0

زندگی نامه شهدای شاخص

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد عبد العلي نيكويي

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

سردار شهيد عبدالعلي نيكويي در يكي از روزهاي آفتابي سال 1336 در اقليد و در خانواده اي متدين و مذهبي تولد يافت .تحصيلات وي كه از ششمين بهار زندگي و از دبستانهاي اقليد آغاز شده بود ، اندك زمااني قبل از پيروزي انقلاب پايان يافت و شهيد با اخذ مدرك ديپلم طبيعي از تحصيل فراغت يافت .هر چند وي مدتي نيز در كلاسهاي مختلف دانشگاه آباده حاضر شد ، اما مدت بيش از يك ترم نپاييد و شهيد با تعطيلي دانشگاهها از ادامه تحصيل بازماند .آن عزيز كه در جريان انقلاب و حركات توفنده مردمي ، در مبارزات و فعاليتهاي سياسي و انقلابي سهمي چشمگير داشت ، پس از پيروزي انقلاب نيز به خيل جان بر كفان سپاه توحيد پيوست و عطش دير سال خود را با پوشيدن لباس سبز و پر افتخار سپاه فرو نشاند وي در ادامه و همزمان با شعله ور شدن آتش جنگ ، راهي عرصه هاي جهاد گرديد و همدوش با رزمندگان هميشه پيروز المهدي (عج) و به عنوان فرمانده گردان در چندين عمليات شركت كرد .آن شهيد بزرگوار علاوه بر مسؤوليتهايي كه در جبهه بر عهده داشت ، مدتي نيز به عنوان فرمانده سپاه گردان در چندين عمليات شركت كرد . آن شهيد بزرگوار علاوه بر مسووليتهاي كه در جبهه بر عهده داشت ، مدتي نيز به عنوان فرمانده سپاه اقليد انجام وظيفه كرد و خدمات شاياني را به انجام رساند كه هنوز بعد از سالها خدمات ارزنده وي زبانزده همرزمان دلسوخته اوست .


يكي از ويژگيهاي اين شهيد والا مقام ، مبارزه فكري و علمي با افراط و تفريط در انجام عبادات بود .نقل شده با يكي از دوستانش به سبب افراط در عبادت در محل كار و غافل شدن از انجام وظيفه ، برخورد تند نموده و پس از اعتراض همكاران فرموده بود :« اگر ما پاسداران اين گونه باشيم ، يك هفته بيشتر طول نمي كشد كه صدام ، پايش را پشت گردن ما مي گذارد و حساسترين نقاط اين مملكت را مي گيرد و به جان و مال و ناموس و دين غفلت از عمل است و جز سرخوردگي و تنبل پروري ، چيز ديگري به دنبال ندارد .»


سردار شهيد عبدالعلي نكويي پس از عمري جهاد و مبارزه ، سر انجام در 27 بهمن ماه 1364 بر اثر اصابت گلوله دشمن به فيض عظماي شهادت نايل آمد و محور «فاو» را مهبط فرشتگان رحمت ساخت .پيكر مطهر و مظلوم آن يوسف پيرهن چاك ، قريب به ده سال در منطقه فرو ماند تا اينكه در سال 1374 توسط گروه تفحص ، كشف و طي مراسمي با شكوه در اقليد تشييع و به خاك سپرده شد .


شنبه 25 دی 1389  12:13 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد عباس حق پرست

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

روستاي آويزه فراشبند دريكي از روزهاي سال 1337آسمان مرد غريبي رادرآغوش گرفت كه از سمت اشراق آفتاب آمده بود .باميلاد او آسمان تولدي دوباره يافت وپرندگان سپيدبال دربيكران شوق به پرواز درآمدند خانواده به ميمنت نام مبارك ونوراني علمدار درياتبار اباعبدالله حضرت قمر بني هاشم نام اوراعباسي گذاشتند.
عباس از همان كودكي دستهاي نازنينش رابازخم خارورنج كار آشنا كرد وصبورانه به ياري پدر درد آشنا شتافت كه خورشيد در مزرعه سبز زندگي هربامداد از سرشانه هاي استوارش طلوع مي كردو آن همه شكوفه كه هر بهار برلبهاي خانواده ميشكفت ثمره تلاش ساليان اوبود شهيد حق پرست دركنار كارهاي روزمره ازتحصيل نيز غافل نماند وپابه پاي كودكان صميمي روستا راهي مدرسه گرديد وتا سال ششم ابتدايي به تحصيلات خود ادامه داد علي رغم علاقه شديد به درس ومدرسه به علت مشكلات عديده خانواده از ادامه تحصيل بازماند وهرچند درسالهاي بعد نيز به تناوب به مطالعات گوناگون اهتمام ورزيد اما تحصيلات وي همچنان ناتمام باقي ماند.
اين شهيد بزرگوار فعاليتهاي سياسي وانقلابي خودراازدوسال قبل از انقلاب آغاز كرد وباتشكيل هسته انقلابي كوچكي درروستا وظيفه توزيع اعلاميه هاي حضرت امام رابرعهده جوانان انقلابي اين روستا گذاشت .فعاليت هاي مبارزاتي وي پس از پيروزي انقلاب نيز درفضايي آكنده از معنويت واخلاص ادامه يافت وحراست ازارزشها ودستاوردهاي انقلاب نمود وي پس از مدتي كه مسؤوليت سپاه شهرستان راعهده داربود رسما به سمت فرماندهي ميمند منصوب ودراين مقام خدمات شاياني را انجام داد .
آن عزيز پس از مدتي به سوي جبهه هاي حق عليه باطل شتافت وبا تجربياتي كه در طول ساليان درسپاه كسب كرده بود.درعمليات پيروز مندانه آزادسازي خرمشهر شركت كرد .وي همچنان درسال 1364 درحالي كه فرماندهي سپاه پاسداران بندر لنگه را به عهده داشت از طريق لشكر ثارالله كرمان بار ديگر در عرصه هاي نبرد حضور يافت وباعنوان فرمانه گردان حضرت زينب عمليات ظفرمندو الفجر 8رادرعرصه دلاور مرديها ورشادتها ي خود ساخت .وي درسال 1365 با حفظ سمت فرماند هي سپاه بندر لنگه به سلحشوران ودريادلان لشكر 19 فجر پيوست وپس از مدتي باپذيرفتن فرماندهي گردان غواصي امام علي (ع) 0نيروهاي تحت امر راجهت شركت درعمليات آبي خاكي كربلاي چهار آماده كرد.
درشبان تيره چهارم دي ماه 1365 وهمزمان با آغاز عمليات توفنده كربلاي 4 نيروهاي گردان امام علي (ع)باشجاعت تمام پس از شكستن خط اول دشمن تانزديكي پاسگاه كوت سواري پيش رفتند اما سردار كه به شوق ديدار دوست دلي مشتاق وناصبور داشت درگير ودار آن همه حماسه دل به تلا طم امواج بيكران سپرد وباپذيرفتن زخم گلوله دشمن به عظيم ترين درياهاي نامكشوف هستي پيوست واين حالي بودكه ديگر برادر شقايق پيشه اش دانش آموز بسيجي كنعان حق پرست نيز در يوسفستاني ديگر نداي حق رالبيك گفته وشولاي سرخ شهادت رابرتن پوشيد.
پيكر مطهر سردار شهيد عباس حق پرست چند روز پس از شهادت طي مراسمي باشكوه درفراشبند تشييع ودر جوار همرزمان به خون خفته اش به خاك سپرده شد.


شنبه 25 دی 1389  12:13 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد عبدالخالق رضايي

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

در زمستان خونين 1365 شهر صبور جهرم ، روزهاي تلخي را در هجران مردان حماسه آفرين كربلاي 4 و 5 پشت سر گذاشت و گلزار شهداي فردوس اين شهر ، پيكر خونين چند تن از سرداران رشيد تيپ هميشه پيروز المهدي ( عج ) را تنگ در آغوش گرفت .
در سحرگاه نهم بهمن ماه 1365 ستارگان مغموم شلمچه در حالي با آسمان مرداني چون خليل مطهرنيا و عبدالرضا مصلي نژاد و عبدالخالق رضايي بدرود گفت كه رزمندگان حماسة كربلاي 5 آن سوي ‹‹هورالهويزه ›› دشمن زبون را فرسنگها از خاك ميهن دور رانده و پرچم سه رنگ افتخار را بر بلندترين سرزمينهاي ايران اسلامي به اهتزاز درآوردند .
سردار شهيد عبدالخالق رضايي در سال 1341 چشم بر آبي آسمان گشود و در دامان پر عطوفت پدرومادري مهربان و دلسوخته پرورش يافت وي از اولين سالهاي زندگي فقر و محروميت را تلخ تجربه كرد و از همان ابتدا جهت امرار معاش و تأمين هزينة خانواده همدوش پدر به كارهاي مختلفي اشتغال ورزيد .
تحصيلات وي كه از ششمين سال زندگي از دبستانهاي جهرم آغاز شده بود در مدرسة راهنمايي فردوسي و هنرستان آيت الله حق شناس ادامه يافت و شهيد رضايي با دريافت مدرك ديپلم مكانيك به طور موقت از تحصيل فراغت يافت وي در ايام شكوهمند انقلاب اسلامي و در جريان مبارزات توفندة امت اسلامي عليه رژيم ستمشاهي در بسياري از فعاليتهاي انقلابي شركت كرد و در اين مسير با تحمل جراحت باتومهاي خود فروختگان رژيم تا آستانة شهادت پيش رفت اما وجود مبارك او گويي شامل احوال كساني بود كه قرآن با وصف ‹‹ و منهم من ينتظر ›› انتظاري سرخ را به ايشان نويد داده است .
سردار شهيد رضايي پس از پيروزي انقلاب به عضويت جهاد سازندگي جهرم درآمد اما پس از مدت كوتاهي به تشريف سبز سپاه ملبس و در واحد بهداري مشغول به كار گرديد . وي بر حسب علاقه ، به مطالعة دروس حوزوي روي آورد و همزمان ، واحد عقيدتي سپاه را جهت انجام وظيفه برگزيد . اين پاسدار جان بر كف و اين روحاني مبارز پس از اتمام دورة مقدماتي طلبگي عازم شهر مقدس قم گرديد و قريب به پنج سال در دانشكدة تربيت مربي سپاه به فراگيري علوم ديني پرداخت . وي در ايام تحصيل به دفعات به سوي جبهة حق عليه باطل شتافته و با پذيرفتن مسئووليتهاي مختلف در عملياتهاي متعددي از جمله والفجر 8 و كربلاي 4 و 5 شركت كرد . وي قبل از دانشگاه نيز به مدت يكسال در جبهه هاي غرب به مبارزه با منافقين و دمكرات ضد انقلاب پرداخته بود .
سردار شهيد عبدالخالق رضايي سرانجام در عمليات كربلاي 5 در حالي كه معاونت گردان كوثر از تيپ المهدي ( عج ) را به عهده داشت به همراه جمعي ديگر از همرزمان شقايق پيشه اش ديدار حق را لبيك گفته و به جمع ‹‹ من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه ›› پيوست .
 

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:13 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

سردار شهيد عباسعلي حاج اميني در سال 1333 در شهر شهيدپرور نجف آباد و در يك خانوادة كشاورز به دنيا آمد . چون در خانواده اي زحمتكش نشو و نما مي يافت وجودش مقاوم و استوار مي شد . با شوق و جديت تمام به تحصيل مشغول شد و تابستانها جهت امرار معاش به كارهاي متفرقه مي پرداخت .
پس از گرفتن ديپلم رياضي وارد دانشگاه اهواز شد و بعد از طي دوران تحصيل با عنوان مهندس كشاورزي فارغ التحصيل و به خدمت وظيفة عمومي اعزام شد .
در طول خدمت وظيفة عباسعلي ، شعله هاي انقلاب اسلامي مشتعل گرديد و او پروانه وار گرد اين شمع شروع به چرخيدن كرد . آنقدر از اين شعله نگهباني كرد تا سرانجام همچون پروانه ، خويش را بر آن شعله زد سوخت و فاني شد تا عين شعله شود . مثل آتش شود و هيچگاه بي فروغ نگردد .
وي در پادگان اعلاميه هاي امام راتوزيع مي كرد و با صدور فرمان ايشان مبني بر ترك پادگانها نقش بسزايي در فرار سربازان داشت ، تا خود نيز گريخته به جمع مردم به كوچه و خيابان ريخته پيوست .
در 22 بهمن 57 سلاحهاي موجود در پادگان ذوب آهن را به نجف آباد منتقل كرده كميتة انقلاب اسلامي را سازمان دهي كرد و با صدور فرمان امام مبني بر بازگشت به پادگانها مجدداً به محل خدمت مراجعت نمود و پس از ترخيص به كميته برگشت و به آموزش جوانان همت گماشت . گويي در فطانت و آينده نگري دريافته بود كه در آتية نزديك دشمنان مثل لشكر سلم و تور بر اين خاك و اين انقلاب خواهند تاخت .
با شروع فعاليت گروههاي ضد انقلاب در شهر كرد شهيد مهندس حاج اميني به آنجا رفت و به عنوان يك معلم و جهاد گر درتنوير افكار جوانان شهر كرد تلاش كرد و باعث شد تير نفاق ضد انقلاب به سنگ بخورد .
در سال 60 از طريق جهاد سازندگي و سال بعد از طريق سپاه به جبهه اعزام شد و در اندك مدتي استعداد و نبوغ خود را در فرماندهي و هدايت نيروها به تماشا گذاشت او در عمليات رمضان جانشين گردان بود و چنان سريع خط دشمن را در هم پيچيد كه در عمليات بعدي يعني محرم فرمانده گردان شد .
وي در جبهه براي نيروهايش علاوه بر فرمانده معلمي دلسوز و فداكار بود و كلاسهاي آموزش نظامي و عقيدتي او زبانزد بود.
سردار شهيد آنقدر به نيروهايش علاقمند بود و آنها را دوست مي داشت كه در لحظات خطر به هيچوجه آنها تنها نمي گذاشت حتي در عقب نشينيها محال بود خودش به عقب برگردد .
در مقابل نيز بسيجيها چنان به او اظهار ارادت مي كردند كه گردان او يكي از بهترين گردانهاي لشكر در شكستن خط دشمن بود و آنها ذره اي دستورات او را تخطي نمي كردند .
در عمليات والفجر مقدماتي سه بار خطوط دفاعي دشمن را شكست و خود نيز مجروح شد . در عمليات والفجر 4 فرماندهي يكي از محورهاي عمل كننده را عهده دار بود و با ايثار به همة اهداف خود رسيد و در هيچ شرايطي محور و خط عملياتي را ترك نكرد .
در اثناي عمليات در تاريخ 28 / 7 / 62 خبر شهادت چند هم رزم و دوست چنان او را از خود بيخود كرد كه آه سردي كشيد ولي چيزي نگذشت كه پيك شهادت به سراغ او هم آمد و در حالكه پسري هفت ماهه به نام حميد از خود به يادگار گذاشت به نزد دوستان شهيدش در محضر خدا حاضر شد .
بايد كه شفق به خون نشيند تا آنكه سفيده پر بگيرد .


شنبه 25 دی 1389  12:13 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد سيد ابراهيم كساييان

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

((ابراهيم )) به 1339 در (( پل سفيد )) از توابع ( قائم شهر ) در خانواده اي متوسط از حيث مادي ، اما متدين و با تقوا به دنيا آمد . مثل همة بچه ها در هفت سالگي قدم در راه مدرسه گذاشت . دورة ابتدايي را در پل سفيد به پايان رساند . براي ادامة تحصيل در دورة راهنمايي ، به قائم شهر رفت و تا سوم راهنمايي را با موفقيت پشت سر گذاشت . ابراهيم سال سوم راهنمايي بود كه انقلاب شروع شد ، از اين رو ، درس و مشق را رها كرده ، وارد فعاليتهاي انقلابي گرديد .
از آن جا كه پدر ابراهيم اهل تقوا ، تهجد و نوافل بود ، فرزندش را با احساسات ناب مذهبي تربيت مي نمايد . از اين رو ، پيوندي وثيق ميان اين خانواده و روحانيت متعهد ايجاد مي شود . پدر ، به ابراهيم ، (( نهج البلاغه )) و (( شبهاي پيشاور )) تعليم مي دهد و او را با بنيانهاي مذهبي آشنا مي سازد . ابراهيم از دورة نوجواني ، با كتاب و مطالعه پيوند مي خورد و به عنوان عضو فعال كتابخانة طباطبايي شناخته مي شود و با شور و ولع ، كتابهاي مذهبي و سياسي را مطالعه مي كند . در اين مسير ، از روحانيون آگاه نيز بهره و راهنمايي مي گيرد . هنگام شروع انقلاب ، ابراهيم با همين پيش زمينه و دورنماية مذهبي ، وارد فعاليتهاي انقلابي مي شود .
ابراهيم ، دوشنبه شبها در جلسه اي دوستانه و انقلابي شركت مي جويد و با جوانان مذهبي محل ، خود را براي مبارزه بارژيم مهيا مي كند . در اين جلسات به تجزيه و تحليل مسائل سياسي نيز مي پردازند.
سيّد ، براي مبارزه عليه رژيم ، شب و روز نمي شناسدو همراه همشاگردان و دوستان انقلابي خود ، به شعار نويسي در و ديوار و خيابانهاي قائم شهر مي پردازد . همچنين در پخش اعلاميه ها و عكسهاي حضرت امام خميني (ره) از هيچ كوششي دريغ نمي كند و با ايثار و شجاعت ،در تمام صفحه هاي انقلاب حضور مي يابد . يكبار هنگام پخش اعلاميه حضرت امام (ره) توسط مأموران ژندارمري دستگير مي شود و مورد ضرب و شتم قرار مي گيرد. پيش از به ساواك منتقل شدن ، توسط عده اي از مردم از زندان ژاندارمري آزاد مي شود .
سيد ابراهيم ، براي تحقق انقلاب اسلامي و استقرار شعار استقلال ، آزادي و جمهوري اسلامي ، از هيچ كوششي فرو گذار نمي گردد و با استمداد و نيرو از روحانيت مبارز ، فعاليتهاي خود را گسترش ميدهد . او روز 13 آبان ، هنگام تظاهرات دانش آموزان و دانشجويان ، در دانشگاه تهران حضور مي يابد . يك جا آرام و قرار نمي گيرد و براي مبارزه با رژيم از اين شهر به آن شهر ، سفر مي كند و در شهرهاي مختلف به تلاش انقلابي مي پردازد .
ابراهيم يكبار در قائم شهر ، هنگام تظاهرات ، يكي از مأموران شهرباني را با شجاعت تمام خلع سلاح مي كند .سيد ابراهيم ، كه ارزش مبارزه را مي دانست و در راه تحقق انقلاب مبارزه نموده بود ـ پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ، خود را وقف حراست از دستاوردهاي آن مي نمايد . او در كميتة امنيت قائم شهر ، مدتي به فعاليت مي پردازد . از آنجا كه روحي پر شور و انقلابي داشت ، در سال 1358 به عضويت رسمي سپاه پاسداران اين شهر محسوب مي گردد . سيد همراه برادر و چند نفر از دوستانش ، پايگاه سپاه پاسداران شهرستان (( سوادكوه )) را راه اندازي مي كند و با آگاهي و تجربة انقلابي ، نيروهاي مذهب و متعهد را شناسايي و به سپاه جذب مي نمايد .
سيد ابراهيم ، مدتي در (( استان مازندران)) عليه گروهكهاي ضد انقلاب به مبارزه برمي خيزد . او در سركوبي گروهكها در (( واقعة آمل )) به سال 1360 ، فعالانه شركت مي جويد و نقشي مؤثر در مقابله با گروهكها ايفا مي نمايد . همچنين در (( غائلة گنبد )) براي سركوبي ضد نقلاب ، حضور پر تلاش و مؤثر مي يابد . سيد علاوه بر مقابله و مبارزة عملي و مسلحانه با گروهكهاي ملحد و ضد انقلاب ، به مقالة فكري نيز مي پردازد . او در قائم شهر با گروهكهاي منحرف ، به بحث و مجادله پرداخته و چند بار هنگام بحث و مناظره دستگير مي شود .
سيد ابرهيم مدتها پيش از شروع جنگ تحميلي ، براي مقابله با گروهكهاي ضد انقلاب ، داوطلبانه به كردستان اعزام مي شود و حدود دو سال در محور (( پاوه )) و ديگر شهرهاي اين استان ، در كنار ديگر رزمندگان، از جمله حاج ابراهيم همت مي جنگد . پس از شكل گيري تيپ 27 محمد رسول الله (ص) همراه حاج ابراهيم همت ، وارد اين تيپ مي شود و مدتي در آن تيپ به فعاليت مي پردازد .
سيد در سال 1362 مدتي با مسئووليت گردان (( ميثم )) در چند عمليّات حضور مي يابد و با ابراز رشادت و شهامت ، نقش مؤثر و فعال در جبهه ها ايفا مي كند . او مدتي نيز به عنوان فرمانده گردان (( مسلم بن عقيل )) منصوب شده و منشأ خدمات ارزنده اي در عمليّاتها مي گردد .
سيد ابراهيم ، در بيشتر عمليّاتها با مسئووليت فرمانده گردان يا محور ، حضوري فعّال يا تلاشگر مي يابد . در عمليّات ((خيبر )) شجاعتي وصف ناشدني از خود بروز مي دهد . در عمليّات (( والفجر مقدماتي )) ، (( والفجر 1 )) و (( والفجر 4 )) توان بالاي نظامي و مديريت نظامي خود را به نمايش مي گذارد و با رشادت تمام ، به هدايت نيروها مي پردازد .
كس كه قلبش مهبط عشق و عاطفه بود و در نجابت آلاله ها حضوري مهر آميز داشت ، سر انجام به كرشمة پر ناز يار دل و جان باخت و سفري به امتداد آبي آسمان را در صبحي روشن و پر شوق آغاز نمود .
شهيد سيد ابرهيم كساييان ، در عمليّات (( كربلاي 5 )) روز 19 دي ماه 1365 در منطقة شلمچه بر اثر اصابت تركش به بازو و پهلويش ، همچون مادرش زهراي اطهربه شهادت نايل آمد و روح پاكش در زلال جاري عشق به ابديت پرواز كرد .
 

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:17 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد سيد جمال دربان فلك

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

شهر شهيد پرور جهرم كه امروز نام بلند لشكر هميشه پيروز المهدي (عج) برتارك آن ميدرخشد در سالهاي دودوآتش شهداي بسياري راتقديم اسلام وانقلاب اسلامي نموده است كه دراين ميان نام بلند سرداران شهيدي چون خليل مطهرنيا وعلي اكبر رحمانيان براي بسيار ي از سلحشوران جبهه وجنگ نامهائي آشناست .سردارشهيد سيد جمال دربان فلك كه امروز قريب به شانزده سال ازپروازملكوتي او مي گذرد از جمله سرداران خطه نوراست كه امروز جهرم قهرمان به نام بلنداوافتخارميكندوي در بيست وششم اسفندماه سال 1342 درخانواده اي متدين ومذهبي چشم به جهان گشود ودرسايه سار نخلهاي سربه فلك كشيده روزهاي كودكي راپشت سر گذاشت .دوران تحصيل وي از سال 1350 آغاز شد ه وهشت سال بعد بااتمام دوره راهنمايي به پايان رسيد.وي پس ازپايان تحصيل به كارهاي مختلفي اشتغال ورزيد تابادسترنج خود ياريگر دستهاي پرتلاش پدر باشد.
شهيد دربان فلك دربحبوحه انقلاب به علت سن كم از شركت درفعاليتهاي مبارزاتي انقلاب محروم ماند اما پس از پيروزي انقلاب باپيوستن به نيروهاي بسيجي اداي دين نمود وهمزمان باآغاز جنگ به سوي جبهه هاي حق عليه باطل شتافت تادرلباس يك رزمنده سلحشور پاسدار حريم ولايت باشد وي پس از يك سال حضور درجبهه رسمابه عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد وازآن پس به عنوان يك پاسدار جان بركف درعرصه هاي نبرد حضوريافت.
سردارشهيد سيدجمال دربان فلك درتاريخ 25/12/1363 ودرحالي كه بيستمين بهار زندگي خودرا جشن ميگرفت جزيزه مجنون رااز قطرات خون خود رنگين ساخت وبامرگ سرخ خويش تولدي ديگر يافت وزندگي ابدي خودر ادرآن سوي مرزهاي زمان آغاز كرد .عمليات بدر يادمان پرواز ملكوتي اوست.
آن عزيز از زمان شروع جنگ تالحظه شهادت درغالب عملياتهايي كه دراين ميان انجام پذيرفت شركت كرد وبا عنوان مسؤول محورعمليات خدمات شاياني رابه انجام رساند.انفجار گلوله تانك دشمن درجزيره مجنون به قطع دست چپ ومتعاقب آن دردوخونريزي شديد به شهادت وي انجاميد.
حجب وحيا،ايمان واخلاص،وتواضع ازبارزترين خصوصيات اخلاقي اين شهيد بزرگوار به شمار ميرفت .اوبراي نماز ارزش واهميت فراواني قائل بو دبه طوري كه دربستر بيماري نماز شبش ترك نگرديد.
آرامگاه نوراني اين سردار شهيد در گلزار شهداي فردوس جهرم،شبهاي آدينه زيارتگاه امت اسلامي جهرم ودلسوختگاني است كه به اهداف متعالي شهيد اعتقاد راسخي دارند.
 

 


شنبه 25 دی 1389  12:17 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد سيد ابراهيم صفوي

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

رئيس ستاد تيپ 44 قمر بني هاشم
سردار دلاوري كه ياد خاطره و حماسه هاي او همه جا باقي است از روستاي وارنان شهر كرد كه در سال 1332 در آن زاده شد تا دبيرستانهاي هاتف و هراتي اصفهان كه در آن تحصيل كرد . از تعميرگاه مكانيكي كه در آن كار مي كرد تا كربلاي پنج كه مزد عمري تلاش و مجاهدت خود را گرفت .
اين سيد بزرگوار با خميني (ره) و نهضت او از زماني كه امام در عراق بود آشنا شد و همراه دوست و همرزم شهيدش ‹‹ علي اكبر بختياري ›› قائم مقام شهيد لشكر 41 ثارالله اعلاميه ها و تصاوير آن زعيم دور از وطن را چاپ و تكثير و پخش مي كرد . از كارهاي جالب و مخاطره آميز او پخش اعلاميه در ارتش بود .
علي رغم يورشهاي مكرر ساواك به منزل ابراهيم ، او از مبارزه دست بردار نبود حتي در شب عاشوراي 57 كه مردم مجسمه هاي شاه را به زير مي كشيدند او بود كه پاهاي مجسمه را با اره بريد و باعث سقوط آن شد .
عشق و علاقه اش به امام خميني باعث شد در بهمن 57 درتهران و قم كه كانون مبارزه بود حاضر باشد .
همراه با پيروزي قيام اسلامي از پايه گذاران كميته انقلاب اسلامي اصفهان بود و با شروع جنگ با همفكري دوستانش تيپ 44 قمر بني هاشم را سازماندهي و متشكل نمود . وي در عملياتهاي مختلف همچون ، فرمانده كل قوا ، والفجر چهار ، والفجر هشت ،كربلاي چهار و پنج حضوري مستمر داشت .
در عمليات والفجر هشت برادرش سيد محمود صفوي را تقديم امام و راه امام كرد و مصمم شد خود نيز به او ملحق شود .
سردار صفوي كه در خانواده اي روحاني متولد شده بود با ولايت بزرگ شده و مهر مادرش زهرا با وجودش عجين بود و هميشه به روضة حضرت زهرا ( س ) معتقد و علاقمند بود .
سرانجام در تاريخ 24/10/65 در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) روحش با حسين زهرا (س) پيوند خورد و يادگارانش : سميه ، زهرا ، زينب ، محمد رضا و محمد هادي را در ابتداي راهي كه خود تا آخر پيموده بود قرار داد .
 

 



شنبه 25 دی 1389  12:18 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد سيد عبد الكريم قدسي

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

 

در سال 1337 در خانه محقر يكي از سادات نور ، كودكي تولد يافت كه او را « سيد عبد اكريم » ناميدند .سيد ميرزا پدر خانواده ، هفتمين فرزند خود را تحت حمايت و مراقبت خويش پرورش داد و الفباي مهرباني را به او آموخت در سال 1345 او را در يكي از مدارس داراب ثبت نام كرد و شهيد نيز با تلاش و كوشش به امر تحصيل همت گماشت و دوران ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت پشت سر گذاشت .وي پس از پايان دوره متوسطه راهي اصفهان گرديد تا رشته مورد علاقه خود را در دانشگاه اين شهر ادامه دهد .كارشناسي ادبيات عرب حاصل سالها تلاش بي وقفه او در امر كسب علم و معرفت بود .

 

فعاليتهاي سياسي و انقلاب شهيد كه از سال 1350 با نشر و توزيع اعلاميه هاي امام آغاز شده بود در سال 1357 و در اوج مبارزات حق طلبانه امت اسلامي با جديت تمام ادامه يافت تا آنكه در بيست و دوم بهمن همان سال جانبازيهايهاي نسل قيام به ثمر نشست و شهيد شادماني اين پيروزي بزرگ ، همزمان با آغاز تشكيل سپاه جهت پاسداري از آرمانهاي انقلاب رسما به عضويت اين نيرو در آمد . وي قبل از پيوستن به مردان سلحشور سپاه ، خدمت سربازي خود را كه در جريان انقلاب ناتمام مانده بود ، با گذراندن دوران يك ماهه آموزش در لشكر خرم آبادبه پايان رساند .

 

وي در سالهاي باشكوه جواني با خانواده اي متدين وصلت كرد .امروز دو فرزند شايسته يادمان اين پيوند فرخنده است سيد كه همواره قران و عمل به احكام اسلام را سر لوحه زندگي خود قرار داده بود برا نجام فرايض تاكيدي خاص داشت و در تبليغ احكام و شريعت اسلامي و آموزش قرآن به ديگران مي كوشيد .

 

وي به عنوان يك انسان علاوه بر تزكيه و تربيت نفس برپرورش جسم و ورزش نيزاهتمام داشت و در اين مسير در تيمهاي مطرح داراب نام خود رادررديف ورزشكاران اين شهريه به ثبت رساند .

 

سردار شهيد عبدالكريم قدسي كه در سال 1358 با حضور در جبهه كردستان دوران تازه اي از مبارزه را آغاز كرده بود . همزمان با شعله ور شدن آتش جنگ راهي مناطق دلاور خيز جنوب گرديد و با عنوان يكي از فرماندهان دلسوز در غالب عملياتهاي تيپ المهدي (عج) شركت كرد .

 

عملياتهاي ثامن الائمه ، شكست حصر آبادان  رمضان ، والفجر 8 ، كربلاي 1، 3، 4و 5 گوشه اي از حماسه آفرينهاي اين سيد آل نور را به نمايش گذاشت .

 

اين سردار عاليقدر ، در جريان كربلاي 5 بعد از رشادتهاي بسيار از ناحيه گلو مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و عاشقانه به سردار گلو بريده كربلا حضرت ابا عبدالله الحسين ( ع) و ياران شهيد آن بزرگوار پيوست . خورشيد مجروح در تاريخ سي ام ديماه 1365 در سوگ اين سردار رشيد ، آرام سربرآسودن – گاه خاك شلمچه گذاشت و اندوه دير سال خود رادر هيات غريب غروب خون گريست . با مرگ جانسوز اين بزرگمرد خطه نور ، كارنامه افتخارات يكي ديگر از سرداران سپيده بسته شد و يكي از پرندگان سبكبال روبه سسمت آبي اشراق به پرواز درآمد .

 

ما معني بال بسته را مي فهميم                                       اندوه دل شكسته را مي فهميم

 

ما چلچله ايم عاشق بوي بهار                                       ما هجرت دسته دسته را مي فهميم

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:18 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد سيد حسن روشنايي

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

معلم شهيد سردار سيد حسن روشنايي در نيمه ماه مبارك رمضان ، شب ولادت امام حسن (ع) در نجف آباد متولد شد . در اثر تربيت و محيط مذهبي خانواده از كودكي علاقه وافري به شعائر و معارف اسلامي داشت .
در دوران ديرستان مبارزه جدي را با مطالعه و افشاگري رژيم شاه شروع كرد به طوري كه در سال 1354 بازداشت شد و پس از شكنجه ها و آزارهاي فراوان بدون اينكه سرنخي به دشمن بدهد آزاد گرديد .


سالها بعد موفق به گرفتن ديپلم شد و در سال 1356 به خدم وظيفه رفت . در محيط پادگان به بيدار كردن اذهان سربازان پرداخت و با مخالفت با اوامر شيطاني فرماندهان مبارزه منفي را شروع كرده بود و بارها مورد ضرب و جرح و شتم قرار گرفت و رفتارش را در پادگان به شدت تحت كنترل داشتند . با صدور فرمان فرار سربازان از سوي امام خميني جزو اولين فراري هاي پادگان بود .
بعد از پيروزي انقلاب به فرمان امام مجدداً به پادگان برگشت و چون افسران و درجه داران فرار كرده بودند فرماندهي پادگان را بر عهده گرفت و سريعاً به منظم ساختن پادگان پرداخت . او در سال 1358 پس از اتمام خدمت وارد سپاه انقلاب اسلامي نجف آباد شده به خدمت مشغول گشت .


از اوايل سال 1359 به كردستان عزيمت كرد و علاوه بر پاكسازي شهرها و روستاها از لوث وجود گروهكها به ايجاد ارتباط با جوانان و مردم پرداخت و با ايجاد اردوهاي فرهنگي در نجف آباد آنها را به شهرهاي مركزي مي آورد و ماهيت گروهكها را براي آنها افشا مي ساخت . اين كار او ثمرات فرهنگي زيادي داشت .
سردار روشنايي پس از كردستان به عنوان سرپرست امور تربيتي علويجه به آنجا رفت و در نقش يك معلم دلسوزدر قلوب دانش آموزان جا گرفت . از جمله اقدامات وي تشكيل انجمن اسلامي ، تشكيل بسيج دانش آموزي و آموزش نظامي دانش آموزان با هماهنگي سپاه بود .


در جبهه هاي جنگ با عراق از عمليات فتح المبين با سمت فرماندهي گروهان شركت داشت . در عمليات بيت المقدس نيز او و گروهانش شركت فعال داشتند و پاتك هاي شديد نيروهاي مخصوص عراق را به شدت در هم كوبيدند . در آزاد سازي گمرك خرمشهر روشنايي نقش زيادي داشت و حدود 4 ساعت با نيروهاي در محاصره كامل دشمن بودند و تقريباًتمام گروهان او شهيد يا مجروح شدند .


در عمليات رمضان و محرم سيد حسن فرماندهي گردان را عهده دار بود و با قبول مخاطرات و خوش رويي تمام هر مأموريتي به او محول مي شد مي پذيرفت .چنانچه براي يك الحاق فاصله چند كيلو متري بين نيروهاي خودي را كه در دست دشمن بود با اندك تلفاتي طي كرد در حالي كه در بدو امر اميدي به زنده ماندن او و نيروهايش نمي رفت .
بعد از عمليات محرم سردار روشنايي مسئوليت واحد آموزش لشكر زرهي 8 نجف اشرف را پذيرا شد و از هيچ كوششي براي بالا بردن سطح آموزش نيروها دريغ نكرد . حتي شبها به جاي خواب فكر مي كرد و نقشه طرح مي كرد تا توان نيروها بالاتر برود .


در عمليات والفجر مقدماتي علاوه بر مسئوليت واحد آموزش لشكر ، رابط مخصوص فرماندهي و نيروهاي خط مقدم بود و تلاش بي وقفه او به مجروحيتش منجر شد ولي او حاضر به ترك جبهه نشد و تا آخر عمليات در منطقه باقي ماند .
سيد حسن در حالي در عمليات والفجر يك شركت نمود كه فرماندهي يك تيپ و مسئوليت يك محورعملياتي بر عهده اش بود . با اين مسئوليت ، باز خودش پا به پاي نيروهاي تحت امر و حتي جلوتر از آنان حركت مي كرد و با اينكه مجروح شد صحنه پيكار را ترك نكرد و در عقبه جبهه به فعاليت پرداخت .
او در عمليات والفجر دو ، تيپ تحت فرماندهي خود را با كارداني آگاهانه و ايثارگري بي باكانه بر عليه مزدوران بعثي به كار گرفت و ضربات مهلكي بر آنان وارد نمود .


با نزديكتر عمليات والفجر 4 حالت و روحيه او نيز تغيير مي كرد . گويي به اين زاهد شب زنده داري بشارت شهادت داده بودند . او مي رفت تا مزد سالها تلاش خود را كه همانا در آغوش كشيدن شهادت بود بگيرد ، گرچه پنج ماه از ازدواج او نمي گذشت .
در اين ميدان نيز او فرماندهي يكي از تيپهاي لشكر 8 را عهده دار بود . خود را آماده كرد غسل نمود . در عمليات شركت كرد و پس از عبور از خط و تصرف اهداف از پيش تعيين شده مثل ارتفاعات كنگرك و تنگه و ارتفاعات گمرك در عمق خاك عراق به شهادت نايل شد .
 

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:18 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد سيد حميد رضا رضازاده

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

در سال 1344 گلهاي دامان بابا كوهي ميلاد كودكي از سلالة سادات نور و از نوادگان آيت الله سيد نورالدين حسيني الهاشمي را جشن گرفتند و سيد حميد رضا در عطرافشان اذان و اقامه پا به عرصة وجود گذاشت . وي دوران كودكي را در شيراز و در سايه سار وجودي نوراني چون حضرت احمدبن موسي شاهچراغ ( ع ) سپري كرده و در هفتمين بهار زندگي با كوله باري از عشق و شور و نشاط قدم در راه مدرسه گذاشت . دوران مختلف تحصيل او كه تا دوران دبيرستان ادامه يافت با خاطرات تلخ و شيرين همراه بود . وي در دوازدهمين سال زندگي از نعمت وجود پدر محروم ماند و در پاييزان مرگ جانسوز او ، غنچة لبخند بر لبان او خشكيد و بدينسان بار مسئووليت خانواده ، بر دوش اين غريبة كوچك افتاد .
شهيد رضا زاده در سال 1357 و در جريان مبارزات توفندة امت اسلامي عليه رژيم ستمشاهي با شركت و دين خود را به اسلام و انقلاب ادا نمود . با آغاز جنگ تحميلي شهيد رضازاده نيز چون هزاران بسيجي دلسوختة ديگر خاك خوزستان را عرصة دلاورمرديهاي خود ساخته و در عملياتهاي مختلفي از جمله عمليات بدر با عنوان مسئوول تخريب شركت كرد . خاطرة رشادتهاي او در تيپ المهدي ( عج ) را هرگز ياران دلسوختة او از ياد نخواهند برد .
بيست و ششم اسفند ماه 1363 سرانجام مردي است كه در طول عمر كوتاه اما پر بار خود ، حماسه هايي ماندگار از خود به يادگار گذاشت . سردار شهيد سيدحميد رضا رضازاده كه همراه جمعي از دلاورمردان اين آب و خاك براي تخريب پل تداركاتي دشمن به منطقة شرق دجله اعزام شده بود در حين عمليات و در هنگام جاسازي مواد منفجره ، هدف رگبار دشمن قرار گرفته و با انفجار پل ، خود نيز گام در صراط مستقيم شهادت گذاشت و با گذر از پل زندگي به دور دستهاي سبز وصال ره گشود.


شنبه 25 دی 1389  12:18 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد سيد جمال الدين علوي

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

سيد جمال در عمليات بدر خود را آماده سفر به ملكوت كرده بود لذا در 22/12/63 تكبير گويان بر صف دشمن حمله برد و پس از نبردي سخت با خصم زبون ، در نزديكي دجله آنجا كه بوي كربلا در هر لحظه به مشام مي رسيد گلويش چون علي اصغر حسين شكافته و چهر ه اش به خون نشست سرو قامتش بر خاك افتاد تا درخت تناور اسلام جاودانه بماند .
سيد جمال در عمليات فتح المبين يار و همسنگر با وفايش سيد سراج را تقديم امام كرده بود و از آن تاريخ هميشه شهادتي چون برادرش را از خداوند درخواست مي كرد تا سر انجام به آن رسيد .
او فرزند بهمن و رمضان بود در سال 1340 در شهرضا به دنيا آمد و مراتب تحصيل را بدون وقفه ادامه داد تا موفق به اخذ ديپلم رياضي گرديد .از سال 1359 به عضويت سپاه در آمد و تا پايان عمر كوتاهش لباس مقدس سپاه را از تن خارج نكرد و آرزويش شهادت با لباس سپاه بود .
از لحاظ عقيدتي فردي بسيار معتقد و مومن بود .نمازش هميشه اول وقت مي گزارد و اطاعت از امام امت را بر خود واجب و لازم مي دانست .در طول خدمت پنج ساله اش در سپاه عضو شوراي فرماندهي سپاه شهر ضا بود هرگاه مسؤولين به او اجازه مي دادند در جبهه هاي نور حاضر مي شد .
در عمليات طريق القدس همراه برادرش سيد سراج الدين بود و هر دو مجروح گشتند .پس از آن در عمليات هاي فتح المبين و خيبر شركت داشت و در عمليات بدر اين سردار رشيد به برادر شهيدش پيوست .


 


شنبه 25 دی 1389  12:18 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد سعيد الله عسگري

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

در اولين روز آذر ماه سال 37 در يك خانوادة مذهبي و كشاورز فرزندي متولد شد كه پدر و مادرش نام او را سعيد الله نهادند تا در راه الله سعيد و سعادتمند گردد . چون او اولين فرزند خانواده بود علاقة شديد والدين را به خود معطوف كرده بود . مادرش بدون وضو و بسم الله به او شير نداد و پدرش با كشاورزي رزق حلال به خانه مي آورد .
سعيد دوران دبيرستان و راهنمايي را با پشتكار و به صورت مستمر ادامه داد و علاوه بر اينكه در كلية كارها به پدرش كمك مي نمود با رتبة خوب وارد دبيرستان شد . دوران دبيرستان او همزمان با شكوفايي انقلاب بود و او مثل تمامي جوانان نسل انقلاب در توزيع عكس نوار و اعلاميه هاي رهبر كبير انقلاب اسلامي فعاليت مي كرد .
از كودكي علاقة خاصي به مسجد و نماز اول وقت داشت به طوريكه دورة دبيرستان در مسجدي كه حدود يك كيلومتر با مدرسه فاصله داشت حاضر شده به اقامة نماز جماعت مي پرداخت .
سعيد الله عسگري در سال 1357 موفق به اخذ ديپلم شد و در آموزش و پرورش به كار تعليم پرداخت . چندي بعد به سپاه پيوست و در خدمت به انقلاب اسلامي و اهداف مقدس آن كمر همت بست . در شهريور 58 با دستور حضرت امام به كردستان شتافت و مدتي بعد به ضرورت و اصرار دوستان به دانشگاه رفت و مشغول ادامة تحصيل گرديد .
با شروع جنگ تحميلي بزرگترين آرزوي سعيد حضور او در جبهه هاي نبرد بود . ولي مسئووليت در سپاه او را از اين كار باز مي داشت . در يكي از عملياتهاي رزمندگان اسلام عموي سعيد ، شهيد و برادر او مجروح شد و اين حادثه اشتياق سعيد را جهت اعزام به جبهه مثل آتش زير خاكستر مشتعل ساخت و مصمم به حضور در جبهه شد .
سردار شهيد عسگري با همسرش پيمان بست كه هر دو به جبهه رفته او در سنگر رزم و همسرش در بيمارستان در خدمت رزمندگان باشد . او اول همسرش را به اهواز اعزام كرد و بعد خودش به جبهة خرمشهر عزيمت نمود .
در عمليات بيت المقدس ، سردار شهيد فرماندهي يك گردان از دلير مردان را عهده دار بود و روز قبل از عمليات آزاد سازي خرمشهر به ملاقات همسرش رفته با او خداحافظي نمود . در اين عمليات با سمت فرماندهي محور عملياتي در آزاد سازي خرمشهر ايفاي نقش نمود و بر اثر اصابت گلولة دشمن به چشم در تاريخ 10/2/61 به ديدار معبود شتافت .

 

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:19 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد سهراب نوروزي

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

سردار شهيد سهراب نوروزي در سال 1336 در خانوادهاي مذهبي در روستاي چليچه از روستاهاي محروم استان چهار محال و بختياري ديده به جهان گشود . هفت سال بيشترنداشت كه سايه پرمهرمادرش را ازدست داد و با غم غروب حزن انگيز مادر زحمتكش و دلسوزش ساليان سال سوخت و در پرتو حمايت پدري بزرگوار و فداكار رشد نمود و در سالهاي جواني با كارو تلاش و درس خواندن ، جواني نمونه و زحمتكش بار آمد . دوران تحصيل را در همان منطقه گذرانيد و جهت ادامة تحصيل وارد دانشسراي تربيت معلم بروجن شد . وي پس از فراغت از تحصيل به سوي مناطق محروم و روستاهاي دور افتاده جهت پرورش جوانان وطن حركت نمود . سالها در سنگر مدرسه ، ناداني را از پيكر جامعه زدود .

مبارزات سياسي :
سردار شهيد نوروزي در بدو پيروزي انقلاب اسلامي مبارزات پيگير خود را عليه حكومت ستمشاهي با عزم و اراده قوي شروع نمود و تحت ارشاد و روحانيت معظم و آگاه ، بيدار و انقلابي تا آنجا پيش رفت كه مأمورين ديو صفت ساواك از نفوذ كلام و حركت مثبت شهيد نوروزي بيمناك شدند و ايشان را دستگير و روانه زندان نمودند . در همين رابطه پدر شهيد نوروزي مي فرمايد : ‹‹ نوارها و كتابهاي مذهبي را در زير خاك پنهان مي كردم كه مبادا به دست ساواك بيفتد . شهيد نوروزي به بهانة سيب زميني فروشي اعلاميه هاي آقا امام خميني ( ره ) را پخش مي نمود . يكروز ساواكي ها در خود روستاي چليچه ايشان را دستگيرنمودند و به ايشان گفتند كه بگو جاويد شاه تا تو را رها كنيم . سهراب با ارادة قوي و خلل ناپذير در مقابل اين سواكي ها ايستاد و مشت خود را پر كرد و به طرف جلو برد و گفت مرگ بر شاه ، مرگ بر شاه .
پس از پيروزي انقلاب شهيد نوروزي فعاليتهاي گسترده اي را شروع نمود . در كنار فعاليتهاي تدريس به امربسيج مردمي و فعاليت در سپاه فارسان در رده فرماندهي سپاه و در ايجاد خانه هايي براي مستضعفين روستا و مسجد صاحب الزمان روستا را بنا نهاد . شهيد نوروزي كشاورزان عزيز را با ايجاد چندين حلقه چاه ياري نمود . نجمن اسلامي روستا را فعال نمود . بسيج روستا را يكي از فعالترين مراكز مردمي انقلاب كرده بود . مدارس ابتدائي وراهنمائي براي نوجوانان روستا بنا نهاد ، صندوق قرض الحسنه روستا يادگار شهيد نوروزي است . سدّ دولت آباد كار شهيد نوروزي است . و هزاران فعاليت ديگر كه در اين مجال فرصت گفتن آنها نيست .
نقش شهيد در جنگ
سردار شهيد نوروزي در اوايل جنگ به فرماندهي گروهي از رزمندگان استان به سوي جبهه هاي جنگ شتافت . مدير بود . ايثارگر و مبارزي خستگي ناپذير و عارفي دلسوخته و شب زنده داري مخلص و شيري غران در ميدانهاي نبرد حق عليه باطل . در عملياتهاي مختلف شركت نمود . عمليات فح المبين و رزم بي امانش را كسي فراموش نمي كند در همين عمليات بشدت مجروح گرديد كه حدود 8 شبانه روز بيهوش بود . در مليات والفجرمقدماتي فرماندهي گردن را به عهده داشت و در همين عمليات دشمن بعثي در حضور فرماندهي شجاع و دلير مانند سهرابنوروزي جز شكست چيزي براي گفتن نداشت . حماسه گردان ذوالفقار از ياد نرفتني است . حماسه اي است كه سهراب آفريد . در عمليات خيبر شهيد سهراب نوروزي درخط اول صف شكنان گردان توحيد قرار داشت . سه شبانه روز پياپي جنگيد تا جزاير را ازدست دشمن رهانيد و تا لحظة شهادت دركسوت فرماندهي گردان توحيد به ايثارگري و جانفشاني پرداخت . سردار نوروزي آنقدر شجاعت و مديريت داشت كه سردار شهيد شاهمرادي در وصف ايشان فرمودند : نوروزي را نمي شناختيم . او يك فرماندة مقتدر لشگر بود به گردان.

نحوة شهادت :
سردار شهيد سهراب نوروزي در روز 25 بهمن سال 62 به سوي عمليات خيبر به عنوان فرمانده گردان توحيد شتافت . در عمليات خيبر بسيار تلاش نمود تا در مقابل همه دنيا بايستد و به ياري خداوند ايستاد اما دشمن نامرد در همين عمليات دست به بمباران شيميائي زد و سهراب كه سعي داشت نيروهايش را از آلودگي شيميائي دور نگه دارد خودش به شدت مجروح گرديد و به بيمارستان منتقل شد . فرمانده قرارگاه تأكيد كرده بودند كه هر طور شده سهراب نوروزي را نجات دهيد و بايد زنده بماند . اما لحظة ديدار سهراب با معبود خود فرا رسيده بود و پس از چند ساعت جسم خاكي او براي ما و روح آسمانيش به سوي ديدار يار شتافت .
 

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:19 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد سعيد بارباز

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

سردار شهيد سعيد بارباز دلاور اسلام علاوه بر آنچه خوانديد در وصيت نامه اش توصيه به پيروي از خط ولايت فقيه و هوشياري نسبت به خطر منافقان و غافل نبودن از توطئه هاي استكبار جهاني مي كند .
او به سال 1336 در اصفهان متولد شد و تحت تأثير پدر مرحوم خود از كودكي با جلسات عزاداري سيد الشهدا و زيارت عاشورا و فلسفه قيام آن امام آشنا شد . دوران ابتدائي را در دبستان كاشفي و دبيرستان را د نشاط اصفهان گذراند و موفق به اخذ ديپلم شد .
در مدرسه به دليل نظم ، قدرت قلم و تسلط به زبان انگليسي توجه دبيران را به خود جلب كرد و به سبب امانتداري او را ناظر خرج اردوي شمال كردند ولي جون دست خيانتكاران را از بودجه كوتاه مرد در بازگشت ، آنان گزارش فعاليتهاي سياس او را به ساواك دادند و گرفتار ساواك شد .
سعيد در آزمون ورودي انستيتو تكنولوژي صنايع غذايي اصفهان پذيرفته شد و در شهريور 55 با معدل عالي با مدرك فارغ التحصيل شد . پس از آن دانشجوي كارشناسي رشته مديريت بازرگاني دانشگاه اصفهان شد و در آنجا به جنگ گروهكهاي وابسته رفته عقايد آنان را افشا مي نمود .
با تعطيلي دانشگاه او به عنوان معلم به لردگان رفت ولي مورد توجه فرماندار قرار گرفته به سمت شهردار لردگان منصوب شد .
پس از آن مدتي نيز مسئول آموزش و پرورش آنجا بود ومنشا خدمات زيادي شد . در لردگان بعد از ظهرها و اوقات فراقت در سپاه نگهباني مي داد و آموزش نظامي مي آموخت .
در عمليات رمضان به جبهه رفت و مجروح شد . پس از بهبود به دهلران عزيمت نمود و مسئول واحد تخريب شد . در جبهه نبرد به تدريس دروس دانش آموزان رزمنده مي پرداخت و هميشه امام جماعت آنان بود . بعد از آن در عمليات هاي محرم ، والفجر مقدماتي و والفجر يك ، فرماندهي و رزم بي پايان خود را ادامه داد .
در تاريخ 21/ 1/ 62 در عمليات والفجر يك در حال خنثي سازي مين بر اثر اصابت تركش خمپاره و انفجار مين مجروح شد و يك هفته بعد در بيمارستان تبريز به لقاي معبود رسيد .
 

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:19 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد سردار خورشيدي

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

چندروزي بودكه سردار از جبهه بازگشته بود وآثار شيميايي برجاي جاي بدن نازنينش نمايان بود باهمان چهره بشاش وپرجاذبه اش نگاهي به من انداخت وگفت فلاني :من تابه حال چهاربارشيميا يي شدم اما مقاومت خودراازدست نداده ام.بدنم آنقدر مقاوم شده است كه ديگر گازهاي شيميايي دشمن برآن اثري ندارد ازاين رو از جبهه رفتن وجراحت باكي ندارم بعد هم مكثي كرد وباخنده ادامه داد اگر 5ماه به خانه نيايم كسي سراغ مرا نميگيرد ولي واي به حالم اگريك روز درمحل باشم همه مي گويند سردار چرانمي روي جبهه چراجبهه راتنها گذاشته اي؟
روستاي ارباب سفلاي كورا سالها قبل از پيروزي انقلاب ودربحبوحه حكومت ستم شاهي ميزبان خورشيدي تابان بودكه نام بلند وشايسته سردار زيبنده قامت رساي وي گرديد.
مدارس ابتدايي كورادرششمين بهار زندگي آغوش خودرابراين وجود پويا گشود واونيز باكسب بهترين نمرات زحمات معلمان خودراپاسخ داد .تحصيلا ت وي هرچند درسال سوم راهنمايي متوقف ماندامااو كه دلي جوياي معرفت داشت تا آخرين لحظات زندگي بامطالعه كتب مذهبي وقرآني عطش ديرسال خود رافرو مي نشاند.
بسياري از راهپيمايي ها وگردهمايي هايي كه در جهت انجام فعاليت هاي سياسي وانقلابي دردوران خون وقيام برگزار مي شد وجود نوراني اورا در خود پذيرفت وسردارنيز باشركت درحساس ترين فعا ليت هاي سياسي وانقلابي دين خودرابه انقلاب واسلام ادانمود .همزمان باآغاز جنگ تحميلي سرزمي نهاي تفتيده جنوب تجلي گاه مبارزات وي گرديد .اوبا عنوان يك بسيجي شجاع وتلاشگر درچندمين مرحله اعزام درعملياتهاي طريق القدس وبيت المقدس شركت كرد. وي درادامه به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد وبه عنوان مسؤول واحد تخريب در غالب عملياتهايي كه توسط لشكر 19فجر انجام پذيرفت حضوريافت.
آن عزيز باگذراندن دوره هاي مختلف آموزش غواصي درزمستان سرد ويخبندان سال 1364 خودرا جهت شركت درعمليات والفجر 8آماده كرد وهمزمان با آغاز اين عمليات به عنوان غواص تخريب چي دل به امواج خروشان الوند سپرد ودرجهت اجراي ماموريت احداث موانع ميدان مين درحاشيه خورعبدالله سختيها ومشقات بسياري رامتحمل گرديد .جراحت شديد از ناحيه شكم حاصل ازخود گذشتگي ها وجانبازي هاي اودرعمليات يادشده بود.
سردار شهيد خورشيدي درادامه عملياتهاي كربلاي 4و5و والفجر 10 راعرصه دلاور مرديهاي خودسا خت وبعد از رشادتهاي بسيار در عمليات بيت المقدس 7كه به انهدام دژخاكي وپخش آب سرددر مسير دشمن ونهايتا تثبيت خط انجاميد خودراجهت تخريب دژمركزي درجزير ه مجنون آماده كرد.
تلاشهاي شبانه روزي وي وهمرزمان دلسوخته وي آخرين پايه هاي اين قلعه سياه رافروريخت ومردان خون وخشم به شكرانه اين حماسه عظيم درطلوع فجري ديگر نماز صبح رابه پا داشتند .
ساعاتي بعد از مقرتخريب ومهندسي واقع درحسينيه جزيره مجنون درگلوله باران شيميايي دشمن درهاله اي از دود وآتش فرورفت وتلاشهاي پيگير سردار جهت ارتباط بافرماندهي تاكتيكي اگر چه بي نتيجه ماند اماسرفه هاي سرخي درپي داشت كه نهايتا به شهادت آن سردار سلحشور در تاريخ چها رم تيرماه سال 1367 انجاميد پيكر مطهر سردار خورشيدي در آن ميادين خون وخطر جاماند و اينك بعد از سالها برادران دلسوخته اش چشم به راه دروازه هاي شهر دوخته اند تامگر گردي از پيراهن چاك چاك اورا توتياي چشم خود سازند.
عشق يعني استخوان ويك پلاك سالها تنهاي تنها زير خاك
قامتي پوسيد ه اما استوار چشمه اي خشكيده اما پاك پاك
  


شنبه 25 دی 1389  12:19 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها