0

زندگی نامه شهدای شاخص

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد حسن بخشايش


برادر حسن بخشايش در خانواده اي مذهبي و مستضعف در سال 1336 در تهران بدنيا آمد و در ميان انبوه مشكلات حاكم بر خانواده رشد و نمو كرد . او با برخورداري از نعمت محروميت كه سازندگي ممعجزه آسا دارد ‚پايه هـــــاي شخصيت انساني خود را پي ريزي كرد و هيچگاه از تلاش و كوشش در راه نيل به هدف كه يكي از خصايص او بود ‚ باز نايستاد . وي در برابر مشكلات با خونسردي  و متانت ‚مقاومت ميكرد و بجاي متابعت از احساسات ميكوشيد تــا مشكلات را از سر راه بر دارد . وي در سال 1355 وارد دانشگاه علوم تبريز شد .

 

برادر حسن از بدو ورود به دانشگــاه بمرور وارد فعاليتهاي سياسي گرديد . همگام با آغاز جنبش اسلامي برهبري امام خميني پس از مقاله تحريك آميـز روزنامه اطلاعات در سال 56 و قيام مردم مسلمان تبريز صورت فعالانه تري به مبارزات خود داد و در پخش و تكثير اطلاعيه هاي امام در تبريز نقش چشم گيري بر عهده داشت . در سال 57 با اوج گيري مبارزات انقلابي مـــــردم و بدنبال تشكيل گروه مسلحي همراه با تني چند از برادران و بزحمت هم رزمش اسلحه تهيه نمود و مقدمات يـــــك حركت مسلحانه عليه رژيم را فراهم آوردند ‚ وليكن با پيروزي انقلاب اسلامي استفاده از سلاحهاي مذكور ميســـــر نشد. بعد از انقلاب با گشايش دانشگاهها به تبريز رفته و به اتفاق برادران همفكر خويش كانون نهضت اسلامـــــــي را بنياد نهادند .

 

 در كانون از نقش پر تحركي بر خوردار بود و رابط كانون با حزب و ساير نهادهاي نو پاي انقلابــي در تهران بود و از همان آغاز كار ‚ تمايل زيادي به همكاري با حزب جمهوري اسلامي از خود نشان ميداد . وي در سـال 58 در آشوبي كه حزب منحلة‌خلق مسلمان در آذر بايجان عزيز بوجود آورد ‚ با تنها نيروئي كه در مقابل حــــــزب مذكور مقاومت ميكرد ‚ همكاري نزديك و صميمانه اي داشت . پايگاه اين نيروي اسلامي دانشگاه بود.

 

وي در تهيــه برنامه هاي راديو و تلويزيون آذربايجان با برادران انقلابيش همكاري نزديكي داشت . پس از درهم شكستن خلـــــق مسلمان به اتفاق تني چند از يارانش جهاد سازندگي دفتر تبريز را ايجاد نمودند ودرسال 59 همگام با آغاز انقـــلاب  فرهنگي از دانشگاه تبريز كه وي يكي از مؤثرترين اين حركت انقلابي بود به تهران آمده و پس از چند ماه فعاليتهاي پراكنده از مهر ماه 59 همكاري نزديك و تشكيلاتي خود را با حزب جمهوري اسلامي آغاز نمود و تا لحظه شهادت از اعضاي پر ثمر حزب جمهوري اسلامي بود .

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:40 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد دكتر محمود قندي


 

وزير پست و تلگراف و تلفن

شهيد محمود قندي در سال 1323 در خانوا ده اي مذهبي در تهران متولد شد . تحصيلات ابتدائي را در دبستــــان محمدي و تحصيلات متوسطه  را در دبيرستان علوي در سال 1341 به پايان رسانيد ‚ اويكي از بهترين شاگردان اين دبيرستان به شمار ميرفت . استاد روزبه (يكي از بنيانگذاران دبيرستان علوي ) هميشه مي فرمود : من دو اميـــد در علوي دارم كه يكي از آنها قندي است ‚ كليه سالهاي دبيرستان را با رتبه اول به پايان رسانده بود و ديپلم خود را بـا معدل 85/19 گرفت . دوره فوق ليسانس مهندسي الكترو مكانيك را در دانشگاه تهران در سال 1345 به پايــــــان رسانيد و سپس براي ادامه تحصيل بدليل نبودن مراتب عالي اين رشته در ايران ‚‌به سفارش مربيان خويش عــــازم آمريكا شد ‚ و چون هميشه شاگرد اول بود ‚ مخارج اواز سوي دانشگاه تأمين ميشد .

در سال 1350 شهيد قنـــدي درجة دكتراي خود را با با لاترين نمره دانشگاهي (94/3) در رشتة‌مهندسي  برق و الكترونيك گرفت ‚ پـــــــس از مراجعت به ايران در سال 50 شروع به تدريس در دانشكده فني دانشگاه تهران و دانشكده مخابرات كرد ‚ شهيـــــد قندي داراي همسر و چهار فرزند است . در زماه اوج گيرري انقلاب اسلامي ‚ ‌شهيد قندي به همراه دو دوســـــــت خويش به جهت پخش اعلاميه امام به زندان افتاد . پس از پيروزي انقلاب به سمت رياست دانشكده مخابـــــرات و سپس از طرف شوراي اسلامي سياسي  خود را در كتابخانه اسلامي دانشكده فني آغاز كرد . در آمريكا نيز ايــــن فعاليتها را ادامه داد و يكي از افراد موسس انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا و كانادا بود ‚ در همان سالها به همــراه شهيد چمران و چند تن ديگر ياران اساسنامه انجمن را نوشتند قبل از پيروزي انقلاب در امر تكثير و پخش و توزيـع اعلاميه ‚‌فعاليت زيادي را به همراه ديگر دوستانش داشت . پس از پيروزي انقلاب در تأسيس جامعه اسلامــــــــي دانشگاهيان فعاليت مؤثري داشت .

شهيد قندي يكي از شاگردان استاد علامه طباطبائي (صاحب تفسير الميزان ) بود . وي در فلسفه نزد استاد شهيـــد مطهري درس ميگرفت ‚ ابتدا اين كلاس ها در مدرسه مروي و پس از محدوديت هاي رژيم براي اين قبيل كلاسها ‚ در منزل استاد مطهري تشكيل ميشد ‚ خانم استاد شهيد مطهري ميگويد كه :‌استاد شهيد فقط از دو شاگرد تعريـف ميكرد و به آن دو اميد فراوان داشت كه شايد در دروس فلسفه و فقهي ستارگاني در جهان اسلام باشند كه يكــي از آنها شهيد قندي از محضر شهيد مظلوم دكتر بهشتي نيز استفاده هاي بسيار برده بود . به توصيه ديگر اساتيــدش او نزد يكي از مجتهدين بسيار آگاه تهران شروع به خواندن درس فقه و اصول كرد . در اين كلاس نيز همچون كليــــه مكانهايي كه قندي درس داده و يا درس خوانده بود استعدادش همه اساتيد را خيره ساخته بود .

در مورد اخلاق اسلامي او ‚ دوستانش بارها از او شنيده بودند كه گفت اگر بر حساب وظيفه شرعي و احســـــــاس مسئوليت نبود ‚ بارها از اينكار دست كشيده و بدنبال دروس فقهي و فلسفي ميرفتم و همواره يكي از آرزوهاي او كه شايد هم همين امسال بوقوع مي پيوست رفتن به حوزه علميه قم و ادامة دروس ديني بود . در روزهاي آخر پـس از شهادت دكتر چمران كه يكي از دوستان نزديك او بود ‚ روحيه قندي بسيار تغيير كرد و بارها از خاطراتش با شهيـد مصطفي چمران براي يارانش نقل ميكرد ‚ حتي روز دوم شهادت چمران به همسرش گفته بود كه دلم براي چمـران تنگ شده است . در يكي از سخنرانيهاي آخرينش در مورد شهادت دكتر چمران گفته بود كه : شهادت فيـــــــض عظيمي است و نصيب هر كسي نميشود .

شهيد قندي در آخرين ساعات زندگل قبل از شركت در جلسه حزب جمهوري اسلامي به كلاس درس فقه رفته بود.

شهيد قندي از نظر مراتب فقهي به دروس خارج رسيده بود ‚ او پس از اتمام كلاس به سوي محل حزب جمهــوري اسلامي رفته و در آنجا به فيض شهادت كه هميشه آرزوي او و همسرش بود نايل شد . شهادت او براي دانشگاهيــان مسلمان ‚ روحانيت مبارز ايران و ياران قديمي اش ضايعه اي بسيار بزرگبود و به گفته يكي از استادان او 30 ســـال روي اين شهيد كار شده بود و حال 30 سال ديگر بايد استاداني چون روزبه ‚ مطهري ‚ بهشتي و كار كنند تــــا قندي ديگري ساخته شود .                                                    

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:46 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد دكتر محمد علي فيّاض بخش


 

وزير نيرو

مشاور و سرپرست سازمان بهزيستي كشور

شهيد فياض بخش در سال 1316 در محله بازار أهنگرهاي تهران و در خانواده اي مذهبي و خير به دنيا آمد . تحصيلات ابتدائي را در مدرسه خسروي هفت تن بازار و دوره متوسطه را در دبيرستان مروي به پايان رسانيد كه در تمام طول تحصيل شاگرد ممتاز بود . و در همان زمان دروس قديمي, جامع المقدمات و ادبيات عربي را نزد يكي از طلاب تهران فرا گرفت كه اين أموزش تا اواسط دوران دانشگاه ادامه يافت و خود را به مفهوم واقعي وقف مستضعفين جامعه نمود. تعليمات اسلامي و مكتبي, از ايشان فردي مومن و مسلمان ساخت كه در تمام طول زندگي خود هيچ گاه از اشاعه فرهنگ اسلامي غافل نبود و حتي بيماران قديمي ايشان كه از ناحيه تفرش و رود بار كه شهيد خدمت سربازيش را در آنجا گذراند و يا سقز و سبزوار و دهات كردستان, هنوز به مطلب او مراجعه مي كردند خاطرات زيادي از مساجد و أب انبارها و حمام هاي كه ايشان باني خويش بودند , دارند .

 

پس از اخذ تخصص در رشته جراحي , به مدت 4 سال بطور رايگان در بيمارستان كمك شماره 3 وابسته به دانشگاه به جراحي و طبابت بيماران نيازمند ومشغول بودند . در سال 1345 با همكاري بعضي دوستان همفكر از جمله شهيد دكتر سيد محمد باقر لواساني كلينيك سلمان فارسي را در دروازه شميران داير نمود .

 

فبل از جمعه سياه و 17 شهريور , آموزش كمكهاي اوليه پزشكي را براي كمك به مجروحين و معلولين انقلاب در كلينيك و در منزل بطور پنهاني شروع كرد كه اين برنامه بعداً در حسينيه محلاتي ها مر كزيت پيدا كرد و هم اكنون در سطح وسيعي و در سراسر كشور با همكاري وزارت بهداري ادامه دارد .

 

مجروحين حوادث جمعه خونين شاهدان خوبي هستند بر تلاش شهيد فياض بخش كه حتي با قيچي خياطي و كمترين وسيله به جراحي و درمان تير خوردگان و مجروحين مي پرداخت و سر از پا نشناخته در خدمت پيروزي انقلاب بود .

 

 حدود أبان 58 با كمك امدادگران دوره ديده كميته آسايشگاه معلولين انقلاب دروس را تاسيس كردند و در هنگام عزيمت امام از پازيس جزو پزشكان معتمد مدرسه علوي بودند . تا سال 1358 كار دولتي را به عنوان استخدام نپذيرفت ولي در اين سال با سابقه هاي كه در مورد معلولين انقلاب داشتند به عنوان مدير كل توانبخشي در وزارت بهداري مشغول به كار شد .

 

بعد از آشناي با پراكندگي سازمانها رفاهي – توانبخشي كشور و عدم هماهنگي و كارآئي برنامه انها با كمك و همفكري شهيد سيد محمد باقر لواساني و تني چند از همفكران لايحه سازمان بهزيستي كشور را به تمام يكسال گذشته را هم بطور شبانه روزي به كار سازمان دهي و تشكيلات و بودجه و برنامه ريزي سازمان پرداختند تا انها كه در انجا كه در حال حاضر سازمان كشور به عنوان ارگاني دولتي مردمي كه صرفاً در خدمت  مجروحين و معلولين جامعه است در حال گسترش فعاليتهاي رفاهي – توانبخشي است .

 

 

شهيد دكتر فياض بخش با مطالعه هاي دقيفق تر به اين نتيجه رسيده بود كه رسيدگي به بيش از 4 ميليون معلول و محرومد جامع ايران و حمايت از محرومان جهان امر عادي نيست كه دولت به تنهائي قادر به انجام ان باشد بر اين اساس در تنظيم لايحه تشكيل سازمان نيز مشاركت كامل مردم رت در نظر گرفته بود و همواره توصيه و سفارش مي نمود كه به داوطلبين اهميت بدهيد و اگر متوجه مي شد كه داوطلبي اعلام امادگي نمود ولي ازاو استفاده كامل نشده بوذ مي رنجيد و سوال مي كرد چه بايد كرد ؟

 

او خود را نماينده معلولين و محرومين مي دانست و در هيات دولت و مجلس شوراي اسلامي و انقلاب فرهنگي و ديگر مجامع  و حتي در جلسات خانوادگي به شرح موقعيت او و وضعيت معلولين و مجروحين پرداخته و از حقوق آنان دفاع و امكانات موجود را براي ولايت و توانبخشي انان بسيج مينمود و همواره مي گفت معلولين و محرومين براي اين مرا وزير كردند كه بتوانم در اين مجلس شركت نموده صداي اناتن را به ديگران برسانم .

  

شهيد فياض بخش ياد بودهاي ارزنده ديگري هم از خدمات اسلامي خود را براي امت اسلامي و انقلاب دارند و از ان جمله است كميته امدادگران امام خميني كه هم اكنون متجاوز از ده هزار عضو در سراسر ايران دارد . وي اعتقار كامل به ولايت فقيه داشت و ديگران را در اين اموزش مي داد و پيوسته ارزو مي كرد كه جزو خدمتكاران امام زمان حضرت مهدي (عج) محسوب گردد .

 

شهيد فياض بخش يكي از سه نفر معتمدين پزشكي گروه رابط با ستاد 7 نفري منتخب امام در انقلاب فرهنگي بودند و در شاخه پزشكان حزب جمهوري اسلامي ايران فعاليت داشت .اخرين برنامه هاي دكتر فياض بخش كه به شهادت مظلومانه اش به دست مزدوران امپرياليسم نا تمام ماند اجراي كامل طرح كمك به روستا نشينان بالاي 60 ساله (يرنامه پيشنهادي برادر رجائي – نخست ورير ) ايجاد مراكز دست و پاسازي در 10 استان كشور هر چه مردمي تر كردن سازمان و مهمتر از همه … كه بزرگترين افتخار دوران خدمت شهيد هم به شمار مي رفت اجراي فتواي حضرت امام خميني مبني بر اجازه مصرف وجوهات شرعيه رد سازمان بهزيستي كشور زير نظر حضرت آيت الله مهدوي كني نماينده حضرت امام در سازمان بهخ منظور ارائه خدمانت بارز تواني اجتماعي و سر پرستي از ايتام و خانواده هاي نياز مند بطور گسترده رد سراسر كشور به خصوص در روستاها بود .

 

 

3 روز قبل از شهادت جلسه مديران ستادي بهزيستي خطاب به مديران اظهار داشت . در تشكيلات بجاي فرد بايد سيستم كار كند و سعي كنيد نيروهائي را كه احتياج داريد بسازيد و سيستمي بسازيد كه اگر يكنفر نبود ديگري بجاي او بتواند خدمت كند . من اگر انشا الله ترور شدم سازمان از هم پاشيده نشود سعي كنيد آدم بسازيد و آدم تربيت كنيد كه تشكيلات به فرد متكي نباشد ، به اين مسئله بيشتر فكر كنيد .

 

انشا الله كه خداوند سبحان آن شايستگي و لياقت را به بازماندگان آن شهيد و كاركنان سازمان بهزيستي كشور عنايت فرمايد كه ادامه دهنده راه شهيد فياض بخش باشند .

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:47 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد مهندس هادي اميني


 

زندگي شهيد از زبان همسرش

«در قاموس شهادت واژه وحشت نيست »         ( امام خميني ) 

با عرض تبريك خدمت امام زمان (عج) و امام خميني .

شهيد مهندس هادي اميني فرزند حسين ‚ در فروردين ماه سال 1332 در خانواده اي مذهبي و متوسط واقــــع در خيابان خيام تهران چشم بجهان گشود . تحصيلات خود را دبستاني واقع در قنات آباد شروع كرد . بعد از اتمــــــام تحصيلات دبستاني به دبيرستان قريب رفت و تحصيلات خود را در آنجا ادامه داد . بعد از اخذ ديپلم به تكنيكــــوم نفيسي تهران رفت و بعد از گرفتن فوق ديپلم به خدمت سربازي رفته پس از 2 سال خدمت در سال 53 با شركــت در كنكور مهندسي تكنيكوم تهران ‚‌در رشته مهندسي ميكانيك ادامه تحصيل داد و در تأسيسات تخصص گرفت . فعاليت سياسي خود را قبل از انقلاب شروع كرد .

 

او هميشه براي شهادت آمادگي داشت ‚ در صبح تاسوعاي 57پس از نوشتن وصيت نامه و خدا حافظي از خانـــواده اش كه هيچ اميدي به بازگشت او نداشتند ‚ بدنبال خبرنگاران خارجي رفت تا رژيم نتواند خبرهاي دروغ را رايج كند . پس از آن در تمام تظاهرات فعالانه شركت داشت ‚ قبل از شروع تظاهرات در جاهاي بلند صبح زود مي ايستــاد و حركات مردم را زير نظر گرفته و جمعيت را تخمين ميزد و همواره نويد پيروزي ميداد .

 

قبل از آنكه فكر فرار شاه به مغز كسي خطور كند‚ ‌پيش بيني فرار شاه را مي كرد ‚‌قبل از ورود امام هميشه مي گفت شاه فرار مي كند و امام مي آيد  «جاءالحق و زهق الباطل » و حكومت اسلامي و قوانين اسلامي در ايران جـــــاري خواهد شد ‚ در حاليكه با مخالفت هاي بسياري روبرو ميشد ولي بر سر عقيده اش ايستادگي مي كرد .شهيد در نقـل و انتقال مجروحين و در جمع آوري شيشه ‚ پنبه ‚‌دارو و … شركت ميكرد .

 

 

در اولين روزهاي گشايش دانشكده به افشاي افرادي از قبيل ضد الدين و ….. پرداخت . زمانيكه هيچكس او را نمـي شناخت و در همان دوران تحصيلات در افشاي منافقين كه هنوز بدين شكل منزوي نشده بودند ‚ نقش مؤثــــــري داشت – بعد از 22 بهمن 57 كه حزب جمهوري اسلامي اعلام موجوديت كرد ‚ به حزب رفته و ثبت نام كــــــرد و ديگران را نيز به ثبت نام در اين حزب الهي دعوت كرد و خود نيز در آنجا مشغول به فعاليت شد .

 

 

پس از تشكيــــل بنياد مستضعفان به آنجا رفت و سر پرست يكي از گروههاي جمع آوري شد ‚ و خودش نيز مانند ديگران به جمـــع آوري اثاثيه ها مي پرداخت ‚‌حتي در روزهاي گرم ماه رمضان . ابتداء كار خود را رايگاه آغاز كرد و بعد از چند مـــاه بنياد حقوق مختصري ‚ 2 يا 3 تومان برايشان در نظر گرفت . بعد از او خواستند مدير عامل شركت يكران ( ايـــران ناسيونال ) شود ‚ ولي چون اصولا از كارهاي اينچنيني خوشش نمي آمد نپذيرفت ‚ هميشه بدنبال كارهاي بي ســر وصدا و پر زحمت مي رفت . بعد از بيرون آمدن از بنياد مستضعفان در واحد استان تهران حزب جمهوري به فعاليت خود بطور رايگان ادامه داد .

 

 

سپس شنيد كه استانداري تهران احتياج به كار راه اندازي دارد و بنا بر اين به آنجا رفت و چند ماه صبح ها از ساعت 7 تا 10 شب كار ميكرد و در آبرساني دهات دور افتاده بدون هيچ چشمداشتي سعـــي بسيار كرد كه البته بعد از چند ماه استانداري براي ايشان حقوقي در نظر گرفت ‚‌سپس بدون توجه به اعتراضات كـه چرا شغل ثابتي اختيار نمي كند به حزب جمهوري بازگشت و در داحد مهندسين به فعاليت ادامه داد . او معتقد بود بايد به جائي برود كه احتياج به وجودش باشد بنا بر اين هر چند ماهي صيح .زود تا آخر شب كار مداوم ميكــــرد و پس از اينكه كارها را راه مي انداخت و كار روي غلتك مي افتاد به ارگان ديگري ميرفت .حتي اين اواخر كه در حزب جمهوري كار ميكرد چند ماهي حقوق مختصري گرفت ولي ماههاي آخر حقوقي هم نگرفت و حقوق ماههـــــــاي اخيرش را به حساب 100 واريز كرد . او يكبار تصميم به رفتن به جنهه گرفت كه موفق نشد .

 

 

هنگام كانديدا توري بني صدر در روشن ساختن اذهان سعي فراوان داشت ‚ مقابل لانة‌جاسوسي كه براي بني صــدر تبليغ مي كردند حضور پيدا مي كرد تا مردم را روشن كند . بعد از رياست جمهوري او نيز سعي فراواني در افشــاي خط امريكايي بني صدر داشت از دولت مكتبي رجايي با جان و دل حمايت مي كرد . او علاقه شديدي به دكتــــــر بهشتي داشت و از اعماق قلبش از ايشان حمايت ميكرد هنگام دفاع از او رگهاي گردنش متورم ميشد و معتقد بــود انقلاب ما پيروز خواهد شد و تا زمان انقلاب مهدي (عج) ادامه خواهد داشت او نيز مظلوم بود ....

 

 

مي گفت تا وقتي بهشتي را دوست دارم كه در خط امام باشد به امام عشق مي ورزيد . سخنرانيهاي امام را با دقت گوش ميكرد و تحليل مي كرد – گزارشات مجلس خبرگان و شوراي اسلامي را با دقت پيگيري مي گرد ‚ خلوص نيت داشت و كار ميكرد . با اينكه يكبار تا مرز شهادت رفت ولي چون به دكتر بهشتي عشق مي ورزيد همراه اين يار حسين و در جائيكه برايش مقدس بود ‚‌در اين كربلاي ايران يعني در حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيد . خدا را شكر كه خون اين 72 تن شهيد ‚‌حسن نيت حزب را به اثبات رساند. 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:47 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد مهندس علي محمد مجيدي

 

مشاور عمراني وزارت كشور

شهيد مهندس علي محمد مجيدي در 11 دي ماه 1325 هجري شمسي ‚ در خانواده اي با ايمان و مذهبي بدنيــــا آمد‚ در سن 5 سالگي پدر را از دست داد . از آن زمان ‚ تحت سرپرستي مادري مؤمنه و فداكار و برادران بزرگترش كه همانند پدر در حق او محبت و ايثار نمودند ‚ قرار گرفت .

تحصيلات ابتدائي و متوسطه ( تاسال پنجم رياضي ) را در شهرهاي كرمانشاه و خرم آباد و دو سال آخر متوسطــه را در دبيرستان هدف شماره 1 در تير ماه 1344 بپايان برد و دوره مهندسي راه و ساختمان را در تاريخ خــرداد 1349 در دانشكده فني دانشگاه تهران باتمام رسانيد .

از اوايل سال 1357 كه بتدريج موج انقلاب اسلامي در ايران گسترش مي يافت با شركت در اكثر تظاهـــــرات و راه پيمائي ها و مبارزات مردمي آن دوران‚ سعي داشت تا آنجا كه توان و قدرت دارد به ايجاد حكومت دين الله يـــاري نمايد.

 

با به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي برهبري امام خميني ‚ نايب امام زمان (عج ) ‚ او كه سرشار از ايمان و عشق بـه الله بود و آرزوي از بين رفتن محروميت هاي فراوان ملت مستضعف ايران را داشت ‚ فعاليت خويش را در راه خدا و براي كمك به خلق خدا ‚ با عضويت در واحد مهندسي حزب جمهوري اسلامي شروع نمود و از طرف واحد مزبور بــــراي كمك به اجراي هر چه سريعتر و بهتر طرحهاي عمراني دولت در مناطق گنبد و بندر اسلام «تركمن » و روستاهـاي مرزي  آن نواحي و نيز بازرسي مناطق مزبور جهت تأمين آب آشاميدني ‚ به نواحي اعزام شد.

 

از تاريخ 16/7/58 تا 29/12/59 در سمت معاون عمراني استانداري استان به انجام وظيفه خويش مشغول بــود و در تاريخ 27/6/59 با توجه به ابراز علاقه او براي اعزام به مرزهاي غرب كشور ‚مأمور بازديد و همكاري با برادران سپاه و ارتش و جمهوري اسلامي ايران شد كه اين مأموريت زماني كوتاه داشت و او هميشه از اين بابت اظهار ناراحتــــــي ميكرد.

پس از مراجعت به تهران از تاريخ 13/2/60 بسمت مشاور عمراني وزارت كشور انتخاب گرديد كه شهادت او مانــــع خدمت ناچيزي كه شايد ميتوانست بنمايدگرديد .

سر انجام در شامگاه تير ماه 1360 در محل سازمان حزب جمهوري اسلامي به همراه بهشتي و بهشتيان به ديــــدار معبود خود شتافت .

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:47 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد مهندس مهدي حاجيان مقدم


 

شهيد مهندس مهدي حاجيان مقدم روز 23 تيرماه 1333 هجري شمسي در محله خاني آباد تهران كوچه شهـــاب الوله در خانواده اي مذهبي و متدين در شرايطي چشم بجهان گشود كه پدرش همراه ديگر فدائيان اسلام در ركــاب شهيد نواب صفوي در اوج مبارزات عليه رژيم سفاك پهلوي بودند و در دامان مادري پرورش يافت كه هرگز بـــدون وضو به او شير نداد . تحصيلات ابتدائي را در دبستان دولتي بهزاد در خيابان صفاري تهران گذراند و دوره متوسطه را در دبيرستان دارالفنون طي كرده و ديپلم خود را در سال 1351 باز دبرستان مرجان اخذ نمود .

 

در خلال اين مدت كه كتابهاي دروس ديني ‚ قادر به پاسخگوئي ذهن حساس و پرسشگر او نبود توسط پدرش كـه در محضر پر فيض آيت ا… حاج آقا ميرزاي آشتياني دروس اصول عقايد و روايات و احاديث را فرا گرفته بــــــود ‚ توانست  به منابع اصيل اسلامي دست يابد . در سال 1352 وارد دانشكده مديريت اقتصاد كرج گرديـــــــد و دوره چهارساله دانشكده را در مدت دو سال و نه ماه بپايان برده و موفق به اخذ دانشنامه ليسانس در رشته مدرت اقتصاد شد .

 

حركت مبارزاتي را در دانشكده آغاز كرد و طغيان او عليه رژيم سفاك شاهنشاهي بصورت بسيج دانشجويان و بــــه اعتصاب كشاندن دانشكده ‚‌بويژه كلاس درس خود نمايان گشت و به دليل همين فعاليتها و همچنين شركــــت در جلسات درس دكتر شريعتي د ر حسينيه ارشاد چندين بار توسط عمال ساواك تهديد و تا مرز دستگيري پيش رفت ‚‌تا اينكه در سال 1355 براي ادامه تحصيلات خود عازم كشور آمريكا گرديد كه در طي مدت كوتاهي موفق به اخـذ ليسانس در رشته مديريت مهندسي گرديد .

 

وي ابتدا به شهر اكلاهما رفت و در آن شهر فعاليتهاي سياسي خويش را عليه حكومت جبار پهلوي بوسيله تهيـــــه مقالات  افشا گرانه آغاز نمود ‚ پس از آن در شهر سي آنتونيو – تگزاس مشغول به تحصيل شد و در تظاهرات ضـــد رژيم انجمنهاي امريكا – كانادا شركت جدي و فعال داشت و اين فعاليتها با ورود شاه جلاد به امريكا به اوج خـــــود رسيد و دقيقا”‌در زماني كه تمام دستگاههاي تبليغاتي غرب جنايتكار در تحريك كردن مردم آن كشور ‚‌عليــــــــه مسلمانان ايران بكار گرفته شده بودند ‚‌وي به اتفاق ديگر برادران و خواهران انجمن اسلامي در تظاهرات پر شكـــوه شهر نيويورك در مقابل بيمارستان شهري كه شاه معدوم را  در آنجا بستري كرده بودند و همچنين در مقابـــــــل ساختمان سازمان ملل ‚‌پيام مظلوميت امت مسلمان ايران را در حد توان به گوش جهانيان رسانيد .

 

پس از مراجعت از نيويورك همانند ‚ ديگر انجمنهاي اسلامي در سراسر امريكا اقدام به برگزاري تظاهرات افشاگرانـه نمودند .

 

با آمدن اين نوكر سر سپرده امريكا به بيمارستان نظامي «مك لند » در شهر سن آنتونيو مسئوليت برادران و خواهران انجمن اسلامي اين شهر بصورت جدي تري مطرح شد‚ ‌لذا عليرغم اعلام ممنوعيت فعاليت سياسي و تظاهرات توسط دولت جنايتكار امريكا ‚ انجمن اسلامي اقدام به انجام يكسري برنامه هاي تبليغاتي از قبيل اعتصاب غذا و تظاهرات كرد و در اين بين بدليل صلاحيت و تسلط كامل شهيد به زبان انگليسي به عنوان سخنگو  با تشكيل كنفرانسهاي مطبوعاتي فعاليت شبانه روزي و مؤثري در جهت رسانيدن پيام انقلاب اسلامي و حقانيت حركت دانشجويان مسلمان پيرو خط امام داشت .

 

بعد از اينكه بعلت تهديدات مكرر مجبور به ترك  شهر سن آنتونيو شد به شهر بنن روژ در ايالت لوئيزيانا رفت و در اين شهر هم چون گذشته فعاليت خود را در انجمن اسلامي ادامه داد كه از جمله بر هم زدن جلسه سخنراني فريدون هويدا ‚ برادر امير عباس هويداي معدوم در شهر مونرو از ايالت لوئيزانا بود كه به جهت اعتراضات دانشجويان ‚ وي به همراه 48 تن از ديگر برادران ويكي او خواهران دستگير و روانه زنــــدان كردند شهيد حاجيان به دليل استعداد خاصي كه در هماهنگي و مديريت تشكيلاتي داشت با همكاري ديگر بـرادران دست به يك سري عمليات زدند ‚ از جمله تشويق برادران به ايجاد تشنج در زندان و تقويت روحية افراد خـــــودي بوسيله فريادهاي ا… اكبر و ديگر شعارها به زبان انگليسي ‚ با توجه به ناراحتي زخم معده كه او را رنج ميداد بــــه ياري ا… اقدام به يك اعتصاب غذاي 10 روزه نمود كه منجر به تسليم و زبوني پليس فاشيست امريكا گشت و نقشه مذبوحانه اين مزدوران كه به خيال آزادي جاسوسان خود سعي در تحت فشار قرار دادن ملت سلحشور ايــــــران را داشتند ‚‌نقش بر آب گشت و چون نتوانستند بطور دسته جمعي باعث شكست مقاومت برادران شوند بظاهر اقدام به آزادي آنان نمودند تا شايد بعدا”‌بطور انفرادي موفق به سركوبي اينان شوند .

 

شهيد مهندس مهدي حاجيان مقدم بعد از آزادي با اينكه موفق به اخذ پذيرش دكترا در رشته مديريت مهندســـي گشته بود بدليل تحت تعقيب  بودن توسط پليس به كمك سازمان آزادي بخش مكزيكي كه قبلا در شهر ســـــن آنتونيو هنگام افشاگري شاه معدوم با ايشان و انجمن آنان همكاري داشت به شهر «ال پاسو » واقع در مرز كشـــور مكزيك نقل مكان كرد و در چند ماهي كه در آنجا اقامت داشت با سرخ پوستان تحت ستم و آزادي خواه آن سرزمين همكاري ميكرد و آنان را باچهره حقيقي اسلام در حد توان آشنا نمود ‚‌تا سر انجام با زندگي مخفي و تغيير قيافــــه توانست در تاريخ 12 ارديبهشت ماه سال 59 به وطن باز گردد .

شهيد مهدي در ايران خدمت خود را در نهادهـــاي انقلابي آغاز نمود ‚‌ابتدا  در ستاد هماهنگي كمك به مناطق جنگزده مشغول بكار شد و پس از اندك مدتي لياقـت و پشتكار در ستاد بسيج اقتصادي كشور و به دنبال آن در دفتر طرحها و بررسي هاي نخست وزيري و در انتهـــــا در وزارت امو خارجه موفق به طي دوره كلاسهاي آموزشي سفارت و كارداري براي اعزام به خارج از كشور گرديده بود .

ضمنا”‌شهيد مهدي مسئول آموزش واحد مهندسين حزب جمهوري اسلامي تيز بود كه در تمامي اين نهادها بـــــه استناد و اظهارات همكارانش علاقه اي وافر به امام امت و انقلاب اسلامي ايران داشت .


پنج شنبه 23 دی 1389  3:47 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد مهندس علي انصاري

 

شهيد مهندس علي انصاري در سال 1323 در يك خانوادة مذهبي متولد شد و پس از گذراندن سوم دبيرستان در شهرستان رودسر ، جهت ادامة تحصيل به تهران آمده و در دبيرستان نظام اخراج گرديد . در همان سال در رشتة اقتصاد دانشگاه تهران در كنكور پذيرفته شد . پس از يك سال مجدداً به دليل نبوغ خاصي كه در رياضي داشت در رشتة رياضي دانشگاه تهران قبول گرديد . او در سال سوم تحصيل ازدواج نمود . در دوران تحصيل چندين بار بازداشت شد و به زندان رفت . پس از انجام تحصيلات دورة كارشناسي ، در فوق ليسانس شركت كرده و قبول شد ولي ساواك از ادامة تحصيل وي ممانعت كرد .

بعد از ممانعت ساواك بنا به وصيت پدرش كه در وي نبوغ خاصي را مشاهده كرده بود جهت ادامة تحصيل با اسم مستعار از ايران خارج و به امريكا رفت ، در آمريكا در دو رشتة صنايع و رياضي به طور همزمان شروع به تحصيل در رشتة دكتري رياضي نمود كه در همان زمان در دانشگاه نيز تدريس مي نمود كه پس از دو ترم تدريس به جرم تبليغ در هنگام تحصيل ، از تدريس در كليه دانشگاههاي امريكا منع شد .

در مدت حضور در امريكا دبير انتشارات انجمن اسلامي بود ودر زمينة انتشار كتب با روحانيون مبارز رابطة بسيار نزديكي داشت ، در طول مدت حضور در امريكا جهت سخنراني به اكثر نقاط امريكا سفر كرد و به دليل دوستي نزديكي كه با شهيد چمران داشت چندين بار به لبنان نيز سفر نمود . وي مسئوليت برگزاري مجالس و تظاهرات را هم در امريكا عهده دار بود . در سال 57 در حاليكه كارهاي رساله دكتري خود را انجام مي داد به ايران برگشت و پس از پيروزي انقلاب اسلامي ابتدا به معاونت استانداري خراسان و سپس به استانداري گيلان منصوب شد . درضمن عضو هيئت علمي دانشگاه گيلان و رئيس دانشكده فني گيلان هم بود.

 

سابقة مبارزاتي شهيد انصاري بعد از تصدي استانداري گيلان بر كسي پوشيده نيست و سخنراني هاي تند و داغ او با استدلالات منطقي در رد عقايد الحادي منافقين مبين اين حقيقت است كه او باري اسلام و حقانيت مكتب و ارشاد مردم لحظه اي آرام نداشت و خدمت او به گيلان و مردم گيلان بسيار آشكار است و حضور او در خانه هاي گلي روستائيان مناطق ييلاقي روشني بخش دلهاي آكنده از فقر و اميد بخشنده حيات روشني بود و در اگثر سخنرانيها گروه ملحد منافقين را به بحث و گفتگو و استدلال دعوت مي كرد .

 

ورود شهيد انصاري به استانداري گيلان مصارف با بلوا و غوغاي گروهكها ، تحصن هاي به اصطلاح حق طلبانه عناصر معلول الحال با ماسكهاي طرفداري از فلان و بهمان گرديد . اشغال استانداري گيلان و گروگان گرفتن استاندار مكتبي از سوي دست پروردگان امپرياليسم به شرق و غرب به يكباره به ماهيت پليد اين عناصر را بر ملاء ساخت  امت شهيد پرور گيلان به ياري حزب الله با اتخاذ موضع روشن گرايانه خطوط انحرافي اين سرسپردگان كفر و الحاد را مشخص نمود بطوريكه در جريانات سال 59 دانشگاه گيلان ، او در صف مقدم حزب الله همگام با روحانيت به مبارزه با اشغالگران مزدور چپ و راست حركت كرده و اين مكان علم و فضيلت انساني را از وجود عناصر خود فروخته زدود .

 

 او همه چبز را براي خدا و اسلام مي خواست و همه كارها براي رضاي ذات احديت سخنرانيها و مصاحبه هاي شهيد انصاري در رابطه با پيشرفتهاي اقتصادي استان بيانگر حركت بي وقفه است . حزب الله و در خط امام به سوي خود كفائي و بي نياز شدن از صنايع وارداتي كه مي تواند بند رقيت و وابستگي به جهانخواران شرق و غرب بگسلد مي باشد .

 

او در رشت قبل از ترور در منزل شهيد نوراني ( يار و همرزم ديگرش كه معاونت عمراني و فني استانداري گيلان را داشت ) گذرانده و در ساعت 7 بامداد خونين 15 تير در ماه مبارك رمضان سال 60 در خيابان لاكاني رشت عده اي از مردم كه در حال عبور بودند صداي شليك گلوله هاي آمريكائي را شنيدند و بزرگ مرداني كه بار مسئوليت انقلاب را چون مقلدان ديگر امام صابر و مقاوم بر دوش مي كشيدند ديدندكه به سوي خدا مي روند .

انصاري به ملا اعلي رفت و با هفتاد و دو تن شهداي 7 تير محشور گشت . شهادتش خطوط ارتباطي شرق وغرب را در منطقه رسوا نمود و معياري براي شناخت عظمت خونبار انقلاب شكوهمند اسلامي بود . 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:47 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد نورالدين رحيمي


شهيد حجت‌الاسلام والمسلمين حاج سيد نورالدين رحيمي فرزند آقا سيد علي اكبر رحيمي در سال 1314 در خانواده‌اي كه جملگي اهل تقوي و دانش اسلامي بودند، متولد شد .
در سن 12 سالگي جامه مقدس روحانيت را به تن پوشيد و تحصيلات مقدماتي خود را در قم آغاز كرد. شهيد حجت‌الاسلام حاج آقا سيد نورالدين رحيمي براي بار دوم در همين شهر به تكميل تحصيلات نزد علماي بزرگ، نظير امام امت، مرحوم آيت‌الله بروجردي، مرحوم داماد، مرحوم صدر پرداخته، سپس به حوزه علميه كماليه خرم‌آباد مراجعت و به عنوان ممتازترين شاگردان مرحوم آيت‌الله كمالوند برگزيده شد.


به نحوي كه نقل است مرحوم آيت‌الله كمالوند درباره شخصيت وي فرموده‌ بودند:« نورالدين سيدي مظلوم، طلبه‌اي درس‌خوان و جواني پرهيزكار است.»
كمالات دروني ايشان باعث شد كه در غيبت مرحوم آيت‌الله كمالوند به جاي آن معظم، امور حوزه علميه را تصدي و پس از وفات وي رسمأ به عنوان جانشين به سرپرستي حوزه علميه كماليه و امامت جمعه خرم‌آباد برگزيده شد.
در مراحل مختلف و جريانات مربوطه به پي‌ريزي مباني حكومت اسلامي در معيت شهيد مظلوم و بزرگوار حضرت آيت‌الله مدني با تلاش شبانه روزي و تشكيل جلسات سري و علني در ايجاد تمهيدات لازم جهت شكوفايي غنچه‌هاي نهضت اسلامي لحظه‌اي نياسود.


از آنجا كه عوامل رژيم سفاك گذشته همه حركتها و جنبشهاي اسلامي مردم را به وي نسبت مي‌دادند، در حدود سالهاي 43 و 44 ، آن سيد بزرگوار را روانه زندان ساختند؛ بار دوم نيز در سال 57 در عنفوان مبارزات حق‌‌طلبانه امت شهيد پرور ايران توسط مزدوران رژيم سفاك پهلوي چشم‌ بسته و با شكنجه به زندان كميته با‌صطلاح ضد خرابكاري تهران منتقل و مدتي را در اسارت دستگاه ظلمه پيشين سپري ساخت.


پس از رهايي در بهار زيباي انقلاب اسلامي فرزند موحد و وارسته خود را كه با اشتياق تمام تحصيلاتش را نيمه تمام گذاشته و جهت موآنست و همراهي با مسلمانان از بند رسته به ايران مراجعه نموده بود، از دست داد و مشكلات باقيمانده از دستگاه جبارگذشته، را با خدمت صادقانه و مخلصانه به حوزه علميه كماليه خرم‌آباد و عامه مردم مسلمان، يكي پس از ديگري پشت سر گذاشت.
در هفتم تيرماه برادر برومندش، شهيد حجت‌الاسلام والمسلمين سيد فخرالدين رحيمي مرد تواناي انقلاب و يگانه پرچم‌دار انقلاب اسلامي در لرستان را كه از اعضاي مؤسس حزب جمهوري اسلامي ايران و نماينده مجلس شوراي اسلامي بود در انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي از دست داد.
فقدان برادر هر چند درون وي را سوزاند لكن هيچگاه اين حادثه دلخراش نتوانست سيماي بشاش و زاهدانه آن بزرگوار را در انظار مكدر سازد.


پس از شهادت حجت‌الاسلام سيد فخرالدين رحيمي بنا به خواهش مردم با ايمان لرستان مكلف به پذيرش نامزدي نمايندگي مجلس شوراي ا سلامي شد. اين مجسمه كامل تقوا و زهد بخاطر اطاعت از امام و خدمت به اسلام خطرات مستقر در راه جانان را تقبل و اين بار نيز بر مشكلات فراوان خود مزيد كرد، وجود تقوا و ديگر صفات يك انسان كامل‌العيار در او باعث گرديد كه نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي ايشان ار بعنوان امام جماعت خود برگزيده و با او نماز گزارند.
در اوايل سال 1363با 35989 رأي براي بار دوم به مجلس شوراي اسلامي راه يافت . ذكر آمار براي چنين شخصيتي مناسبت ندارد چرا كه او براي هر يك از مناطق لرستان جز ملاوي اگر كانديد مي‌گرديد حائز اكثريت آراء مي‌شد. زيرا به سيرت زيبا و صورت منور او جملگي مردم مسلمان از عارف و عامي معترف بودند.


پس از انتخاب مجدد با تلاش پيگير در كميسيون شوراها و امور مردم مسلمان لرستان از سوي ديگر بدون هيچگونه تبليغ و هياهو اداي دين كرده و متمم اخلاص او اول اسفند ماه 64 بود كه بهمراه 43 تن از ياران امام است در حاليكه با يك هواپيماي غير نظامي عازم جبهه‌هاي جنوب بودند در نزديكي شهر اهواز با حمله هواپيماهاي متجاوز رژيم بعثي صهيونيستي عراق به معراج واقعي و لقاءالله پيوست و لرستان و ديگر استانها و مجلس شوراي اسلامي ار در ماتمي غير قابل نسيان باقي گذاشت.
 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:47 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد محسن مولايي


شهيد محسن مولايي در اول خرداد 1339 در جنوب تهران ( خيابان خراسان ) پا بدنيا گذاشت . دوره ابتدايــي را در مدارس پندار رازي و سعدي تهران و دوره متوسطه را در دبيرستانهاي توانا و هرمز آرش ( در نارمك وتهران پارس ) پشت سر نها د . محسن مولايي فعاليت خود را همزمان با اوج گيري انقلاب با پخش اعلاميه و الصاق پوستـــــر در منطقه شروع نمود و چهره اي شناخته شده براي ناحيه گرديد . با به غتشاش كشاندن كلاس و مدرسه باعـــــــث تعطيلي مدرسه شد و پس از اعلام بازگشايي مدارس اقدام به ايجاد نمازخانه و انجمن اسلامي نمود و با كمك ديگر همرزمانش ‚ سه تن از دبيران مفسد را پاكسازي و اخراج نمود .


در كليه راهپيمايي هاي قبل از پيروزي انقلاب شركت و سمت رهبري را بعهده داشت . با كمك ديگر برادرانــــش ميدان اسب دواني فرح آباد را تسخير و سپس به مقامات ذيصلاح تحويل نمودند . محسن در گرفتن سنما ماندانــــا (نارمك) كه كانوني براي اشاعه فساد بشمار ميرفت ‚ نقش بسزايي ايفا كرد و انجا را تبديل به كانون اسلامي نمود و با برنامه هاي مختلف اعم از نمايش و تئاتر ‚ نمايشگاه عكس ‚ پوستر ‚ اسلايد ‚ فيلمهاي انقلابي و سخنراني اساتيـد سعي در شناساندن چهره واقعي روحانيت و انقلاب اسلامي برهبري امام بخصوص به قشر نو جوان را داشت و تـــــا حدود زيادي اين رسالت را بخوبي بانجام رسانيد .

گرفتن سالن تفريحات سالم خامنه اي و تبديل آن به كانــــــون اسلامي و مركز فعاليت قرار دادن آن ‚ واگذار كردن سينما ماندانا به شوراي روحانيت منطقه ‚ تأسيس دفتر منطقــه هشت حزب جمهوري اسلامي ايران در اول نارمك به اتفاق تعداد ديگري از برادران “ عضويت در كميته مركـــــز و پاسداري از دستاوردهاي انقلاب ‚ عضويت در حزب جمهوري مرمز و فعاليت در واحد دانش آموزان مركز از ديگــــر فعاليتهاي اين شهيد بوده است . محسن كسي بود كه پس از شهادت ‚چهره واقعي او براي خانواده اش شناخته شد ‚ زيرا هيچيك از فعاليتهاي خود را بازگو نميكرد .
شهيد محسن در همه درگيريها شركت ميكرد و اگرچه كضروب بيرون مي امد ‚ اما كسي نبود كه از صحنه خـــارج شود زيرا كه معني فرار را نميدانست .


او مضروب 14 اسفند بود ‚ در محيطي كه سراسر پر بود از منافقين و فدائيان خلق ‚ بدون ترس با عشق به شهادت در مقابل آن خائنين ايستاد و از ارمان خود دفاع كرد و مضروب به خانه امد .
در تاريخ 30 تير ماه با موتور خود ‚ پاسداران ومردم حزب الله را كه با سلاح منافقين مجروح ميگشتند با شجاعت هر چه تمامتر به بيمارستان ميرساند و لباس غرق در خون او شاهد اين مدعاست . او عاشق مرادش دكتر بهشتي بود . تا انجا كه امكان داشت تا وقتيكه دكتر درحزب بودند سعي ميكرد بماند و نمازش را به دكتر اقتداكند .
 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:48 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد تيمسار سرلشگر حسن آبشناسان

شهيد تيمسار سرلشگر حسن آبشناسان در سال 1315 در تهران و در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشودند. در دوران طفوليت و نوجواني با اسلام واحكام نوراني آن آشنا شده و با قرآن مجيد و نهج البلاغه انس و خويي پيدا كرده و در حد توان تكاليف شرعي خود را انجام مي داند.

 

پس از طي دوره متوسطه و كسب ديپلم در سال 1336 به دانشگاه افسري وارد و در سال 1339 با درجه ستوان دومي فارغ التحصيل شده و دوره مقدماتي را در سال 1340 به پايان رساندند. اولين دوره رنجر را كه در ايران تشكيل شد طي نموده و تاسال 1356 دوره هاي عالي ستاد فرماندهي را طي نموده و در اين ميان نيز دوره هاي چتربازي و تكاوري را در داخل و خارج ا ز كشور طي كرد.

 

پس از پيروزي انقلاب اسلامي با توجه به زمينه عالي اسلامي جنگ هاي چريكي را به برادران بسيجي و سپاهي ارتشيان همرزم خود آموزش داده كه در كردستان قبل از جنگ تحميلي و در تمام منطقه عملياتي بعد از جنگ بسياري از شاگردان با اخلاص ايشان با ايثارگري‌هاي بسيار زياد خود افتخار آفريده وبه دشمن كافر بعثي فهماندند كه در اين مملكت جاي تاخت وتاز آنها نيست .

 

وي از اولين روزهاي جنگ تحميلي به منطقه جنوب اعزام شد و موفقيت‌هاي بسياري در جنگهاي نامنظم كسب و اولين اسراي عراقي را به اسارت گرفت چندي بعد در عملياتي از ناحيه كتف مجروح شد ولي براي مداوا در بهداري توقف نكرد و از آن به بعد اهالي دشت عباس به او لقب شهيد صحرا را دادند ايشان بعلت همين فداكاري وزحمتها به فرماندهي قرارگاه حمزه سيدالشهداء منصوب گرديد و با اتحاد صميمانه ارتش و سپاه به پيروزيهاي چشم گيري نايل شد كه پيام تاريخي امام براي رزمندگان قرارگاه را در پي داشت آخرين سمت آن شهيد بزرگوار فرماندهي لشگر بيست و سه نيروي مخصوص بود كه قريب به چهار ماه طول كشيد.

 

   نحوه شهادت

     در منطقه عملياتي شمال غرب كشور در حاليكه يكي از گردانهاي عمل كننده را هدايت مي كرد با اصابت تركش توپ زخمي و ساعت 11 روز 8/7/64 در منطقه سرسول به فيض شهادت نائل و به لقاءا... پيوست. 

 

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:48 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد عين الله اكبري


سردار شهيد عين الله اكبري در سال 1339 در روستاي شهيد آباد خرم بيد دريك خانواده عشاير ي از ايل باصر ي ديده به جهان گشود.

خانواده يدالله پدر شهيد اگر چه ناباورانه سكون جانگزاي شهر را بر رهايي وپويايي يك زندگي عشير ه اي ترجيح داد اما شوق حركت وهجرت كه فطرت قومي اوبود همواره دروجود تك تك افراد آن غليان داشت وكوچ آسماني چهار پرنده سبك بال از اين خانواده كوچك ايلياتي خود نمودحركتي متعالي است حركتي از خود تاخداواتراق در فراسوي هستي ونيستي .درزمستان برفي سال 1365 چها رمين فرزند  خانواده اكبري بردستهاي مردم شقايق پيشه شهيد آباد تشييع ودر جوار ديگر برادران به خون خفته اش به خاك سپرده شد .

 

اگرچه بسياري از مردم رنج آشناي روستا به علت حضور مداوم وي در عرصه هاي نبرد از رؤيت چهره آفتابي اومحروم بودند اما سالهاي پرخاطره جنگ رابه ياد مهر بانيهاي اووهزاران شهيد شوريد چون اوسپري كردند وامروز آرامگاهي نوراني كه مظلوميت هزار وچند صد ساله قبيله اي زخم خورده رادرسينه چاك چاك خود جاي داده است زيارتگاه چشمهاي باراني آنها است.

 

سردار شهيد عين الله اكبري به شكرانه پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان جوانمرد به نيروهاي سخت كوش وجان بركف ژاندارمري پيوست وپس از دوسال تلاش بي وقفه درسوم فرودين 1361 باپيوستن به خيل ياران اباعبدالله الحسين (ع) در سپاه پاسداران به لباس سبز ملبس واز بدو ورود به سپاه مسؤ ليتهاي از جمله مسؤوليت طرح وعمليات ومخابرات در پايگاه خرم بيد راپذيرا گرديد .وي علاوه بر اين مدتي نيز با عنوان رابط پايگاه با ستاد ناحيه ومدتي نيز با سمت مسؤول اطلاعات انجام وظيفه كرد.

 

در آن زمان به دليل حساسيت وظايفش در سپاه صفا شهر واز آنجاكه بعد از شهادت برادرانش با ر مسؤوليت خانواده به دوش اوافتاده بود،بسياري اورا از حضور در جبهه باز ميداشتند امااوكه دلش را آن سوي نخلهاي سوخته جنوب جا گذاشته بود به دفعات به يار ي رزمندگان هميشه پيروز  شتافت و با قبول مسؤوليتها ي خطير در چندمين عمليات شركت كرد.

 

وي مدتي با عنوان تكاور در نيروي زميني انجام وظيفه كرد از جمله درمهرماه 1362در تيپ امام سجاد (ع)با سمت مسؤول گردان خدمات شاياني رابه انجام رساند.

 

درآخرين اعزام رسما با سمت جانشيني گردان در جبهه هاي حق عليه باطل حضور يافت اما بامرگ خونين اش درتاريخ چهارم ديماه 1365 اين مهم رابرعهده ديگر همرزمان خود در تيپ مستقل امام حسن (ع)گذاشت.

آن شهيد بزرگوار درعمليات كربلاي 4 در حالي كه جانشيني گروهان يكم از گردان قمر بني هاشم رابرعهده داشت به فيض عظماي شهادت نايل آمد وعاشقانه به خيل شهدا ي شلمچه پيوست.

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:48 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد حسن اجاره دار (حسني )

 

شهيد اجاره دار سال 1329 در تهران بدنيا آمد و دوران كودكي و نوجواني را همراه با كار و تحصيل سپري كرد . بدليل جو خانوادگي و ارتباط و علائق قومي ‚همواره در جريان تحولات شهر قم و پيروي از روحانيت مبارز بود لذا در خانواده همواره احساس يك كينه عميق نسبت به رژيم غاصب داشت .

 

در سال 49 از دبيرستان خرداد تهــــران در رشته رياضي فارغ التحصيل شد و در همين سال به خدمت سربازي رفت و دوران سربازيش در آن شرايط بسختــــي ميگذشت . سر انجام در آبانماه 1351 سربازيش را بپايان رساند . سال 53 وارد دانشگاه شد و در سال 54 بــــــــه استخدام رسمي وزارت اقتصاد تحت عنوان مميز مالياتي در آمد كه پس از سه ماه بدليل ضرورتهاي اجتماعـــــي و سياسي استعفا داده و بيرون آمد .

 

در سال 49 بفكر كار گروهي افتاد ‚ لذا با چند نفر از دوستان آغز بكار كرد ‚ فعاليتها بيشتر بشكل سياســــــــي – ايدئولوژي بود . در طي سالهاي 50-56 با چندين گروه در شكل نظامي آغز به فعاليت نمود كه پس از چنـــــــدي دوستانش دستگير و ايشان تحت تعقيب قرار گرفتند در سال 55 در اثر اشتباه ‚ ساواك ايشانرا دستگير كـــرد و در سال 57 بدليل شكل جديد و در واقع اوجگيري مبارزه با چند تن از برادران در ارتباط با روحانيت مبارز تهــــران از قبيل برادرمان بهشتي و مفتح و حاج طرخاني شروع بفعاليت نمود .

 

از جمله فعاليتهاي اجتماعي –سياسي ايشان در مورد گسترش كتابخانه قبا و مسجد قبا و كتابخانه هاي مساجـــــد جنوب شهر و فعاليتهاي سياسي و ايدئولوژيك در سطح دانشجوئي بود و پس از ورود امام ايشان در كميته انقـــلاب بخدمت مشغول و سر انجام در اسفند ماه 57 بخدمت در حزب جمهوري اسلامي و بنا بر تكليف از طرف استــــــاد بهشتي بعضويت شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي در آ‚د . در اين فاصله همكاري در بخش تشكيلات و بدنبال آن هماهنگي كارخانجات را داشته و تا لحظة شهادت در بخش دانش آموزان فعاليت داشته است . شهيد حسن اجاره دار در 7/4/60 در محل دفتر مركز ‚حزب جمهوري اسلامي به درجه رفيع شهادت نائل آمدند .

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:51 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : حسن ريخته گران

 

 ‹‹ و لنبلوكم بشئي من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين ، الذين اذا اصابتهم مصيبته قالوا انالله و انا اليه راجعون .››

 

برادر حسن ريخته گران به سال 1339 در خانواده اي كارگري در محلة‹‹ ملك›› اصفهان ديده به جهان گشود . و از آغاز سنين كودكي به همت پدرو مادر با مسائل اوليه اسلام آشنا شد .

 

به خاطر حس كنجكاوي عجيبي كه داشت هميشه مورد علاقه و لطف ديگران بود و در سراسر دوران تحصيل در زمرة ممتازترين شاگردان مدرسه به شمار مي رفت . در زمان شكوفا شدن انقلاب شركتي فعال در برپايي تظاهرات و تخريب مراكز فساد نظير شراب فروشيها ، قمار خانه ها و سينماها داشت ولي با وجود حضور دائم در صحنة انقلاب لحظه اي از درس نيز غافل نشد و لذا ديپلم خود را با معدل 75 / 18 دريافت كرد و وارد رشتة زمين شناسي دانشگاه شيراز شد . در طو.ل مدت دانشجويي نيز از آنجا كه عشق به اسلام را در خون خود عجين مي ديد دست از فعاليتهاي اسلامي برنداشت و با همكاري با انجمن اسلامي دانشگاه به افشاي ماهيت گروهكهاي روسي  آمريكائي پرداخت . با تعطيل جاسوس خانه اي فرهنگي آمريكا دانشگاهها كه خود او نيز در اين رابطه همت گماشت به جهاد سازندگي روي آورد و از نزديك با محروميت مردم روستاها كه خود را جرئي از آنان مي دانست همنشين شد . و در اين رابطه خدماتي انجام داد .

 

برادر ريخته گران پس از مدتي با عشق به شهادت و شناختي كه از سپاه پاسدادران داشت به عضويت سپاه شيراز در آمد و پس از گذراندن دوران مقدماتي سپاه به عنوان يكي از مربيان نظامي به فعاليت پرداخت . و يكي از اقدامات او در اين زمينه آموزش و اعزام بيش از دوهزار نفر از نيروهاي مردمي و سپاهي به جبهه هاي نبرد بود . در طول مدت خدمتش سه بار داوطلبانه به جبهه عزيمت كرد .

 

 بار اول در جبهة آبادان ، فرماندهي سه قبضه خمپارة 120 ميليمتري را به عهده گرفت و بر اثر اصابت تركش خمپاره مجروح شد ولي به لحاظ اخلاص و نيروي ايمان پس از يك روز ماندن در بيمارستان دوباره به جبهه بازگشت . بار دوم به جبهة ميمك اعزام شد و بار سوم در آخرين مأموريتش در جبهة سوسنگرد در حاليكه فرماندهي عمليات را بر عهده داشت در طريق الله اين ره صد ساله را يك شبه پيمود و به معشوقش پيوست .

 

 شب شنبه 26 / 6/ 60 گروه اعزامي را در مقر مجتمع نموده و آنان را براي حمله سازماندهي مي كند . حمله آغاز و درگيري سختي شروع مي شود و برادر ريخته گران در نخستين لحظات صبح روز بعد در حاليكه با كلماتي دلنشين به نيروهاي اسلام روحيه مي داد مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شربت شهادت نوشيد و پيكر پاك او پس از هفتاد روز از كربلاي سوسنگرد به اصفهان انتقال يافت و به خاك سپرده شد .

از خصوصيات بارز و اخلاق حسنه اش بود كه از اصل در كلاسهاي نظامي خود استفاده كرده و در آغاز كه نكات اخلاقي را متذكر مي شد .


پنج شنبه 23 دی 1389  3:52 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : فرمانده شهيد اصغر (بوذر جمهر )صادقي


شهيداصغر(بوذر جمهر)صادقي يكي ديگر از شهداي خطه دلاورخيز سميرم است ، او فرزند كشاورزي زحمتكش و با صفا بود ، در دوران طفوليت بيمار شد و با تضرع و دعاي والدينش خداوند او را شفا داد گويي عمر او را طولاني تر كرد تا حماسه جاويد كربلاي پنج را از خود باقي بگذارد اصغر در تمامي طول تحصيل در سميرم تا مقطع ديپلم در كشاورزي به پدر خود كمك مي كرد .

 

با شروع آشوب گروهك هاي وابسته در كردستان عليه انقلاب اسلامي ،اصغر صادقي كه در طول پيروزي انقلاب زحمات زيادي را متقبل شده بود به دفاع از انقلاب اسلامي برخاست وبه كردستان رفت .او در طول مدت پنج سال كه در كردستان بود رشادت ها و فداكاري هاي بي نظير از خود به يادگار گذاشت .

 

گاه بر فراز قله اي بدون آب و غذا روزها مي جنگيد ،گاه در محاصره دشمن گرفتار مي شد و گاه به كمين مي افتاد .بارها و بارها تا آستانه شهادت رفت ولي مشيت الهي بر آن بود تا خون اصغر در كربلاي ايران با شهداي كربلاي پنج بر زمين تفتيده و خشك شلمچه بر خاك بريزد تا او نزد علي اصغر حسين رو سفيد باشد .

 

پدرش هر وقت اصغر به مرخصي مي آمد از او مي خواست ازدواج نمايد تا پدر ،حسرت به دل نماند و جوانش را در حجله دامادي ببيند ولي اصغر به بهانه هاي مختلف شانه خالي مي كرد و حاضر به ازدواج نبود .

در عمليات كربلاي پنج در شلمچه حجله دامادي برايش بستند و اين عاشق شهادت ،اين فرمانده شجاع با مسئوليت فرماندهي گردان پياده به شهادت رسيد .

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:52 PM
تشکرات از این پست
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:زندگی نامه شهدای شاخص

عنوان : شهيد دكتر هاشم جعفري معيري

 معاون درماني وزارت بهداري

در مهر ماه سال 1309 در تبريز ديده به جهان گشود .

در سال 1338 از دانشگاه تبریز دكتراي پزشكي دريافت نمود و در سال 1350 از دانشگاه تهران تخصص خــود را در رشته جراحي عمومي دريافت كرد . از سال 1338 بعنوان پزشك عمومي در بهداري استان كردستان آغاز بكار كرد و پس از آن بترتيب در پستهاي زير در خدمت مستضعفين بود :

پزشك عمومي بهداري خلخال

 رئيس درمانگاه خلخال

كفيل بهداري آذر شهر

رئيس بهداري آذر شهر

پزشك بهداري دماوند

رييس بهداري ميانه

 

شهيد دكتر معيري در سال 1358 به سمت مدير عامل سازمان منطقه اي بهداري استان تهران منصوب شد و تــــا 13/5/59 در اين پست باقي ماند .

سپس از تاريخ 25/8/59 بعنوان رئيس هيئت مديره عامل سازمان تأمين اجتماعي آغاز به كار كرد و در تاريـــــــخ 28/12/59 به سمت معاون امور درماني وزارت بهداري منصوب گرديد .

 

دكتر معيري با پاكي زيست و در تمام طول حيات پر ارزشش از هيچگونه ايثاري در جهت پيشبرد اسلام كوتاهــــي نكرد. سر انجام در هفتم تير ماه 60 به آرزوي ديرينه خود  شهادت رسيد و به لقاء حق شتافت .

 
 


پنج شنبه 23 دی 1389  3:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها