0

زندگی نامه شهدای شاخص

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد علي اصغر اتّحادي

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

در سال 1339 كودكي از سلالة سرخ شقايق در عطرافشان ارديبهشت شيراز تولد يافت و غنچه اي مهربان لبخند را در بهاران شوق ، برگونه هاي افسردة مادري نشاند كه از سالها پيش چشم انتظار اين بسيجي كوچك سال بود . سرانجام بعد از سالها انتظار ، رويايي صادق به حقيقت پيوست و آن روز سبز از راه رسيد و آن مولود آسماني را كه در رويائي ، صادق مردي سبزپوش در دامان پر مهر وي نهاده بود در آغوش گرفت .

علي اصغر ، نام بلندي بود كه اين نوادة نور را به خيل غلامان اباعبدالله ( ع ) متصف ساخت . علي اصغر كودكي را در خانواده هاي مؤمن و دوستدار اهل بيت ( ع ) به سر آورد و در مكتب عطوفت پدر و مادري فرهيخته و رنج كشيده ، الفباي مهرباني را عاشقانه آموخت . در هفت سالگي روانة مدرسه شد و سالياني از تحصيل را با موفقيت پشت سر گذاشت . همزمان با تحصيل در دبيرستان ، دل به پير فرزانة انقلاب بست و با تكثير و توزيع اعلاميه ها و كتابهاي مذهبي و نيز با شركت مستمر در فعاليتهاي سياسي و انقلابي سهمي عظيم را در به ثمر رسيدن نهال نوپاي انقلاب به عهده گرفت .

طلوع فجر انقلاب اسلامي در بهمن 1357 با شهادت جانگداز برادر دلسوخته اش ـ حسن اتحادي ـ همراه بود و آن عزيز كه پيوسته درد فراق برادر را در دل داشت ، پس از پيروزي انقلاب با گذراندن دوره هاي مختلف آموزش خود را آمادة دفاع از دستاوردهاي انقلاب نمود و در قالب اولين اقدام ، در سركوبي غائلة فيروزآباد و از بين بردن اشرار و خوانين خون آشام ضد انقلاب نقش مؤثري را ايفا كرد .

با شروع جنگ تحميلي راهي جزيرة خارك گرديد و پس از آن در آبادان ، كوشك و شلمچه به نبرد با خصم متجاوز پرداخت . وي بارها به جبهه اعزام شد و با توجه به اينكه دورة خنثي سازي بمب را در ارتش جمهوري اسلامي گذرانده بود با پذيرفتن مسئوليتهايي در اين قالب ، در جبهه و در شيراز با سپاه و بسيج همكاري داشت . وي همچنين با عنوان فرماندة گردان ، هدايت بخشي از نيروهاي اسلام را به عهده گرفت و در چندين عمليات رشادتها و دلاورمرديهاي خود را به منصة ظهور رساند .

اين شهيد بزرگوار كه به علت شورو شوق در صحنه هاي جهاد و مبارزه تا لحظة شهادت مجرد باقي ماند پس از سالها مشتاقي و مهجوري در اولين ساعات بامداد 21 آبان 1361 تركش خمپارة دشمن را بهانه ساخت و در سماعي روحاني با پيكري پاره پاره شهد شهادت را در آغوش گرفت . محور ‹‹ عين خوش ›› هنوز بعد از سالها ، زلال آخرين زمزمه ها و وصاياي عاشقانة او را مويه مي كند .

 
 


جمعه 24 دی 1389  11:57 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد علي اصغر صادقي

تاريخ

 :

 1389/04/13

<>

(( علي اصغر)) در 23 دي ماه 1348 در خانوده اي پارسا و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت در تهران چشم به جهان گشود . وي پس از نذر و نياز و توسل پدر و مادر متولد شد . از اين رو ، علي اصغر از همان كودكي داراي ويژگيهاي بودكه در كمتر فرزند ديده مي شود . او در ساية ايثار پدر و مهر عاطفة مادر ، باليد رشد كرد . در هفت سالگي قدم در ره مدرسه گذاشت . با هوش و استعدادي كه داشت كلاسها را با موفقيت سپري كرد . او از لحاظ اخلاقي ، در مدرسه نمونه بود و با اخلاق و ادبش ، معلمان را به خود جلب مي نمود .
علي اصغر كلاس چهارم ابتدايي بود كه انقلاب اسلامي اوج مي گيرد . او با وجود سن و سال كم ، در بيشتر راهپيماييها و تظاهرات ، همراه پدر و مادر يا دوستان و همسالان خود شركت مي كند و با جثة كوچك و قلب بزرگ خود ، به مبارزه و مخالفت با رژيم ستمشاهي برمي خيزد.
علي اصغر با انديشه اي سالم و احساساتي پاك و معصوم ، پس از پيروزي نقلاب شكوهمند اسلامي ، پاي در ميدان حراست از ارزشها و آرمانهاي بزرگ آن مي گذارد . وي فعاليت خود را در سن دوازده سالگي از پايگاه مقدس مسجد و بسيج محله آغاز مي كند و با عشق و علاقه اي فراوان ، كمر خدمت به انقلاب اسلامي مي بندد . وي در كنار تحصيل در مدرسه ، در مسجد به فعاليتهاي مذهبي و اجتماعي مي پردازد. او كه صداي خوش داشت ، به مداحي اهل بيت روي مي آورد و از آنجا كه قاري قرآن بود ، در محافل قرآني خوش مي درخشد .
علي اصغر ، در سن چهارده سالگي ، در كلاس سوم راهنمايي ، نوروز سال 1363 ، همراه با مدير مدرسه ، معلمان و تعدادي از دانش آموزان مدرسه، به مناطق جنگي سفر مي كند و در كارهاي تداركاتي براي رزمندگان فعاليت مي نمايد . اين تلاش خالصانه در جبهه و جنگ، بر ذائقه اش خوش مي نشيند . پس از امتحانات پايان سال و در تعطيلات تابستان خود را وقف خدمت به جبهه مي كند . از وقتي كه پايش به جبهه باز مي شود ، ديگر جبهه را رها نمي كند و تا پاي جان ، در اين راه ارزشمند كه برگزيده بود ، پيش مي رود .
وي كه گمشده اش را در جبهه مي يابد ، به رغم سن كم به جبهه مي شتابد . در هر فرصتي كه برايش پيش مي آيد خودش را به جبهه مي رساند و در پشت جبهه نيز به تحصيل مشغول مي شود . در سال دوم (( رياضي فيزيك )) بود كه تاب ماندن
نمي آورد و درس و تحصيل را يكسره وا مي نهد و به جبهه مي رود .
صادقي در چند عمليّات كه شركت مي كند ، نبوغ ، هوش و توانمندي بالاي نظامي خود را به عرصه ظهور مي رساند . او با وجود جواني ، توجه فرماندهان را به توانايي نظامي اش جلب مي كند و خيلي سريع مدارج رشد و ترقي را يكي پس از ديگري پشت سر مي گذارد . در هر عمليّاتي كه وارد مي شود ، درخشش و قابليتي ستودني از خود نشان مي دهد . وي سرانجام به عنوان فرماندة تيپ (( ثارالله )) منصوب مي شود و در اين مسئووليت خطيرنيز خوش مي درخشد و خدمات شايسته اي از خود بر جاي مي گذارد .
شهيد علي اصغر صادقي كه به صدق و صفا پاي در راه دوست و محبوب گذاشته بود ، ره صد ساله را يك شبه پيمود و خود را به خيل مشتاقان كوي دوست رساند .
از خاك تا افلاك را به طرفه العيني ره سپردو در ضيافت عشاق با صداي جادويي و جذّاب خود به قرائت فرآن در صف ملائك پرداخت . شهيد صادقي در 14 تير ماه 1366 در عمليّات (( نصر 4 )) شركت كرد و در (( ماووت )) عراق بر اثر اصابت گلوله به درجة رفيع شهادت نايل آمد .

 

 
 


جمعه 24 دی 1389  11:58 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد عزيز بابايي

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

از جنوب زاهد شهر فسا كه پا بيرون مي گذاري نسيمي آرام تو را به گلگشت سوسن و سبزه مي برد . جاده هاي مهربان با لجاجت يك پيچ تند ، در نبض تو مي تپد و تو را آرام آرام تا روستاي نجيب مي برد كه از دور با چهره خاكي و آفتاب سوخته اش ، به استقبالت آمده است . روستايي ساده كه از در و ديوارش بوي پر پرواز فرو مي ريزد و خاك تفتيده اش بوي سرخ شقايق مي دهد .

سردار شهيد عزيز بابايي در سال 1341 در اين روستا كه ‹‹ ميانده ›› مي نامندش در خانواده اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود .دوران پر نشاط كودكي را در حال و هواي صميمي روستا گذراند و از همان اوان كودكي جهت تأمين هزينه معاش خانواده به كارهاي مختلفي اشتغال ورزيد . وي در سال هفت سالگي با شور و شوق كودكانه اي راهي مدرسه شد و نهايتاً با دريافت مدرك ديپلم مكانيك از هنرستان صنعتي فسا به تحصيلات خود پايان داد . اين شهيد بزرگوار در جريان انقلاب و حركات توفنده امت اسلامي ، در بسياري از تظاهرات و راهپيمايي هاي ضد رژيم شركت كرد و حتي در اين مسير بارها مورد ضرب و شتم نيروهاي خود فروختة رژيم قرار گرفت .

همزمان با بر پايي حكومت اسلامي در ايران او نيز تلاش گسترده اي را براي حفظ دستاوردهاي انقلاب آغاز كرد . اندك زماني پس از پيروزي انقلاب در حالي كه آخرين سال تحصيلي را پشت سر مي گذاشت وارد بسيج شد و پس از سه دوره آموزشي به خيل جان بركفان سپاه توحيد در جبهه هاي حق عليه باطل پيوست . شهيد بابايي در مدت زمان حضور در جبهه در عملياتهاي متعدد از جمله والفجر و كربلاي 4 و 5 شركت كرد و مسئوليت هاي مختلفي را عهده دار گرديد . وي مدتي مسئول شناسايي بود و زماني نيز به سمت جانشيني گردان به انجام وظيفه پرداخت .

سردار شهيد عزيز بابايي پس از عمري تلاش و مبارزه سرانجام در سحرگاه بيستم ديماه 1365 خاك شلمچه را از خون خود رنگين ساخت و با پيكري خونين به خيل شهداي كربلاي 5 پيوست .

 


جمعه 24 دی 1389  11:58 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد علي اصغر رنجبران

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

((علي اصغر )) آبان ماه 1335 در ((ميدان خراسان )) يكي از مناطق جنوب شهر تهران زاده شد . او تنها فرزند ذكور خانواده بود . پدر و مادرش از همان كودكي علاقة ويژه به او داشتند و در تربيت ديني او از هيچ كوششي دريغ نورزيدند . او در هفت سالگي به مدرسه رفت و از همان ابتداي تحصيل ، هوش و استعدادش مجال بروز يافت .
از آنجا كه پدر علي اصغر عضو ((فدائيان اسلام )) و از طرفداران وفادار (( شهيد نواب صفوي )) بود ، فرزند را با الفباي مبارزه آشنا مي سازد . علي اصغر در منار تحصيل علم ، به آموختن معارف ديني همت مي گمارد و آميزه هاي ديني را در وجود خود راسخ مي كند .
آخرين سال تحصيلي علي اصغر در دبيرستان با شروع و اوج گيري نهضت ملت مسلمان همزمان مي شود . وي كه در خانواده اي متعهد رشد يافته بود دل به انقلاب مي سپارد و با مردم انقلابي همراه مي گردد و تحصيل را رها مي كند . او در بيشتر راهپيماييها فعالانه شركت مي جويد . در تظاهرات عظيم و تاريخي 17 شهريور 1357 ، در ميدان ژاله حضور مي يابد .
علي اصغر از هفت سالگي به نماز قيام مي كند و احساسات ناب مذهبي را در قنوت عشق به كام و جانش مي ريزد . در مراسم مذهبي و محافل قرآني سرشار از شوق شركت مي جويد و اوقات فراغت به او دست مي داد ، با مطالعه و ورزش سپري مي كرد . از نوجواني همراه پدر به زورخانة محل خود مي رود و الفباي ادب و جوانمردي را فرا مي گيرد و تواضع را در گود زورخانه مي آموزد. همة اينها توشه اي مي شود براي علي اصغر كه در سالهاي انقلاب و روزهاي پيروزي به كار مي بندد .
از فرداي پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ، روزي روشن و پر از اميد براي علي اصغر آغاز مي شود و او كه در 22 بهمن همچون مردم مسلمان به استحاله اي روحي و معنوي دست يافته بود ، در ترسيم تاريخ انقلاب ، كمر همت به خدمت براي انقلاب اسلامي مي بندد . از حفظ امنيت در محل تا شركت در كميته ، براي حفظ دستاوردهاي انقلاب اسلامي ، فرصتي براي تجربه اندوزي اش بود و شروع حركتي ديگر .
علي اصغر فعالانه وارد صحنه هاي خدمت به انقلاب مي شود و با حضور در نهادهاي مختلف به ايفاي نقش مي پردازد . وي در تشكيل سپاه محل خود ، در جنوب تهران ، نقش مؤثري ايفا مي كند و خود نيز به عضويت سپاه پايداران انقلاب اسلامي در مي آيد . وي در اولين ماموريتش ، براي مقابله با گروهكهاي ضد انقلاب ، عازم منطقة كردستان مي شود . از آن پس ، وي مرتب در ماموريت بسر مي برد . با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران ،‌علي اصغر راهي جبهه هاي جنوب مي گردد . روحش و جانش چنان با جبهه ها پيوند مي خورد كه ماندن در شهر را بر نمي تابد . حتي هر وقت كه مجروح در بيمارستان بستري مي شود ، بهانة جبهه را مي كند . بارها در عمليات مختلف مجروح مي شود . مادرش در اين باره مي گويد : يكبار از بيمارستان مصطفي خميني زنگ زدند ، تير به فكش خورده بود بيست روز بود عروسي كرده بود كه راهي جبهه ها شد تا در حملة (( فتح المبين )) شركت كند . پس از حمله آمد و خيلي زود برگشت . در عمليات (( بيت المقدس )) شركت كرد و دوباره زخمي شد . اينبار تركش به پايش خورده بود . پنجاه روز در بيمارستان ((نجميه )) بستري بود . بچه اش كه بدنيا آمد نامش را (( محمد حسين )) گذاشت . چند روز بعد گچ پايش را باز كرد و عصا را كنار گذاشت و به جبهه رفت ))
شهيد رنجبران دربارة جراحت خود در عمليات (( بيت المقدس )) مي گويد : تركش كه خورد تو پام و بي اختيار فرياد زدم ،،يا مهدي ،، ! افتادم اما بي هوش نبودم . يكدفعه ديدم يك نوري در مقابلم درخشيد . امام خميني (ره) هم پشت او بود . نور نزديكتر شد . دستي بر شانه ام گذاشت . سبك شدم . آن نور به من گفت : پسر جان تو شهيد نمي شوي . سپس آن نور و امام دور شدند . چشمهايم را كه باز كردم ديدم كه در بيمارستان هستم .))

چگونگي شهادت
اين استوانة اخلاص و مجسمة تقوا در 13 آبان 1362 در مرحلة سوم عمليات (( والفجر 4 )) در منطقة ((پنجوين )) بر اثر اصابت تر كش و گلوله به شهادت رسيد .


 

 
 


جمعه 24 دی 1389  11:58 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردا شهيد علي اكبر حبشي

تاريخ

 :

 1389/04/13

<>

فيروزآباد پر از بوي بابونه شد و مردي از تبار حماسه ، پاي به عرصه ي وجود نهاد . بدينسان علي اكبر حبشي در آغوش زيباي طبيعت اولين نگاه معصومانه را در نگاه مادر دوخت ، تا شايد با لبخند كودكانه خود ، زخمهاي بيدريغ مادر رنج كشيدة خود را مرهم باشد . مادر نيز چون گوهري گرانبها او را در دامان پر مهر خود پرورد تا اينكه علي اكبر ، دوران پرنشاط كودكي را پشت سر گذاشت و وارد مدرسه شد .
دورة ابتدايي را در مدرسه هاي سيّار عشايري گذراند و پس از طي اين دوره جهت ادامة تحصيل راهي شهرستان فيروزآباد گرديد . وي با تمام مشكلات همچنان تحصيلات خود را ادامه داد و نهايتاً موفق به اخذ ديپلم در رشته ي رياضي فيزيك گرديد و اين در حالي بود كه انقلابي بزرگ و مردمي در كشور اسلاميمان به وقوع مي‌پيوست و مردم انقلابي ايران با مشتهاي گره كرده ي خود استقلال و آزادي را فرياد مي زدند . علي اكبر در صحنة مبارزات حق طلبانة امت اسلامي حضوري فعال داشت و در راه پيشبرد اهداف انقلاب از هيچ كوششي فرو گذار نبود .
شهيد حبشي بعد از پيروزي انقلاب رسماً به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و خود جزء اولين كساني بود كه هسته ي هسته مركزي سپاه فيروزآباد را بوجود آورده و در اين شهر شهيد پرور به فعاليت پرداخت . وي همچنين از بنيان گذاران نيروي خود جوش بسيج در اين شهر بود . بعلاوه شهيد مدتي نيز مسئوليت سپاه ميمند را بر عهده داشت .
شهيد حبشي كه روح حماسه و ايثار و فداكاري را از بزرگ مردان ايل قبيلة خود به ارث برده بود ، با شروع جنگ تحميلي مردانه سلاح برگرفت و وارد عرصه ي مبارزه گرديد . وي در آغاز در عمليات شكست حصر آبادان شركت كرد و همدوش با ديگر رزمندگان غيور اسلام قسمتي از خاك مقدس ايران را از چنگال بعثيون كافر بدر آو.رد .
شهيد حبشي همچنين در عملياتهاي مختلفي چون فتح المبين ، خيبر، بدر ، والفجر 1 و والفجر 2و … به عنوان مسئول گردان شركت كرد و حماسه آفريد . پيكر مبارك او بارها زخم كين دشمن را بر جان پذيرفت و از نواحي مختلف بدن مجروح شد تا اينكه سرانجام در شامگاه خونين سوم بهمن 1365 آخرين زخم را با ديدار دوست مرهم نهادو در بيكران آسمان به پرواز درآمد . عمليات كربلاي 5 خاطرة پرواز او و هزار كبوتر خونين بالي است كه در آسمان شلمچه به پرواز درآمدند .
 

 
 


جمعه 24 دی 1389  11:59 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد علي اكبر رحمانيان

تاريخ

 :

 1389/04/13

<>

شهيد علي‌اكبر رحمانيان نام آشناي لشكر المهدي (عج) كه خاك جنوب و غرب بوسه‌گاه گامهاي استوار و شروه خوان نام بلند اوست دربيست وپنجم محرم الحرام 1382 (ه،ق) در حالي كه زمين و زمان داغدارشهادت سيدالساجدين امام زين العابدين (ع) بودند درخانواده‌اي منور به نور ايمان و شيفته اهل بيت (عليهم السلام) ديده به جهان گشود. اولين گريه‌هاي كودكانه‌اش گويي در سوگ مردي وارسته بودكه همزمان با تولد او بر دستهاي مردم قهرمان پرور جهرم تشييع مي‌شد. در زادروز ميلاد اين عزيز عالم رباني حضرت آيت‌اللهي راه سفري ابدي را در پيش گرفت و شهر جهرم يك بارديگر غرق در عزا و ماتم كرد. شهيد رحمانيان اين گونه درحال و هوايي روحاني تولد يافت و دوران كودكي پرنشاط كودكي را در دامان پدر و مادري فرهيخته به سرآورد.
اين شهيد بزرگوار تحصيلات خود را تا پايان دوره متوسطه ادامه داد و با اخذ مدرك ديپلم از تحصيل فراغت يافت. فعاليتهاي سياسي و مبارزاتي وي كه از سالها قبل از انقلاب آغاز شده بود بعد از پيروزي انقلاب همچنان ادامه يافت و اين سردار شهيد باپيوستن به جمع سبز پوشان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خود را آماده دفاع از انقلاب و ميهن اسلامي نمود.
جنگ تحميلي عرصه تبلور استعدادهاي نهفته او بود .سردار شهيد رحمانيان با شروع اولين جرقه‌هاي جنگ به سوي جبهه‌هاي نور شتافت كه شور و حال و التهاب اولين اعزام را در قسمتي از خاطراتش اين گونه بيان داشته است.
با چهارده نفر از برادران سپاه جهرم به جبهه اعزام شدم. آن زمان تازه جنگ ايران و عراق شروع شده بود و خرمشهر سقو ط كرده بود…شور و حالي ديگر در بين برادران بود و تمام آنها با گريه و التماس مسؤولين را راضي كرده بودند. عيدقربان سال1401 (ه،ق) بود در جهرم نماز عيد برپا بود كه به محل نماز آمده و با مردم خداحافظي كرديم ازشدت شوق اشك درچشمم حلقه زد خدا ميداندكه چه حالي داشتم.
سردار شهيد علي‌اكبر رحمانيان فعاليتهاي خود را با عنوان مسؤول آموزش بسيج جهرم آغاز كرد و با اينكه بسياري از دوستان به علت اهميت حضور وي در بسيج ازرفتن او به جبهه ممانعت مي‌كردند با اين همه شهيد به دفعات راهي عرصه‌هاي نبردگرديد و با پذيرفتن مسؤوليت‌هاي مختلف عملياتهاي متعددي را عرصه دلاوري‌هاي خود ساخت.
وي در عملياتهاي والفجر مقدماتي 1،2،،4 و عمليات خيبر فرماندهي طرح و عمليات تيپ المهدي(عج) را برعهده داشت درعملياتهاي رمضان و محرم به ترتيب به عنوان فرمانده گردان و مسؤول محور عمليا ت حضور داشت .علاوه براين مدتي نيز با عنوان معاون تيپ تكاور رعد متشكل از گردانهاي تيپ المهدي و تيپ 55 هوابرد اصفهان انجام وظيفه كرد.
سرداشهيد رحمانيان درمدت زمان حضور در جبهه به دفعات آماج تير و تركش دشمن قرار گرفت و با تحمل جراحات بسيار راهي بيمارستان گرديد و آن گونه كه آرزو كرده بود درتاريخ 27بهمن 1364 با بدني پاره پاره به ديدار دوست شتافت.
 

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:00 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد علي محمد اربابي

تاريخ

 :

 1389/04/13

<>

 

علي اربابي در سال1343 در بيدگل كاشان متولد شد و جزو همان گروهي بود كه خميني بزرگ فرموده بود:ُياران من در گهواره ها هستند.ُ


شهيد اربابي به واسطه تنگدستي از ابتداي دوران صباوت به كار پرداخت و كارهاي طاقت فرسايي مانند كارگري در كوره آجرپزي را انجام مي‍داد. گويي خدا مي‍خواست گل وجودي او آنچنان پخته شود تا بار مسؤوليت‍هاي بزرگي چون معاونت آموزش و رياست ستاد لشكر زرهي 8 نجف اشرف را بتواند به دوش بكشد .


از ديگر سو علاقه وافر به فراگيري دانش اين كارگر كوچك و خسته را شب‍ها با اشتياق فراوان به كلاس درس مي‍كشاند. از ابتداي نهضت اسلامي ، نداي خميني را لبيك گفت و در طول انقلاب پيوسته در صف مقدم تظاهرات و مبارزات بود و تا پاي جان بر سر پيمان باقي ماند .


با شروع جنگ تحميلي ضرورت حضور در جبهه و پشت جبهه باعث شد كه وي مدام بين جبهه و كاشان در تردد باشد .
علاقه او به بسيج و بسيجي ها باعث شد كه به عضويت سپاه در آمده ، مسؤوليت پذيرش را عهده ‍‍دار شود تا بتواند عناصر انقلابي و نيروهاي مخلص را گزينش و به خيل دلاوران اسلام بفرستد.


در عمليات بدر مسؤوليت واحد آموزش نظامي را عهده ‍دار بود و تا آخر در لشكر باقي ماند. پس از عمليات قادر كه مسؤوليت واحد بسيج را بر عهده داشت در يك سانحه تصادف مجروح و در بيمارستان بستري شد.
مجددأ پس از مدتي دوباره مجروح و روانه كاشان شد و فرصتي يافت تا با ازدواج به زندگي خود سروساماني دهد. شايستگی هاي سردار شهيد سبب شد تا در عمليات والفجر8 به سمت رياست ستاد لشكر8 منصوب گردد و او كه شخصي منظم و پركار بود از عهده اين مسؤوليت به شايستگي برآمد به نحوي كه در غيبت فرمانده لشكر نيز او فرماندهي لايق و كاردان بود و به خوبي از عهده اداره امورات لشكر بر مي‍‍آمد .


با آغاز عمليات كربلاي4 عشق و علاقه به بسيجي ها روحيه بسيجي او را آنچنان تحت تأثير قرار داد كه گفت:« ‌من بايد با بسيجي‍ ها باشم » و مسؤوليت اسكله را پذيرفت تا از نزديك بر‍‌ حركت و رزم بسيجي ها نظارت نمايد. در اين عمليات وقتي كه در جزيره ام‍الرصاص مشغول نبردي بي‍امان با دشمن بود روح بزرگ او در ساعت30/1 نيمه شب جمعه 5/10/65 قالب تن را شكست و به خيل ملكوتيان پيوست روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
 

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:00 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد علي اكبر فرماني

تاريخ

 :

 1389/04/13

<>

سردارشهيد علي اكبر فرماني درسال 1336 چون تبسمي سرخ برلبان مغموم سلطان آباد معصوم ورنجديده شكفت واين روستاي محروم راباميلاد نوراني خودغرق شود وشادي كرد.
هنوز اولين واگويه هاي زخم راتجربه نكرده بودكه ازسايه سار دستان پدرمحروم ماندودرحالي كه سال پنجم ابتدايي رابامشكلات بسياري پشت سر ميگذاشت درسوگ آن مرد فرهيخته ومهربان نشست.بامرگ جانسوز پدر بارمسؤوليت خانواده بردوش اوافتادوازهمان ابتدا بافقر ومشقاتي كه سالكان طريق حق هيچ گاه از آن دور نبوده اند دست وپنجه نرم كرد .دراوايل سال 1357 درحالي كه مادرباكاسه اي از اشك اورابدرقه كرد راهي زابل گرديد تادوران سربازي خودرادراين شهرآغاز كند. همزمان با حركات توفنده امت اسلامي نداي امام (ره)مبني برترك پادگانهارافرمان نهاد وپس از يك ماه سرگرداني درزابل به شيرازبرگشت.
پيروزي انقلاب اسلامي آتش شوق وايمان رادردل اوشعله ورساخت وانقلابي عظيم دروجود نوراني اوبه وجود آورد .به طوري كه تمام هستي خودراوقف انقلاب ودفاع از دستاوردهاي انقلاب نمود.وي دراولين اقدام با پيوستن به نيروهاي بسيجي درپايگاههاي مقاومت شهرورستا مبارزات پيگيري رابامنا فقين وگروهكهاي كوردل آغاز كرد واگرچه دراين مسير بارهامورد تعقيب وضرب وشتم قرارگرفت امادست از مبارزه برنداشت وباپيوستن به خيل طلايه داران نوردرسپاه پاسداران انقلاب اسلامي شيراز بيش از پيش بر مبارزات خود تاكيدورزيد.
حضور مداوم درجبهه هاي مهران ،زبيدات ،جفير،جزيره مجنون،كوشك ،فاوو…. كارنامه درخشاني از حماسه آفرينيهاي اودر طول هشت سال دفاع مقدس مي باشد.آري سردار شهيد علي اكبرفرماني كه بعد از شروع جنگ بهشت گمشده خودرادرآن طرف مرزهاي آتش وخون يافته بود باقبول مسؤوليت هاي مختلفي از جمله مسؤوليت جانشيني گردان مسلم از لشكر 19فجر درعملياتهاي مختلفي شركت كرد وخاطراتي ماندگاراز شوق وحماسه رااز خود به يادگار گذاشت .
آن عاشق شوريده سرانجام در21بهمن 1364 آن سوي سنگرهاي خون به ديدار دوست شتافت وباتقديم خون سرخ خويش به آرزوي ديرينه خودرسيد .
عمليات والفجر 8يادمان پرواز ملكوتي اين عاشق واصل است ومحورفاو مهبط فرشتگاني است كه درآن غروب غريب به تعزيت آفتاب زخمي جنوب آمده بودند.
 

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:00 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد علي حسن پور

تاريخ

 :

 1389/04/13

<>

دريكي ازروزهاي بهاري سالي1338 درخانه ساده ومحقرحاج محمد حسن حسن پور درابركوه صداي گريه كودكي سكوت رادرهم شكست ولحظه اي بعد زنان قوم دراسپندسوزان لبخندهاي نجيبشان روي گشاده اولين فرزند پسررااز آن پدر دردآشنا دريافت داشتند.
خواهران گلاب وآيينه ميلاد سبز برادررابه فال نيك گرفتند وآن بسيجي كوچكسال رابه نام اولين امام نورومعرفت علي صداكردند .علي آغازين روزهاي زندگي رادر آغوش مادرپرورش يافت واولين آيات نوررا كه برزبان اين عفيفه صالحه جاري مي گشت تكرار مي كرد روح زلال وملكوتي اوازهمان آغاز باكلام نوراني وذكر اهل بيت عليهم السلام مؤانست يافت واين شوروحال عارفانه تاآخرين روز هاي زندگي همسايه ديواربه ديوار سادگي اوبود.
شهيد علي حسن پور درحال وهوايي روحاني الفباي معرفت رافراگرفت ودرششمين سال زندگي باشور وحالي كودكانه قدم درراه كسب دانش گذاشت .تحصيلات وي تاپايان دوره متوسطه ادامه يافت وشهيد همزمان با دريافت مدرك ديپلم رياضي درجريام حركات توفنده امت انقلابي قرارگرفت انقلاب دانشگاه بزرگي بود كه شهيد حسن پور اندك زماني پس از پيروزي انقلاب به عضويت بسيج در آمد وپس از گذراندن آموزشهاي لازم جبهه هاي غرب راجهت مبارزه بادشمنان هميشه اسلام برگزيد.
وي همزمان با آغاز جنگ تحميلي به عنوان يك بسيجي ساده راهي مناطق خونرنگ گرديد وباپذير فتن مسؤوليتهاي مختلفي از جمله مسؤوليت تسليحات ولجستيك مبارزات حق طلبانه خودرادرجبهه اي ديگر آغاز كرد.
اين شهيد بزرگوار درادامه به خيل جان بركفان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست ودرتداركات يكي از گردانهاي لشكر19 فجر انجام وظيفه كرد به علت رشادتها وشايستگي هايي كه از خود بروز داد مسؤوليت هايي از جمله معاونت گردان امام حسين به وي واگذار گرديد واوبا پذيرفتن اين مسؤ وليت خطير همدوش وهمگام باسرداران شهيد حاج مهدي زارعي وسيد محمد كدخدا در عمليا تهاي مختلفي از جمله والفجر مقدماتي والفجر 8شركت كرد.
ساعاتي بعد از شروع عمليات والفجر 8 ودرسحرگاه خونين بيست ودوم بهمن 1364 تيرباران دشمن بعثي قلب مالامال از عشق اين سردار رشيدرانشانه گرفت وآن عزيز درميان فريادهاي يامهدي (عج)يا مهدي (عج)دنيا رابه اهلش وانهاد وبا سينه اي چاك سربرآسودن گاه خاك فاو گذاشت.
بامرگ سرخ او مردي از مردان نور اناالحق گويان سربردار معرفت نهاد وبدين ترتيب كارنامه افتخارات يكي ديگر از سرداران خون وحماسه بسته شد.
 

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:00 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد عليرضا اكرام پور

تاريخ

 :

 1389/04/13

<>

در حاشيه آرام بختگان ، شهري سبز آرميده است كه در طول هشت سال دفاع مقدس ، شهيدان بزرگواري چون شهيد عليرضا اكرام پور را تقديم اسلام و انقلاب نموده است . ني ريز قهرمان و شهيد پرور در ديماه 1336 شاهد تولد اين نوادة نور بود و سالياني عزيز ، او را در آغوش مهربان خود پرورد .


شهيد اكرام پور پس از گذراندن دوران ابتدائي و راهنمائي تحصيل ، وارد دبيرستان شد و اين دوره را نيز باموفقيت پشت سر گذاشته و موفق به دريافت مدرك ديپلم گرديد . وي از زمان تحصيل ، مسجد جامع مهدي (عج) را پايگاه فعاليتهاي مذهبي و سياسي خود قرار داده و همدوش با ياران همرزم خود ، شهيدان سرافراز ، كردگاري و محمدزاده اولين هستة مركزي قيام ، عليه طاغوت ستمشاهي را بنيان نهاد .در اين مسير بارها مورد تعقيب و بازداشت نيروهاي خود فروخته‌ي پهلوي قرار گرفت و چندين ماه نيز در عادل آباد شيراز روزهاي سخت زندان را سپري كرد .


وي پس از پيروزي انقلاب به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و با آغاز جنگ تحميلي راهي خوزستان گرديد و در عمليات حصر آبادان شركت كرد .وي در طول جنگ تحميلي به دفعات در ميادين نبرد حضور يافت و عملياتهاي مختلفي از جمله فتح المبين ، بيت المقدس ،خيبر ، بدر ، محرم ، رمضان وطريق القدس را عريصه ي دلاوريها و رشادتها ي خود ساخت .


سردار شهيد عليرضا اكرام پور سرانجام در تاريخ 27 بهمن 1364 در حاليكه بعنوان جانشين فرماندهي گردان در سومين مرحله از عمليات والفجر 8 شركت داشت به محاصره دشمن درآمده و پس از ساعتها مقاومت ، به افتخار شهادت نائل آمد .پيكر نوراني شهيد اكرام پور پس از يازده سال انتظار در خاك خونرنگ فاو كشف و ششم آبانماه 1375 در جوار ديگر همرزمان شهيدش درگلزار شهداي ني ريزبه خاك سپرده شد . شهيد اكرام پور در زمان جنگ همسري شايسته و وفادار برگزيد كه ثمره ي اين ازدواج فرخنده فرزندي بنام زينب است .

 


شنبه 25 دی 1389  12:00 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد علي رضا جوادي

تاريخ

 :

 1389/04/13

<>

در سحرگاه خونين 21 ماه مبارك رمضان ، همزمان با عروج مطهر حضرت علي (ع) علي رضا جوادي در خانواده ايثارگرش در شهر ضا متولد شد . دوران تحصيل را با شوق و اشتياق طي كرد .در دوران دبيرستان كه زمان اوج گيري نهضت اسلامي بود علي رضا در حمايت از محرومان و مستضعفان به مخالفت با رژيم منحوس و ستمگر پهلوي پرداخت . در اين راه شكنجه ها شد زندانها را تحمل كرد و با زبان روزه در زير ضربات خصمانه مزدوران مقاومت كرد بدنش را مجروح كردند اما عزمش راسخ تر شد با پيروزي انقلاب اسلامي شهيد جوادي مثل فرزندي عزيز به پاسداري از انقلاب پرداخت و پس از تشكيل كميته دفاع شهري از اولين اعضاي آ‌ن شد و با افتتاح سپاه به جمع سبز پوشان پاسدار پيوست .
او آن چنان به سپاه علاقه مند بود كه بيشتر وقت خود را در آن ميگذراند حتي از لباس سبز سپاه به عنوان بهترين لباس دامادي در مراسم عروسيش استفاده كرد .
هنوز چند صباحي از تولد انقلاب اسلامي نگذشته بود كه استكبار به فكر خاموشي شعله هاي آن افتاد و مزدوران خود را به جنگ انقلاب فرستاد .از جمله ايثار گراني كه با خون خود مانع تحقق اهداف استكبار شدند عبدالعل برادر علي رضا بود .شهادت عبدالعلي تاثير زيادي بر روحيه شهيد جوادي گذاشت و او را مصمم كرد تا آخر راهي كه در آغازش بود برود .
او كه به عنوان مسؤول واحد تداركات سپاه شهرضا منصوب گشته بود علي رغم مسؤوليتش ،در جبهه ها حاضر مي شد و در عمليات هاي فتح المبين ، بيت المقدس ، خيبر ، بدر ، والفجر پنج ، و الفجر هشت و كربلاي پنج شركت فعال داشت .
سردار علي رضا جوادي در عمليات والفجر ده در حالي كه معاونت لجستيك تيپ 44 را بر عهده داشت حاضر د و در بحبوحه عمليات در زير بمباران دشمن به مهماني حسين (عليه السلام ) رفت . همان حسيني كه به خاطرش در ايام ماه محرم لباس سياه مي پوشيد و با پاي برهنه برايش سينه مي زد و به عشق او به جبهه آمده بود .
همانگونه كه آرزو كرده بود با لباس خون آلود سپاه در روز پاسدار ، جسد مطهرش به خاك سپرده شد .او رفت و تنها دخترش را به عنوان بهترين يادگار خود باقي گذاشت .
 

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:00 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد علي محمد الواني

تاريخ

 :

 1389/04/13

<>

شهيد علي محمد الواني در سال 1336 در روستاي خير آباد فسا در خانواده اي متدين و مذهبي چشم به جهان گشود . روستا و جلوه هاي قدرت الهي در صحرا و بيابان ، همبازي دوران كودكيش بود وآسمان سبز ، كو له بار عزلتي كه بر شانه هاي او دامن گسترده بود .


در هفتمين بهار زندگي با شور و حالي كودكانه قدم در راه مدرسه گذاشت و مراحل مختلف تحصيل را با موفقيت طي نموده و نهايتاً موفق به اخذ ديپلم از هنرستان گرديد در سال 57 همزمان با اوج گيري انقلاب و مبارزات حق طلبانة امت اسلامي عليه رژيم ستمشاهي ، دوران سربازي وي به اتمام رسيد و او خود را آماده قيام و مبارزه كرد .
پس از پيروزي انقلاب
 

 
 


شنبه 25 دی 1389  12:01 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد علي محمد كرمي ابوالوردي

تاريخ

 :

 1389/04/13

<>

در يكي از روزهاي آفتابي سال 1339 در روستاي جشنيان مرودشت كودكي ديده به جهان گشود كه اسامي مبارك محمد و علي زيبندة نام او شد . علي محمد دوران كودكي را در زادگاه خود گذراند و تحت توجهات پدر و مادر دلسوز و فرهيختة خود الفباي معرفت را فرا گرفت . در دوران تحصيل با شنيدن اولين زمزمه هاي انقلاب به صفوف به هم فشردة قيام پيوست و در مبارزات ضد رژيم و فعاليتهاي طاغوت ستيز شركت كرد كه همين امر به اخراج وي از مدرسه انجاميد اما به هر تقدير بار ديگر به تحصيل روي آورد و سرانجام با دريافت مدرك ديپلم به تحصيلات خود پايان داد .


شهيد كرمي ابوالوردي پس از پيروزي انقلاب با گروه شهيد فقيهي در دانشگاه شيراز شروع به همكاري كرد و امور فرهنگي دانشكدة پزشكي را به عهده گرفت . با شروع جنگ تحميلي به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و بعد از گذراندن آموزشهاي لازم به گروه چريكهاي جنگهاي نامنظم پيوست . وي چندين سال همدوش با شهيد دكتر چمران به دفاع از اسلام و انقلاب پرداخت اما پس از شهادت دكتر چمران از طرف سپاه پاسداران به كشور لبنان مأموريت يافت و در شهر بعلبك در پست معاونت اطلاعات و عمليات ، فعاليتهاي نويني را آغاز كرد . از آنجا كه صهيونيزم جهاني بر نقش حساس كليدي وي واقف بود در صدد خاموش كردن اين شعلة فروزان برآمد و براي سر پر شور اين بسيجي مبارز جايزه تعيين كرد . شهيد كرمي در مدت زمان حضور در لبنان بارها مورد تعقيب و سوء قصد دشمن قرار گرفت اما او كه با روحيه اي متعالي مشتاق زندگي را به شوق شهادت مي زيست ، سخت كوش و مبارز به فعاليتهاي خود ادامه مي داد .


شهيد كرمي پس از چندين سال مبارزة مداوم در خارج از كشور در سال 1367 و همزمان با پايان جنگ تحميلي به ميهن اسلامي بازگشت و با پذيرفتن مسئووليت اطلاعات و عمليات سپاه سلماس ( آذربايجان غربي ) مبارزات حق طلبانه را در جبهه اي ديگر ادامه داد . سراسر زندگي پرنور و بركت اين سردار رشيد و مخلص انقلاب ، مملو از عشق و شور و رشادت است ، افسوس كه اين مختصر را توان بيان آنهمه رشادت و ايثار نيست . سردار شهيد كرمي ، سرانجام در 28 تيرماه 1369 زخم فراق را با ديدار دوست مرهم نهاد و به همراه جمعي از همرزمان شقايق پيشه اش ، آخرين گلوله هاي خشم منافقين كوردل در كردستان را بهانه ساخته و با پيكري خونين به خيل شهيدان پيوست .
 


شنبه 25 دی 1389  12:01 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد علي اكبر قائميان

تاريخ

 :

 1389/04/13

<>

هر دل شوريده اي با شنيدن نام جهرم و فسا ياد حماسه آفريني هاي رزمندگان سلحشوري مي افتد كه نامشان با نام تيپ هميشه پيروز المهدي ( عج ) درآميخته است ؛ بزرگمرداني كه گوشه گوشة خاك جنوب و عرب شاهد قهرمانيها و دلاورمرديهاي آنهاست . در اين مختصر نيم نگاهي به زندگي يكي از ديگر سرداران حماسه ساز المدي ( عج ) داريم :
سردار شهيد علي اكبر قائميان در سال 1341 در جهرم چشم بر آبي آسمان گشود و با شكفتن اولين گل لبخند بر گونه هاي آفتابيش ، بوستان آغوش پدر و مادري دلسوخته بروي گشوده شد و در دامان عطوفت اين دو بزرگوار پرورش يافت . از همان اوان كودكي اولين آيات نور بر زبان مبارك او جاري شد و روح لطيفش در چشمه سار قرآن و نماز تطهير يافت . وي از شش سالگي قدم در راه كسب علم و دانش گذاشت و پس از گذشت چندين سال ، با دريافت مدرك ديپلم اقتصاد از تحصيل فراغت يافت .
شهيد علي اكبر قائميان فعاليتهاي سياسي و انقلابي خود را از دوران دبيرستان آغاز كرد و پس از طلوع فجر انقلاب به افتخار اين پيروزي بزرگ به خيل سبزپوشان سپاه پيوست و چندين سال با جديت تمام انجام وظيفه كرد . وي اندك زماني بعد از شروع جنگ به همراه جمعي ديگر از سلحشوران خطة فارس به جمع حماسه آفرينان طريق القدس پيوست و شجاعانه در عمليات آزادسازي بستان شركت كرد . اين شهيد بزرگوار پس از اتمام عمليات به جهرم بازگشت و همزمان با غائلة خوانين محلي در فيروزآباد به اين منطقه مأموريت يافت . وي پس از پايان مأموريت و تلاشهاي موفقي كه در سركوبي اشرار و خوانين انجام داد ، بار ديگر به سوي جبهه هاي حق عليه باطل شتافت و با پذيرفتن مسئووليت خطير اطلاعات و عمليات در چندين عمليات از جمله فتح المبين و والفجر 1 شركت كرد .
در تيرباران تابستان 1362 از آنجا كه تيپ المهدي به منطقه غرب مأموريت يافته بود ، مسئووليت سنگين وي آغاز گرديد و روزهاي متوالي قبل از شروع عمليات وظيفة خطير شناسايي دشمن را به نحو احسن انجام داده و سختكوش و استوار به انجام امور محوله پرداخت .
ساعاتي پس از شروع عمليات ، زحمات چندين ماهة او و همرزمان صبورش در واحد اطلاعات و عمليات به ثمر نشست و عمليات پيروزمند والفجر 2 در كوههاي سر به فلك كشيدة حاج عمران با موفقيت انجام پذيرفت اما روح ناصبور اين سردار جان بر كف كه ساليان عمر پربركت خويش را در آرزوي شهادت زيسته بود لحظاتي قبل از آزادسازي پادگان حاج عمران ، از قفس تن آزاد و راهي دوردست آسمان گرديد . دوم مرداد 1362 يادمان پرواز ملكوتي اين عاشق واصل است .
... و بدينسان سردار شهيد علي اكبر قائميان بردار عشق ، انا الحق گويان به ديدار دوست شتافت . پيكر مطهر اين سردار رشيد چند روز پس از شهادت طي مراسمي باشكوه در جهرم تشييع در گلزار شهداي فردوس اين شهر به خاك سپرده شد و در كنار ديگر همرزمان شقايق پيشه اش سر بر آسودن گاه خاك نهاد .
 


شنبه 25 دی 1389  12:02 AM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : سردار شهيد عبدالرضا امين

تاريخ

 :

 1389/04/12

<>

سردارشهيد عبدالرضا امين در گل افشان سال 1335 در شيراز چشم برگستر ه خاك گشود وتحت توجهات پدرومادري مهربان كه خود از شيفتگان اهل بيت بودند بامباني مذهب آشنا شد .وي در مجا لس ومحافل مذهبي وسوگواريهاي حضرت سيدالشهدا شركت مي كر د ودر مصائب ومرارت هاي اهل بيت عصمت وطهارت اشك ماتم فروميريخت از همان كودكي به تكرار صداي روحاني مادر اولين آيات نوربرلبان عطشناك اوجاري شد ودربرابر چشمان آن بانوي فرهيخته اولين سجده شكررا در بارگاه عزت دوست به جاي آورد وي اين گونه درفضايي آكنده از معنويت پرورش يافت ودرمهر ماه سال 1342 پابپاي همكلاسي هاي خود دوران ابتدايي تحصيل راآغاز كرد تحصيلات وي تاپايان دوره متوسطه ادامه يافت وآن عزيز با اخذ مدرك ديپلم از دبيرستان حكمت شيراز نتيجه زحمات ساليان خود رادريافت داشت .اما فعاليتهاي انقلابي وي كه از تشكلهاي سياسي ومذهبي دبيرستان آغاز شده بود همچنان تازمان پيروزي انقلاب ادامه يافت وشهيد باشركت در تظاهرات وراهپيمايي هاي مختلف وحضور فعال در تمام عرصه هاي قيام از حكومت ستم شاهي اعلام انزجار نمود.
شهيد عبدالرضا امين پس از پيروزي انقلاب باقي مانده خدمت خود را كه در بحبوحه انقلاب به علت فرار از پادگاني در تهران ناتمام گذاشته بود به پايان رساند اما برحسب نياز به صورت افتخاري در كميته هاي انقلاب اسلامي مشغول فعاليت شد وفرماندهي ترابري پادگان يادشده رابرعهده گرفت وي پس از ماهها تلاش صادقانه به آغوش مهربان پدر ومادر خودبازگشت ودر بحبوحه آغاز تشكيل جهاد سازندگي شيراز نام خودرا در رديف بنيانگذاران اين نهاد انقلابي به ثبت رساند وي به عنوان يكي از اعضاء فعال جهاد سازندگي شيراز برتشكيل جهادديگر در شهرستانها نيز نظارت داشت ودرعين حال به انجام امور فرهنگي وآموزش قرآن ونهج البلاغه در مساجد قبا ء والرضا ومسجد عظيمي پرداخت.
اولين جرقه شروع جنگ شوروشوق حضور درميادين مبارزه رادر وجود اوشعله ور ساخت ودر كاروان گروههاي اعزامي از جهاد سازندگي شيراز خودر ابه نخلهاي سوخته جنوب رساند تا علم شور وحماسه رادر پهن دشت خاك جنوب برافروزد.
وي مدتي به عنوان نماينده جهاد فارس جهت تعيين تكليف خودروهاي اعزامي جهاد به جبهه هاي خوزستان معرفي شد وپس از چندين ماه تلاش بي وقفه به شيراز باز گشت اما منطقه سوسنگرد بار ديگر پذيراي وجود سراپا اشتياق اين سردار جان بركف بود او با پذيرفتن مسؤوليت محور اطلاعات وظيفه شناسي دشمن رادر اين منطقه برعهده داشت وبا جديت تمام به انجام امور محوله پرداخت تا اينكه در يكي از عملياتهاي شناسايي شبانه در تيررس دشمن قرار گرفت وبراثر تركش خمپاره به شدت از ناحيه پاوسينه مجروح گرديد واين درحالي بودكه يك ماه قبل درمرداد ماه 1360 نيز بر اثر انفجار مين زخم شور آفرين جانبازي رابر جان پذيرفته بود.
آن وجود نوراني سرانجام در پروانه سوز دوم فروردين ماه1361 بامردان حماسه فتح المبين بدرود گفت وخود باپيكري پاره پاره به ديدار دوست شتافت .خاك خونرنگ شوق شقايقزار خون اين اسوه شجاعت وتقواست.
 


شنبه 25 دی 1389  12:09 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها