پاسخ به:مشاعره فجر آفرینان
در خلال ده شب از بهمن، برون صدهزاران فجر آمد، گونهگون
نورحـق تابـید در دلهـای ما / دست ها دست خدایی گشته بود
نارها گشــته اســیرنـورها / موسـم جشن رهایی گشته بود
باسلام،
دیدار روی روح خدا را به بهمن است
دستار زین دل شیدا گسستن است
تا تو بودي جهان چه زيبا بود گل سرخ و اقا قيا بودي
یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا شعله از توست اگر گرم زبانی است مرا
از نهضت قاطعانه ی روح الله
شد دست ستمگران ز ایران کوتاه
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
هوا دلپذیر شد ، گل از خاک بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمه ی امید
به جوش آمد از خون درون رگ گیاه
بهار خجسته فال خرامان رسد ز راه
هنوز خاک ما عطر از تو دارد
که خونین رزم ها فخر از تو دارد
دراوج بی عدالتی و جور آن زمان مردی زجنس عدل و عدالت ظهور کرد
باد کنکای رنگی نقل و گل و شیرینی
شروع جشن فجره لاله ها رو می بینی
یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود
در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق در چن هر گوشهای را صد هزار آورده بود
در خلال ده شب از بهمن، برون صدهزاران فجر آمد، گونه گون
نه شرقیو غربی است، نه سرخ است و نه زرد در وسعت و عمق و شور و یکپارچگی زیباتر از این نمیتوان پیدا کرد
درون هر ورق سبز بنگری، بینی جمال یوسف مصری در این تراز آمد