماندهي نيروها استعداد قوي از خود بروز ميدهد و مديريت و مدارا را با نظم و انضباط در هم مي آميزد و به نيكوترين وجه نيروها را در آمادگي كامل نگه مي دارد . به خاطر ابراز لياقت و مديريت موفق در رزم ، به جانشيني فرماندهي (( تيپ سوم كربلا )) منصوب ميشود و با اين مسئوليت در عمليات (( والفجر 10 )) شركت ميكند و به هدايت نيروها مي پردازد . پس از عمليات ، به فرماندهي اين تيپ برگزيده مي شود .
وي در طول حضورش در جبهه ، دوره آموزشي غواصي را ميگذراند و مدتي نيز به عنوان مربي ، آموزش مي دهد . او به خاطر وسعت مطالعات سياسي و برخورداري از هوش و درايت ، مقالات و مطالب ارزشمندي را در مسائل جنگ مي نويسد . به عبارتي ، با يك دست سلاح و در دست ديگر قلم ميگيرد و در دو جبهه نظامي و فرهنگي ، خدمات ارزنده اي را ارائه مي دهد .
جوركش در عمليات (( كبلاي 5 )) به عنوان فرمانده (( گردان قمر )) وارد عمليات مي شود و رشادتهاي فراواني را از خود نشان ميدهد . از اين رو ، پس از عمليات به عنوان تشويش ، به مكه مكرمه و زيارت كعبه اعزام مي گردد .
او در تربيت و سازماندهي نيرو نيز ابتكار و توانمندي ويژه از خود بروز مي دهد و از اين رو ، به راحتي مي تواند بر مشكلات فايق آيد و در ترميم و آماده سازي نيروها در كوتاه ترين مدت عمل مي نمايد .
نصرت الله در عمليات (( بيت المقدس 6 )) به عنوان فرمانده (( تيپ سوم كربلا )) شركت مي جويد وبه نحو شايسته ، به ساماندهي و هدايت نيروهاي تحت امر مي پردازد و طي نبردهاي جانانه و تن به تن با نيروهاي دشمن ، تيري بر او اثابت ميكند و را به شهادت مي رساند .
شهيد نصرت الله جوركش ، در عمليات (( بيت المقدس 6 )) در فروردين ماه 1367 در ارتفاعات شيخ محمد ، هنگام درگيري تن به تن با دشمن ، مورد اصابت گلوله قرار ميگيرد و به فيض عظيم شهادت نايل مي آيد .
 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:56 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد نعمت الله رعيت پيشه


سردار شهيدنعمت الله رعيت پيشه درسال 1338 درروستا اكبرآبا د فسا ديده به جهان گشود دوران پر نشاط كودكي رادرخانواده اي متقي وباصفا سپري نمود ودرسن هفت سالگي همراه باديگر بچه هاي روستا با شوروشوقي كودكانه راهي مدرسه شد.دوران ابتدايي را تامقطع سوم دبستان درزادگاه خويش باموفقيت طي نمود وبه علت كمبود امكانات ونبود معلم به ناچار تحصيل رارها كرد وي مدتها پس از پيروزي انقلاب ودرسال 1365مجددابه تحصيل روي آورد تحصيلات خويش راتاپنجم ابتدايي ادامه داد.


شهيد رعيت پيشه همزمان با اوج گيري انقلاب اسلامي جهت گذراندن دوران خدمت سربازي راهي كازرون شد كه باتوجه به داشتن قدرت بدني وقواي جسماني مناسب به ناچار به عضويت تيم ضد شورش درآمد كه با فرمان امام خميني مبني برخالي كردن سربازخانه هابامقدار قابل توجهي نارنجك و آلات جنگي پادگان راترك كرده به فسا بازگشت وهمدوش بامردم انقلابي آن سامان به مصاف باجلادان طاغوت رفت وبلافاصله پس از پيروزي انقلاب اسلامي باقيمانده خدمت خود رابه پايان رساند .وي همواره نسبت به پرداخت خمس ووجوه شرعي اهتمام بسيار داشت وبا آنكه از نظر مالي وسع چنداني نداشت كمك به نيازمندان ومستمندان رافراموش نمي كرد.


شهيد رعيت پيشه كه مدتي ازدوران سربازي خودرادرتيپ 37زرهي ارتش سپري كرده بود درسال 1360 با آمادگي لازم به عضويت بسيج درآمد امادرادامه عشق وعلاقه وافري كه به سپاه وخدمت به مستضعفين داشت به سلحشوران جان بركف سپاه پيوست ودرسال1362 رسما به لباس سبزافتخار ملبس گرديد.
اين شهيد گرانقدر همزمان با آتش افروزيهاي ضدانقلاب ودمكرات دركردستان راهي منطقه پاوه ومريوان شدودرسركوبي آن غائله تمام توان خويش رابه كار بست.


باشروع جنگ تحميلي سرازپاي نشناخته راهي جبهه هاي حق عليه باطل گرديدوباشركت درعملياتها ي مختلف دين خويش رابه اسلام وانقلاب ادانمود.
وي باشركت درعملياتها ي فتح المبين ،خيبر ،كربلاي 5.8 بي باكانه بر دشمن زبون تاخت وازهركدام از اين حماسه هاي ماندگار زخمهايي به يادگاربرپيكرنوراني خويش پذيرفت.
وسرانجام پس از سالها ايثارگري وشهادت طلبي درتاريخ20/1/66 ودرجريان عمليات كربلاي 8 درحالي كه باعصا سرزمين شلمچه رادرمي نورديد براثراصابت تير مستقيم دشمن چونان پرنده اي سبكبال از خاكدان دنيا به ملكوت اعلي پركشيد وبه آرزوي ديرينه خود دست يافت .وي درزمان شها دت جانشيني واحد تعاون رابرعهده داشت ودرزمان تصدي اين سمت به عنوان يكي از نيروهاي زبده لشكر 19فجر خدمات شاياني رابه انجام رساند.

 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:56 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها